خروش قاره سیاه علیه اشغالگران
_ جعفر قنادباشی در روزنامه حمایت نوشت: رژیم صهیونیستی پس از قرار گرفتن در انزوای بیسابقه جهانی به دلیل انتشار تنها گوشهای از جنایات اشغالگریاش، تصمیم گرفت که از چند فاکتور و مؤلفه برای تطهیر چهره ناپاک خود بهره ببرد. اسرائیل در چند سال گذشته تلاش فراوانی برای دیپلماسی ورزشی به کار بسته و با اعزام ورزشکاران خود به رویدادها و مناسبتهای جهانی در نظر دارد که پیام بهاصطلاح صلح و دوستی به کشورهای مختلف ارسال کند. این تقلا در حالی است که برخی از ورزشکاران کشورهای مختلف و همه قهرمانان ایرانی از رویارویی با حریفان صهیونیست خود، ابا دارند و حاضر به مقابله با ورزشکاران اسرائیلی نیستند.
در حوزه علم و فناوری، صهیونیستها با میزبانی از نمایندگی شرکتهای بزرگ و بینالمللی کوشیدهاند تا خود را بخشی از پازل تولید علم در دنیا نشان دهند، در حالی که کارمندان این شرکتها همچون گوگل و آمازون در اواخر مهرماه از مدیران خود خواسته بودند تا از ایجاد زیرساختها در سرزمینهای اشغالی منصرف شوند. در نامهای که حدود ۴۰۰ کارمند این شرکت امضا کرده بودند آمده است: «این قرارداد در همان هفتهای امضا شد که ارتش اسرائیل به فلسطینیان در نوار غزه حمله کرد و نزدیک به ۲۰۵ نفر از جمله بیش از ۶۰ کودک را به خاک و خون کشید.»
ورود رژیم صهیونیستی به موضوعات هنری و برگزاری جشنوارههای مرتبط با موسیقی و فیلم نیز بخشی از برنامهریزی تلآویو در این راستا به شمار میآید که البته با واکنش چهرههای شناختهشده هنری علیه اشغالگری اسرائیل، مواجه شده و تا حد بسیار زیادی مقاصد پنهانی این رژیم را برای جهانیان آشکار کرد. گردشگری پزشکی نیز حوزه دیگری است که با هدف جراحی چهره کریه خود در دستور کار قرار دادهاند تا از این طریق خود را قطب پزشکی منطقه به جهان معرفی کنند.
از طرفی، عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی، همانهایی که حدود ۷ دهه قبل با اشغالگران در نبرد مستقیم بودند، یک کارویژه اساسی و مهم محسوب میشود که سنگ بنای آن، رابطه تجاری بوده است. صهیونیستها چندین دهه است که با برخی از کشورهای عربی همچون امارات و بحرین روابط تجاری پنهانی داشته و همین تبادلات تجاری شوم در نهایت منجر به رونمایی از روابط مخفی تحت عنوان عادیسازی با آنها شد. اردن و مصر اولین کشورهایی بودند که رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناختند و روابط دیپلماتیک با تلآویو برقرار کردند. بحرین و امارات نیز پس از آن به این فرآیند پیوستند.
رژیم صهیونیستی در امتداد خط عادیسازی با کمک «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور سابق آمریکا کوشید تا از نقاط ضعف کشورهای آفریقایی برای گروکشی به منظور به رسمیت شناختنش سوء استفاده کند. این رژیم ۱۹ سال تلاش ناکام برای دستیابی به جایگاه عضو ناظر در اتحادیه آفریقا را در کارنامه خود دارد و سرانجام در مردادماه سال جاری موفق شد به کمک «موسی فکی محمد»، رئیس کمیسیاریای آفریقا و با همدستی دولت اتیوپی جایگاه ناظر در این اتحادیه را به دست آورد. این در حالی است که توافق عادیسازی روابط تلآویو با مراکش و سودان زمینه را برای پذیرش رژیم اشغالگر قدس در اتحادیه آفریقا فراهم کرده بود.
در این میان، الجزایر تنها کشوری بود که به صورت رسمی، مخالفت گستردهای را با همراهی برخی از کشورهای آفریقایی برای باطل کردن این عضویت آغاز کرد و از همان ابتدا آشکارا به این عضویت ناهمگون - هر چند در سطح ناظر- اعتراض نمود. الجزایر همچنین نسبت به مواضع خودبرتربینانه فرانسه که هنوز خود را در دوران قیمومیت استعمار میپندارد، مقتدرانهترین برخورد را داشته و تعجبی ندارد که به عنوان پرچمدار مخالفت با استعمار نوین علیه رژیم صهیونیستی و متحدان اروپاییاش موضعگیری کند.
از طرفی، تلآویو در حالی تهران و متحدانش را به نفوذ منطقهای و تشکیل هلال شیعی متهم میکند که خود در آفریقا، اروپا، آمریکای لاتین، آمریکای شمالی، آسیای جنوب شرقی و ... تحرکاتی اطلاعاتی و امنیتی گستردهای دارد. آفریقا بازار بزرگ عرضه محصولات مختلف صهیونیستی است و در کنار نگاه بلند مدت تجاری و اقتصادی، اشغالگران به دنبال ایجاد ائتلافهایی با کشورهای آفریقایی برای جلوگیری از شکلگیری تهدیدات هستند.
به عنوان مثال، سودان یکی از کشورهای آفریقایی بود که روابط تنگاتنگی با جنبش حماس و مقاومت فلسطین داشت، ولی توطئه عادیسازی، شاکله حاکمیتی این کشور را از بین برد و به ظاهر خطر جریانهای اسلامگرا و وفادار به آرمان فلسطین را به حاشیه راند. با این حال، مردم سودان در تجمعاتی که طی چند سال گذشته برگزار کردند، نشان دادند که از حمایت از آرمان فلسطین دست برنخواهند داشت.
این موضعگیری در مراکش شدیدتر است، به نحوی که حتی مردم این کشور فقیر، حاضر نشدند که در ازای دریافت پول، خانههای خود را به کاردار رژیم صهیونیستی اجاره دهند. مراکشیها در روزهای اخیر در اعتراض به عادیسازی روابط، دست به تظاهرات گستردهای زدند و هر چند که این اعتراضات عمومی با سرکوب مواجه شد، اما اتفاقی که رخ داد، در نوع خود در قاره سیاه بی نظیر بود. مراکش در ازای به رسمیت شناخته شدن سیطرهاش بر منطقه صحرا، رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت. این منطقه سرشار از ثروتهای عظیم معدنی و زیست محیطی است که اسرائیل را برای دستیابی به این ثروتها بی قرار کرده، اما همچنان با مخالفتهای مردمی روبروست.
نکته مهم اینجاست که رژیم صهیونیستی با نفوذ در آفریقا از طریق عضویت در اتحادیه این قاره و کلید زدن عادیسازی روابط با کشورها منطقه در صدد است که در محافل تصمیمگیری و تصمیمسازی آفریقا نفوذ کند و تحولات سیاسی و بهاصطلاح ابتکاراتش را از طریق دستور کارهای این اتحادیه پیگیری ماند.
هر چند برخی از معدود کشورهای قاره آفریقا اصراری برای حذف رژیم صهیونیستی از مناسبات سیاسی این قاره ندارند و نمیخواهند کرسی عضویت ناظر را از این رژیم پس بگیرند، ولی بازیگران پر قدرت و تأثیرگذاری همچون آفریقای جنوبی، نامیبیا و الجزایر در کنار دیگرانی کهای بسا نمیخواهند به صورت علنی علیه اسرائیل فعالیت کنند، اجازه جولان بی دردسر را به اشغالگران در آفریقا نخواهند داد. به این مفهوم که رژیم صهیونیستی مسیر سادهای برای عادیسازی روابطش در پیش ندارد، کما اینکه از قرائن پیداست قطار عادیسازی بنا نیست با شتاب گذشته در اطرافواکناف این قاره حرکت کرده و مسافرگیری کند.