صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

مجموعه کتاب‌های «محافظان آسمان» خاطرات شفاهی همرزمان سپهبد شهید قاسم سلیمانی

۱۳ دی ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۰:۰۱
کد خبر: ۷۸۶۴۴۸
خاطرات شفاهی همرزمان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در قالب مجموعه سه کتاب توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.

- خاطرات شفاهی همرزمان سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در قالب مجموعه سه کتاب توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار نشر شده است.

«همراهی تا آسمان» خاطرات شفاهی پاسدارشهید شهروز مظفری نیا، سر تیم محافظان همراه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

در این کتاب سعی شده خاطرات شفاهی شهید از خانواده، دوستان، همکاران و همرزمان جمع آوری و تدوین گردد. این کتاب یکی از مجموعه کتاب‌های «محافظان آسمانی» است که برای سه تن از محافظان همراه با شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد، تالیف گردیده است.

شهید شهروز مظفری نیا در سال ۱۳۵۷ در شهرستان کهک قم در خانواده‌ای انقلابی دیده به جهان گشود. او از همان کودکی علاقه خاصی به محافل مذهبی و دینی داشت و راه عاشقی را پله پله در محیط هیئت و مسجد پیمود. شهروز از همان سنین نوجوانی با قرآن مانوس شد و آنقدر قر آن در زندگیش اثر گذاشت که عامل مهم ازدواجش تلاوت زیبایش شد.

او با وجود جسم آسیب دیده اش هرگز حاضر نشد حفاظت از سردار دل‌ها حاج قاسم سلیمانی را رها کند و تمام فکر و ذکرش حفاظت از حاج قاسم سلیمانی بود. او آنقدر در کارش پشتکار نشان داد که به عنوان سر تیم حفاظت حاج قاسم انتخاب شد و توانست با مجاهدت و از خودگذشتگی فراوان در معرکه‌های بسیار خطرناک از جان سردار دل‌ها حفاظت کند. سرانجام همانطور که همیشه آرزو داشت به دست تروریست‌های آمریکایی در کنار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به آسمان عروج کرد و پیکرش در حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) آرام گرفت.

در برشی از کتاب می‌خوانیم: جمعیت زیادی آمده بودند. دور حاج قاسم پر شده بود از جوان‌هایی که می‌خواستند با ایشان عکس بگیرند. این‌ها را شهروز همان شب برایم گفت. وقتی آمد، حالش خوب نبود. زیر فشار جمعیت، دیسک کمرش آسیب دیده بود... صبح که بیدار شدیم، گفت نمی‌تواند تکان بخورد! انگار فلج شده بود. نه می‌توانست غذا بخورد، نه می‌توانست وضو بگیرد. تا شب همان‌جور روی تخت ماند و تکان نخورد. دو، سه روز بعد هم همین‌طور بود. غذا نمی‌خورد، چون نمی‌توانست دستشویی برود. ضعیف شده بود. گریه می‌کرد. خیال می‌کردم از درد است، ولی نبود. از عشق بود. عشق به کارش و ترس از اینکه دیگر نتواند کنار حاج قاسم بماند.

«همراهی تا آسمان» خاطرات شفاهی پاسدارشهید شهروز مظفری نیا، سر تیم محافظان همراه شهید حاج قاسم سلیمانی در قطع رقعی و ۸۰ صفحه به قلم صادق عباسی ولدی با همکاری موسسه فرهنگی و پژوشی مبین توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

خاطرات شفاهی پاسدارشهید وحید زمانی نیا، از محافظان همراه شهید حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد

شهید وحید زمانی‌نیا در سال۱۳۷۱ در استان تهران در خانواده‌ای انقلابی دیده به جهان گشود. زندگی در محله شهر ری و در جوار حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) از همان کودکی وحید را شیفته ا‌هلبیت (ع) نمود. وحید عاشق دستگاه پر برکت سیدالشهدا (ع) بود؛ به‌طوری که تمام اوقات غیر کاری‌اش را در هیئت‌های مختلف شهر تهران می‌گذراند. از زمانی که لباس مقدس پاسداری را بر تن کرد، مدافع حرم حضرت زینب (س) شد و بار‌ها و بار‌ها به سوریه رفت تا شاید مزد گریه‌ها و جهادش را از بی‌بی زینب (س) بگیرد؛ ولی خدا برای او سرنوشتی دیگری را رقم زد.

او با اینکه سنش کم بود، ولی خیلی زود محافظ سردار رشید اسلام حاج قاسم سلیمانی شد. با اینکه تازه داماد بود و همسرش انتظار رفتن به خانه بخت را می‌کشید، ترجیح داد به جای رخت دامادی در کنار حاج قاسم راه آسمان را انتخاب کند. سرانجام وحید زمانی نیا در کنار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد توسط پهپاد‌های تروریست‌های آمریکایی دعوت حق را لبیک گفت و با پیکری تکه تکه به استقبال اربابش امام حسین (ع) شتافت.

این کتاب یکی از مجموعه کتاب‌های «محافظان آسمانی» است که برای سه تن از محافظان همراه با شهید حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغدادبه نگارش در آمده است. «من محافظ حاج قاسمم» جلد اول از این مجموعه می‌باشد که در قالب داستان‌کوتاه به نگارش در آمده و به خاطرات شفاهی شهید از خانواده، دوستان، همکاران و همرزمان پرداخته است.

گزیدۀ متن: سال۹۴، در جریان آزادسازی حلب، عازم مناطق عملیاتی شد. داعش و عوامل تکفیری از گاز‌های شیمیایی استفاده کرده بودند و عده‌ای از مدافعان حرم به علت اسقرار طولانی، دچار عارضه‌ی شیمیایی شده بودند. شنیدم که دو-سه ماه غریبانه به سر برده‌اند. می‌گفتند اوضاع نیرو‌ها اسفناک بوده و لحظات سختی را سپری کرده‌اند. به دلیل شرایط ویژه‌ی منطقه، قادر به تهیه‌ی غذا و آب نبودند و دسترسی به امکانات بهداشتی نداشته‌اند. به لطف خدا بعد از مدتی از این وضعیت نجات پیدا می‌کنند. خیلی از رزمندگان شیمیایی شده بودند. یک روز ابلاغیه آمد «آن‌هایی که در آزادسازی حلب و حومه بوده‌اند، بروند تست بدهند تا از سلامت و یا درصد شیمیایی ریه آگاهی پیدا کنند و اگر لازم به درمان است، درمان را آغاز نمایند.» به وحید گفتم که جریان این است. گرفت به شوخی و خنده که سمت ما خبری نبود!

خاطرات شفاهی پاسدار شهید هادی طارمی از محافظان همراه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد

در این کتاب سعی شده خاطرات شفاهی شهید از خانواده، دوستان، همکاران و همرزمان جمع آوری و تدوین گردد. این کتاب یکی از مجموعه کتاب‌های «محافظان آسمانی» است که برای سه تن از محافظان همراه با شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی در فرودگاه بغداد، تالیف گردیده است.

شهید هادی طارمی در سال ۱۳۵۸ در خانواده‌ای شهیدپرور در استان تهران دیده به جهان گشود. پیش از هادی برادرش جواد طارمی در دوران دفاع مقدس در عملیات خیبر در سال هزار و سیصد و شصت و دو آسمانی شد، سال‌ها پیکرش مفقود بود تا اینکه سرانجام راه خانه را بعد از یازده سال پیدا کرد و با بازگشتش تحول عمیقی در برادر کوچکترش هادی ایجاد کرد. سیر تحول و رشد روحی هادی به اذعان خانواده شهید از همین زمان آغاز گردید. هادی طارمی بعد از طی کردن دوران سربازیش وارد سپاه شد و توانست با پشتکار منحصر به فردش در حلقه یاران و محافظان سپهبد حاج قاسم سلیمانی وارد شود و توانست با وجود خطرات فراوانی که هر روز حاج قاسم سلیمانی را تهدید می‌کرد، بیش از هفت سال در میادین پر خطر جان سردار دل‌ها را حفظ نماید تا اینکه سرانجام در سال نود و هشت در فرودگاه بغداد به شیوه‌ای نا جوانمردانه همراه شهید حاج قاسم سلیمانی توسط پهپاد‌های آمریکایی آسمانی شد.

گزیده متن: حاج قاسم درباره اش گفته بود: «هادی عارف است.» این رفتار و منش عارفانه به مرور در وجود هادی نمود پیدا کرده بود؛ مرحله به مرحله. هادی بعد از آشنایی با حاج قاسم، شروع کرد به تغییر. نوع برخوردی که با اطرافیان داشت، حرف‌ها و فکر‌هایش، همه عوض شده بود. اگر از من بپرسید، می‌گویم هادی در حاج قاسم حل شده بود! تا جایی که انگار یک وجود بودند و هادی به رنگ حاج قاسم درآمده بود؛ به رنگ حبیب.

علاقه‌مندان جهت تهیه این اثر ارزشمند می‌توانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهیدکاظمی nashreshahidkazemi.ir سایت manvaketab.ir و همچنین از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه نمایند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *