دوست داشتم نقش کمالالملک را بازی میکردم/ شاگرد اسماعیل شنگله بودم، اما مدیونِ بازیگر رئیسعلی دلواریام
- میهمانِ «چهلتیکه» فارغالتحصیل لیسانس بازیگری از دانشگاه هنرهای درماتیک و فوقلیسانس کارگردان از دانشگاه هنر و معماری آزاد است. بازیگر شناخته شدهای است و کارهایی را هم به عنوان کارگردان برای دنیای تصویر از خود به جای گذاشته؛ نامش جلیل فرجاد است و در اسفندماه ۱۳۳۰ در مرند آذربایجان شرقی به دنیا آمده است.
دو فرزند دارد به نامهای مارال و مونا که هر دو بازیگرند. وقتی ۷ ساله بود خانوادهاش به تهران مهاجرت کردند. بچه بود که با دیدن فیلم «سنگام» عاشق سینما و بازیگری شد و با وجود مخالفت خانواده در رشته تئاتر تحصیل کرد.
او را به خیلی از کارهای تلویزیونی دهه ۶۰ و ۷۰ میشناسند؛ از پیر وفا، مدرس، ازدواج پرماجرا و باغ گیلاس و عیاران گرفته تا شب مکافات و دستنوشتهها و هویت و خیلی از کارهای دیگر؛ او در برنامه «چهلتیکه» به خیلی از نکات اشاره کرد.
شاید بسیاری ندانند که او را چه کسی به دنیای حرفهای معرفی کرده است. او در این برنامه تأکید کرد: در دانشگده هنرهای دراماتیک شاگرد اسماعیل شنگله بودم و از طریق ایشان با دنیای حرفهای آشنا شدم. اولین تئاترم را با محمود جوهری کار کردم و با نمایش نهضت حروفیه که جمع زیادی از بازیگران در آن حضور داشتند، تئاتر شهر را افتتاح کردیم. همان روزی بود که استاد نجاتالهی هم به شهادت رسیدند.
او بعد از انقلاب کاری را برای گروه اجتماعی شبکه یک سیما ساخته که «جنگ هفته» نام دارد. او خاطره جالبی را نقل میکند که اولین بار از مونا دخترش برای نقشی استفاده کرده است: در گروه اجنماعی شبکه یک بعد از انقلاب کارگردانی میکردم و خودم بعضی نقشها را هم بازی میکردم که در یکی از این کارها خانم مرجانه گلچین نقش همسرم را بازی میکرد و مونا دخترم که دو سال داشت نقش فرزند ما را برعهده داشت.
فرجاد به اولین فیلم سینماییاش اشاره کرد: اولین فیلم سینمایی من توهم به کارگردانی سعید حاجیمیری در سال ۱۳۶۴ بود که مردم مرا خوب در این فیلم به یاد دارند و حتی یکی گفته بود در این فیلم از من میترسید.
او درباره سریال باغ گیلاس و محبوب شدنش در میان مردم، گفت: از میان سریالهایی که بازی کرده بودم، باغ گیلاس، آپارتمان و خانه ما آن سالها خیلی مورد توجه بود. در سریال باغ گیلاس نقش عزیز را بازی میکردم و مردم هر جا مرا میدیدند با انگشت نشان میدادند یا مرا عزیز صدا میزدند.
فرجاد تأکید کرد: در سریالهای خانوادگی گروه اجتماعی گاهی مارال هم بازی میکرد. یکی از اولین نقشهای او در کاری بود به اسم «منم هستم سیاه» که رضا بابک و آزیتا لاچینی هم بازی داشتند و مارال با صورت سیاه شده بازی داشت.
این بازیگر پیشکسوت همچنین درباره ۵۳ نمایش رایگان در دهه شصت اشاره کرد که تازه انقلاب شده بود. او گفت: در دهه شصت همه آرمان داشتیم و کارهای دلی میکردیم. یادم هست یک نمایش را دو ماه، ۵۹ اجرای رایگان روی صحنه بردیم. از جایی هم حمایت نمیشدیم، چون تازه انقلاب شده بود و خیلی هنوز دولت در شرایط حمایت نبود. هدف ما این بود که مردم به تماشای تئاتر عادت کنند. انقلاب شده بود و هر کسی هر کاری از دستش بر میآمد برای کشورش انجام میداد ما هم کار هنری بلد بودیم بنابراین نمایش اجرا کردیم.
فرجاد تأکید کرد: گمان میکردیم میشود مردم را به دیدن نمایش علاقمند کرد و میشود کاری کرد که مردم تئاتر بین شوند، اما جمعیت تئاتربین ما امروز در مقایسه با کل جمعیت خیلی کم است.
او درباره سریالهای خیابانخلوتکن به آسیبشناسی سریالهای امروز پرداخت و گفت: نسل ما خیلی خوشبخت بود، چون مردم فقط دو شبکه تلویزیون داشتند که مدت محدودی برنامه داشت؛ بنابراین اگر سریالی بازی میکردیم از ۳۵ میلیون ایرانی دست کم ۲۵ میلیون آن را تماشا میکردند، اما حالا نه. کانالهای خارجی شبکههای مجازی و تعدد شبکههای تلویزیون باعث شده فقط وقتی مردم درباره یک سریال شروع کنند به حرف زدن و تعریف کردن، کم کم به تعداد بازیگران سریالها اضافه میشود.
این بازیگر پیشکسوت درباره نحوه آشناییاش با مرحوم جوهری بازیگر نقش رئیسعلیدلواری و ورودش به دانشگاه هنرهای دراماتیک، گفت: سالها پیش یک روز رفتم دانشگاه هنرهای دراماتیک داشتم به تابلو اعلانات نگاه میکردم و با حسرت اسامی دانشجوها را میخواندم که کسی از پشت سرم گفت دوست داری بیایی تئاتر؟ برگشتم؛ جوان درشت و سبزهای بود که بعدها با هم بیشتر آشنا شدیم. محمود جوهری که نقش رئیسعلی دلواری را هم بازی کرده در دلیران تنگستان، آن روز به من کمک کرد، راهنماییام کرد و حتی به من گفت به دکتر فروغی رئیس دانشگاه در مصاحبه چه بگویم که مرا در رشته تئاتر بپذیرد. دکتر فروغی معتقد بود بچههای خانوادههای متمول باید هنر بخوانند، اما جوهری به یکی دو نفر دیگر یاد داده بود که بگویند وضع مالی خوبی دارند تا به عشقشان که تحصیل در بازیگری تئاتر بود، برسند و دکتر فروغی آنها را در دانشکده بپذیرد.
او در پایان گفتگو این برنامه را به مرحوم جوهری تقدیم کرد و افزود: دوست دارم برنامه تقدیم شود به محمود جوهری که مدیون او هستم. (پس از پایان ساخت سریال دلیران تنگستان که جوهری نقش رئیسعلی دلواری را بازی کرده بود، در حادثه تصادف اتومبیلش در نوروز ۱۳۵۵ کشته شد. او که با پیکان جوانان قرمز رنگش و بهمراه همسر و کودک خردسالشان راهی مسافرتی نوروزی به جنوب کشور بودند، طی مسیر دچار سانحه گشته و در این حادثه، به همراه همسرش کشته شد).
بخشهای دیگر این گفتگو را در ادامه بخوانید: جلیل فرجاد قبل از اینکه به بازیگری علاقهمند شود عاشق وکالت، پزشکی و خلبانی بوده، اما با تماشای تعزیه به همراه مادرش، نگاهش به سمت بازیگری میآید. در برنامه چهلتیکه میگفت: بارها خودم را در میان تعزیهگردانان احساس میکردم. بعد از آن شبیهخوانی و تعزیهخوانی، جلوی آینه گوشهای که کسی نبیند با خودم مرتباً تمرین میکردم حتی با کلاه پدرم، نقش جاهلی بازی میکردم و خیلی از نقشهای متفاوتی که به چشمم میآمد را تمرین میکردم.
او درباره اینکه مردم فکر میکنند بازیگران از لحاظ مالی خیلی تأمیناند، گفت: وقتی بازیگر در کانون توجهات است، همانقدر که لذت میبرد وقتی کمرنگ میشود به نوعی افسردگی را تجربه میکند. در این میان، بسیاری هم فکر میکنند بازیگران از موقعیت مادی خوبی برخوردارند. اما این طور نیست. آن موقع که اوایل انقلاب، ماشینِ پیکان داشتم در پمپ بنزین به من میگفتند واقعاً این ماشین توست؛ واقعاً بنز نداری؟! یا توقعشان از بازیگران بیشتر از دیگران است.
فرجاد در خصوص ایفای نقش منفی در فیلم توهم، گفت: یادم میآید بعد از پخشِ فیلم «توهم» بسیاری از مردم از من میترسیدند. به من میگفتند ما با آن فیلم از تو ترسیدیم. آن تنها نقش منفی من نبود، اما چرا نقش منفی نمیدادند، دلیلش را نمیدانم. خودم به این نوع نقشها علاقه داشتم، چون چالش و پیچیدگی برای بازیگر ایجاد میکرد.
علیمردانی از کار کردن با جمشید مشایخی سؤال کرد و جلیل فرجاد اینگونه پاسخ داد: همه آن ۵ نفر بزرگ سینما، عزیز بودند. خوشبختانه یکی از آنها هنوز باقی است و آن هنرمند علی نصیریان است. از همهشان یاد گرفتم؛ اما با آقای مشایخی راحتتر بودم. بزرگواری میکرد و اجازه میداد راحت در خدمتشان باشیم. یک طور خاصی بود که امنیت قلبی به انسان وارد میکرد.
جلیل فرجاد دوست دارد نقشهای متفاوت و پیچیده و چند لایه به او پیشنهاد شود. از شباهتِ او به مهرداد کاظمی خواننده، نکته دیگر این برنامه بود. حتی این بازیگر پیشکسوت در بخشی با دیدنِ برشی از سریال خوشرکاب به این نکته اشاره کرد که چندی پیش علی شاه حاتمی کارگردان این سریال را جایی دیدم و او گفت قصد دارند ادامه این مجموعه را بسازند.
این بازیگر پیشکسوت درباره ارادت به شهدا و رزمندگان جنگ تحمیلی گفت: هنوز هم نسبت به همان عزیزانی که در آن ۸ سال جان خودشان و تمام داشتههایشان را در طبقِ اخلاص گذاشتند تا این مرز و بوم باقی بماند، احترام خاصی قائلم. یادم است در اهواز و خرمشهر و آبادان که بسیاری میگفتند از دست دادیم، سوم خرداد برحسب اتفاق در راه منزل آقای قدکچیان، صدایی آمد که پیروز شدیم واقعاً غروری به من دست داد. با اینکه خودم آنجا نبودم.
او همچنین درباره نقش جامانده عمر کاریاش، تأکید کرد: خیلی از نقشها را دوست داشتم تجربه کنم، اما بسیار دوست داشتم هملت را در دوران جوانی بازی کنم و همچنین به ریچارد علاقه دارم که به تازگی در نمایشنامهخوانی نقش ریچاردِ ایرانی را تجربه کردم. مثلاً شما ببینید نقشی مثل کمالالملک که استاد مشایخی بازی کردند را بسیار دوست داشتم که من میتوانستم این نقش را تجربه کنم. یا در مجموعه عیاران نقش حسین به من رسید، اما دوست داشتم یکی از آن پهلوانان را بازی میکردم با اینکه خوشحالم که یکی از نقشهای اصلی به من رسید.
فرجاد درباره نگاهش به مرگ، گفت: گاهی اوقات میترسم، اما فقط میگویم آن لحظهای که قرار است بمیرم، خداوند یک آرامشی به من بدهد. الان هم ممکن است نگران بچهها باشم، اما یکی همیشه آن بالا، مراقبمان هست. دوست دارم با آرامش بمیرم و باعث آزار و اذیتِ دور و بریهایم نشوم.
جمله طلایی این بازیگر پیشکسوت هم این بود: عمر با عزت داشته باشید و دلتان شاد.