شهید احمد فرگاه که بود؟
- کتاب «عقربههای جامانده» روایتی است از زندگی پر فراز و نشیب شهید احمد فرگاه است به عبارت همسرانهای شیرین و بدون اغراق است.
خانم سمانه خاکبازان، نویسنده این کتاب، در آغاز روایت ما را با همسر شهید همراه میکند تا با روایت او بنشینیم به تماشای کودکیها و حال و هوای نوجوانیاش. همدم لحظاتش میشویم تا آنجا که روایت به دلدادگی میرسد و دل بستن. دلبستنی که با دلتنگی آغاز میشود و ما را میکشاند در کوچه پس کوچههای اضطراب و دلواپسی تا در آخر، معنای واقعی همراهی و عشق را از چشمهای او بخوانیم.
این کتاب که در واقع همسرانهای شیرین و بدون اغراق است در ۲۵۶صفحه و به قیمت۵۶۰۰۰ تومان آماده عرضه به دوستداران کتاب میباشد.
برشی از متن را باهم بخوانیم:
همه چیز از ظهر یک روز جمعه شروع شد. دست زینب را گرفته بودم و همراه خودم به نماز جمعه برده بودم. نماز که تمام شد، صدای انفجاری دلم را لرزاند. بچه را بغل کردم و خودم را به خانه رساندم. نمیدانستم چه اتفاقی افتاده. آن روزها صدای تیراندازی و هول ترور ذهنم را به لرزه میانداخت و حالا تمام جانم میلرزید و نمیدانستم چه شده. تلفن زنگ خورد. خیز برداشتم سمت تلفن و چنگ انداختم به گوشی. منتظر شنیدن صدای احمد بودم. اما نه صدای احمد بود و نه اصغر. آن طرف خط صدای آشنای یکی از مسئولان رده بالای دولتی بود که از تهران تماس گرفته بود و جویای اتفاقات یزد بود. اما من جوابی برای گفتن نداشتم. اظهار بیاطلاعی کردم، گوشی را گذاشتم و چشم دوختم به در تا احمد بیاید و خبری بدهد. دلم شور میزد. میترسیدم حالش بد شده باشد. اما احمد نیامد و خبرش آمد. خبری که با آمدنش غوغایی به دلم افتاد که نه رمقی به پایم ماند برای ایستادن و نه دلی برای نشستن. رعشهای تمام جانم را گرفت. چشمانم خیره شده بود به لباسهای خونی احمد که در دستان اصغر جا خوش کرده بود...