_ فارس نوشت: حضور فرزند در خانواده یکی از زیباترین تجربههایی است که هر زوج جوان تمایل دارند شیرینی آن را در زندگی خود احساس کنند؛ اما ممکن است خانوادههایی از این نعمت محروم مانده و به دلایل متعدد نتوانند صاحب فرزندی شوند. در این میان نیز کودکانی هستند که به دلایل مختلف والدین خود را از دست داده اند واین احتمال جود دارد که به دلیل نداشتن بستگان نزدیک برای ادامه زندگی درمعرض خطرات روحی و روانی قرار بگیرند و درنتیجه به مراکز نگهداری از کودکان بیسرپرست منتقل میشود.
در این میان کودکانی با شرایطهای ویژه نیز وجود دارند و مبتلا به اختلالات خاص جسمی میباشند و مراقبت از آنها سختتر از کودکان عادی است و همچنین خانوادههایی هستند که با آگاهی از شرایط این کودکان خاص تصمیم میگیرند تا آنها را به سرپرستی قبول کنند تا در آغوش گرم خانواده آنها به زندگی ادامه دهند؛ خانواده کرمی یکی از زوجهای جوانی هستند که سرپرستی یکی از این کودکان را به عهده گرفته اند.
محمدرضا کرمی متولد ۱۳۷۰ وهمسرش فاطمه طاعتی متولد ۱۳۷۱ هستند. محمد رضا در یک مرکز خیریه کار میکند که حدود ۱۵۰ کودک بی سرپرست در آنجا زندگی میکنند. او و همسرش در ابتدای زندکی مشترکشان علاقمند بودند یک کودک بی سرپرست را به فرزند خواندگی بپذیرند، اما به دلیل پایین بودن سن آنها نسبت به شرایط فرزند خواندگی این کار محقق نشد. آنها این ترس را هم داشتند که اگرکودکی را به فرزند خواندگی قبول کنند و بعد خودشان صاحب یک فرزند بشوند ممکن است آن کودک را کنار بگذارند. چند سالی که از زندگیشان گذشت تصمیم گرفتند خودشان ابتدا طعم فرزندآوری را بچشند و بعد برای فرزند خواندگی تصمیم بگیرند.
محمد رضا که در مرکز خیریه فعالیت داشت هر روز با کودکان بی سرپرست که دارای شرایط خاص بودن سر و کار داشت تا اینکه در سال ۹۸ زمانی که برای تحویل چند کودک جدید به مرکز رفته بود، درمیان آن کودکان بچهای با قامت بسیار کوچک به اسم تیارا توجه محمدرضا را به خود جلب میکند.
تیارا مبتلا به اختلال «آکندروپلازی» بود. حدود یک سال که از ورود تیارا به مرکز خیریه میگذشت، محمد رضا با همسرش مجدد به این فکر میافتند تا تصمیمی که سالهای اول ازدواجشان در ذهن داشتند عملی کنند. اما این بار ترسی دروجود آنها نبود، محمد مهدی فرزند آنها حدودا یک ساله شده بود و تصمیم آنها برای آوردن فرزندی دیگر به جمع خانوادگی اشان جدیتر شده بود. آنها تصمیم گرفتند کودکی را قبول کنند که هیچ کسی او را قبول نمیکند و این تصمیم آنها موجب شد تیارا به جمع خانواده گرمی بپیوندد.
مرکز خیریه نگهداری از کودکان خاص محل کار محمد رضا؛ تیارا قبل از پیوستن به خانواده کرمی ابتدا در این مرکز نگهداری می شد. خانواده کرمی بسیاری از شب ها به مرکز می روند و آنجا را مانند منزل خود میدانند.
توجه مردم حاضر در یکی از پارک های تهران به خانواده کرمی جلب شده است . آنها بی توجه به نگاه دیگران به بازی خود ادامه میدهند.
ارتباط محمد رضا با هر دو فرزندش به یک اندازه است و تفاوتی بین آنها قائل نمیشود
آکندروپلازی یک اختلال ژنتیکی است و افراد دچار این اختلال بازوها و پاهای کوتاه و دستانی ستاره ای شکل دارند.
فاطمه طاعتی مادر تیارا میگوید : بسیاری می گفتند که نمی توانید تیارا را بیاورید، اما ما درباره ازدواجمان حرف حرف خودمان بود و درباره تیارا نیز همین کار را کردیم، مصمم بودیم و انتخابمان روی این دختر بود.
محمد رضا میگوید اگر به عقب برمیگشتم زودتر تیارا را به خانه می آوردیم. هر چه بچه ها کوچکتر باشند بسیار زودتر برخی مشکلات پیش روی کنار گذاشته می شوند، این مشکلات اقتضای سن بچه ها است.
ارتباط کارکنان رستوران با تیارا بسیار سمیمی است. مادر تیارا در اوایل ورود تیارا به خانواده پرسنل رستوران را به خانه خود دعوت کرده بود تا در خصوص شرایط تیارا اطلاعات بیشتری کسب کند.
خانواده کرمی گاهی اوقات به رستوران کوتاه قامتان در تهران میروند و با خانواده های دیگر و پرسنل رستوران دیدار میکنند.
خانواده کرمی گاهی اوقات به رستوران کوتاه قامتان در تهران میروند و با خانواده های دیگر و پرسنل رستوران دیدار میکنند.
تیارا بی حرکت بر روی صندلی خودرو نشسته تا محمد مهدی که روی پای تیارا به خواب رفته بیدار نشود.
خانواده کرمی در منزل یکی از دوستان خانوادگی اشان هستند.
آکندروپلازی یک اختلال ژنتیکی است و افراد دچار این اختلال بازوها و پاهای کوتاه و دستانی ستاره ای شکل دارند.
تیارا به درخواست محمد رضا تلاش میکند تا گردن پدرش را ماساژ دهد و تیارا از این کار بسیار لذت میبرد.
هنگامی که مادر تیارا او را آماده میکرد تیارا به شدت برای بدست آوردن جارو برقی خود بی تابی میکرد .
محمد رضا تلاش میکند تا محمد مهدی را سرگرم کند تا فاطمه بتواند تیارا را برای رفتن به بیرون از منزل آماده کند.
محمد رضا میگوید ما وقتی تیارا را به خانه آوردیم هیچ صحبتی نمی کرد، گفتیم او را به گفتار درمانی و کار درمانی ببریم، اما به دو ماه نرسید که صحبت کردن را شروع کرد
بسیاری از کودکان به وسایل شخصی خود حساس هستند و حس مالکیت دارند احساسات تیارا هم نسبت به وسایل شخصی خود اینگونه است. اسم عروسک های تیارا خرس مهربان و سارا است.
فاطمه طاعتی سعی میکند به کمک تیارا و محمد مهدی کارهای خانه را انجام دهد تا هر دو آنها همکاری با هم را یاد بگیرند.
محمد مهدی تلاش میکند برای تیارا یک چنگال بردارد.
آکندروپلازی یک اختلال ژنتیکی است و افراد دچار این اختلال بازوها و پاهای کوتاه و دستانی ستاره ای شکل دارند.
مهمد مهدی حدود یک سال از تیارا کوچک تر است محمد رضا میگوید اوایل که تیارا به جمع خانواده وارد شده بود ابتدا کمی با محمد مهدی پسرم مشکلاتی داشت آما با گذشت زمان همه چی به حالت عادی برگشته است.