آینده قدرت و نظم جهانی
_ حسام الدین برومند در روزنامه حمایت نوشت: یکم. «جوزف نای» نظریه پرداز آمریکایی علاوه بر سابقه تدریس به عنوان استاد دانشکده حکمرانی جان اف کندی در دانشگاه هاروارد، از شخصیتهای با نفوذ سیاسی است که در فرایند تصمیم سازی و تصمیم گیری ایالات متحده نقش داشته است. نای در سال ۲۰۱۱ کتابی را با عنوان «آینده قدرت» منتشر کرد. او در این کتاب هر چند تلاش کرده تا تحولات بین المللی را با توجه به مفهوم کانونی قدرت در عرصه سیاست، تحلیل نماید، ولی یک دغدغه و نگرانی بزرگ دارد که نتوانسته آن را پنهان کند و آن مسئله افول وفرود آمریکاست. از همین روی، جناب نای، دست به یک نوآوری میزند تا بلکه در جلوگیری از افول قدرت آمریکا کمکی کرده باشد.
نوآوری نای این است که نسخه راهبرد «قدرت هوشمند» را برای آمریکا میپیچد. او قدرت هوشمند را تلفیقی از منابع قدرت سخت و نرم تبیین و توصیف میکند و مدعی میشود که اگر آمریکا از راهبرد قدرت هوشمند به خوبی استفاده کند، همچنان قدرت اول جهان باقی خواهد ماند. گفتنی است؛ دموکراتها و دولت اوباما راهبرد قدرت هوشمند جوزف نای را اجرا کردند و طرفه آنکه در نهایت، دیوانه و قماربازی، چون ترامپ با شکست دموکراتها به کاخ سفید راه یافت. اکنون هم که بایدنِ دموکرات دوباره قدرت را بدست گرفته دیگر خبری از راهبرد قدرت هوشمند نیست. این در حالی است که آمریکاییها مشخصا در ابر پروژه «خاورمیانه آمریکایی» شکست بزرگی خوردند و حتی در ادامه از افغانستان هم با ذلت و خواری خارج شدند.
شواهد و قرائن متقن نشان میدهد آینده قدرت آنچنانی نشده که جوزف نای و امثال او نظریه پردازی کرده اند. امروز افول آمریکا یک واقعیت غیرقابل انکار است و قدرت سخت و نرم آن همچنان رو به کاهش است. مشکل و علت اصلی را باید فراتر از نگاهها و دیدگاههای مادی پیرامون قدرت و قدرتهای غربی جستجو کرد. دوم. «سیدقطب» دانشمند و نویسنده برجسته مصری اثر فاخری دارد که با عنوان «آینده در قلمرو اسلام» توسط رهبر اندیشمند انقلاب در ۵۵ سال پیش به فارسی ترجمه شده است. سیدقطب در این کتاب با سیری تاریخی و با زبانی شیوا و البته مستدل اثبات میکند تنها مکتبی که این قابلیت را داراست تا قافله بشریت را به سرمنزل نجات و کمال برساند و با راهبرد و برنامه کامل و جامع خود زندگی انسانها را با حفظ مزایای انسانیت، مدیریت کند؛ «اسلام» است. سیدقطب در بیان علت اینکه آینده و فردای بشر در قلمرو فرهنگ اسلام خواهد بود این نکته را روشن میسازد که آموزههای اسلام و فرهنگ این دین براساس شناخت انسان و شناخت نیازها و خواستههای او در راه کمال و تعالی است و کاملا با «فطرت بشر» سازگاری دارد در حالی که تمدن غرب با دوری و جدایی از طرز فکر الهی حقیقت سرشت انسانی را در نیافته است.
سیدقطب با ظرایف و دقایقی تامل برانگیز مینگارد: «اقتصادیون پی خواهند برد که آدمی حس میکند و رنج میبرد و فقط تأمین غذا و کار و استراحت برای او کافی نیست و مانند نیازهای جسمی حوایج معنوی دارد همچنانکه پی خواهند برد که ممکن است علت اصلی بحرانهای اقتصادی و مالی مسایل اخلاقی و معنوی باشد»؛ بنابراین آینده قدرت در اختیار کسی است که نسخهای دقیق و عمیق برای انسانها و جوامع منطبق با سرشت انسانی و اخلاقی داشته باشد. افتضاحات و جنایات آمریکا در راه انداختن جنگها و کشتار انسانها و خلق و پرورش «تروریسم» و حمایت از غده سرطانی «صهیونیسم» نشانه قدرتمندی نیست چراکه آمریکا دیگر حتی قدرت «اقناع» (عنصر اصلی و کلیدی قدرت نرم) افکار عمومی را ندارد و نیمه پنهان او عیان و نمایان شده است.
سوم. جنگ اوکراین نشان داد که باید تحولات را دقیقتر و عمیقتر نگریست. جهان در آستانه یک نظم جدید قرار دارد. نظم آمریکایی و تک قطبی که در هفت دهه گذشته جولان داده ترک خورده و شکاف آن هر روز بزرگ و بزرگتر میشود. تجربه چهار سده گذشته از نظم وستفالی (۱۶۴۸) تا دوره پساوستفالیا و دو جنگ جهانی و عصر جنگ سرد و نظامهای چند قطبی، دوقطبی و تک قطبی حاکی از آن است که محاسبات قدرتهای مادی همیشه دچار خطای در تحلیل بوده و در نهایت مسیر افول را در پیش گرفته اند.