«هفتمین فرمانده»؛ روایتی از فرمانده شهید «عمران پستی»
- طبق اعلام در عملیات والفجر۴ عبدالله فرمانده گردان حبیب بود و من هم معاون او. طبق طرح مانور قرار شد از یک محور من و محور دیگر او وارد عمل شود. من در ارتفاع بالاتر قرار داشتم و او در ارتفاعی پایینتر بود. جایی که او قرار گرفته بود، زیر پای ما قرار داشت.
آنها رفتند جلو و در حالیکه حدود سی، چهل نفر اسیر گرفته بودند، گیر آخرین سنگر عراقیها افتادند. طوری گیر کردند که نه میتوانستند اسرا را حرکت بدهند و نه خودشان را جلو بکشند. به دلیل آنکه هر دونفرمان درگیر عملیات بودیم، به همین خاطر تنها وسیلهی ارتباطی ما با یکدیگر بیسیم گردان بود.