حسن به مدرسه می رود
خواهرش از روزهای مدرسه برایش گفته بود و حسن سراپا شوق بود تا به سنی برسد که بتواند خودش آن روزها را تجربه کند. روزهای واپسین را با ذوق می گذراند و هر روز به وسایلش نگاه می کرد ، بوی نو بودن کیف و کفش و بوی کاغذ دفترچه ها انگیزه اش را بیشتر می کرد تا اینکه به اول مهر رسید.حالا او هم دانش آموز است و می تواند خواندن و نوشتن را یاد بگیرد.
نظرات بینندگان
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *