یک دهه در نیروی انتظامی به عوارض ادغام دچار بودیم
رئیس پلیس پیشین تهران بزرگ گفت: آن موقعی که من به پلیس تهران آمدم فقط بچههای پاسدار در کارها مشارکت داشتند. اما نیروهای شهربانی و ژاندارمری هم جزو نیروهای سازمان بودند و حقوق و خدمات دریافت میکردند. پس آنها هم باید کار میکردند. ولی یک حسی ایجاد شده بود که این نیروها تصور میکردند که سازمان آنها را نمیخواهد.
مرتضی طلایی رئیس پلیس پیشین تهران بزرگ درباره علت ادغام ساختارهای پلیس در ابتدای دهه هفتاد به میزان گفت: اصل انجام ادغام یک ضرورت به حساب میآمد. علت این ضرورت هم این است که آن زمان اقدامهای موازی در حوزه انتظامی و امنیتی تا حدودی مشکل آفرین شده بود. درواقع تداخلهایی به وجود آمده بود و حتی در بعضی جاها کار به رویارویی خود نیروهای مرتبط با امور امنیتی و انتظامی کشیده شده بود؛ بنابراین در اصل موضوع ادغام که ضرورت داشت نباید تردید کرد. اما به نظر بنده شاید در چگونگی ادغام میشد بهتر از آنچه که عمل شد عمل کنیم تا بعضی از عارضههای بعد از ادغام را نداشته باشیم.
وی ادامه داد: امروز البته دیگر اثری از فضای آن دوره باقی نمانده است. چون تمام نسل ادغامیها حذف شده اند. ما امروز دیگر از نسل ادغام کسی را در نیروی انتظامی نداریم. بچههایی که امروز در پلیس هستند همه آنها انتظامی هستند. درواقع اینها نیروهای بعد از ادغام هستند. شاید چند نفر به صورت محدود از بچههای قدیم باقی مانده باشند. مانند سردار نوروزی و سردار سیدمجتبی و امثال اینها که یا مشاور هستند و یا درگیر کار هستند. اما نود و نه درصد بدنه نیروی پلیس امروز بچههای انتظامی هستند؛ بنابراین پرداختن به مساله ادغام دیگر چندان موضوعیتی ندارد. اما امثال بنده، چون در متن قضیهی ادغام بودیم تصور میکنم فلسفه ادغام که البته در نهادهای دیگری مثل وزارت کشاورزی و جهاد هم اتفاق افتاد آن جواب مورد انتظار را به بار نیاورده است.
طلایی خاطرنشان کرد: درواقع هیچ کدام از این ادغامهایی که انجام گرفت جواب مورد انتظاری که فلسفه ادغامها بود را به دست نیاورده است. جهاد در وزارت کشاورزی ادغام شد تا فرهنگ جهاد در این حوزه حاکم بشود. در حوزه پلیس هم ادغام انجام گرفت تا روحیهی پاسداری بر فضای نیروی انتظامی و در حوزه ماموریتهای پلیس حاکم بشود. البته موازی کاریها و عدم تمرکز کار عامل این ادغامها بود. بالاخره سه نیرو درحال دنبال کردن یک کار بودند و قابل تفکیک هم نبود. ما نمیتوانستیم کارها را تفکیک کنیم و بگوییم این قسمت را شهربانی بر عهده بگیرد و قسمت دوم را ژاندارمری انجام بدهد و حوزه سومی از کار را هم برای کمیته در نظر بگیریم. از این جنبه فلسفه ادغامها درست بود. اما تجربه به من این را میگوید که شاید اگر در شیوه اجرایی کردن ادغام ملاحظاتی بیشتری در نظر گرفته میشد میتوانستیم نتیجه گیری بهتری داشته باشیم و میتوانستیم زودتر از مساله ادغام عبور کنیم.
بیشتر بخوانید:
رئیس پلیس پیشین تهران بزرگ اذعان داشت: اگر ما چیزی بالغ بر یک دهه در درون نیروی انتظامی به عوارض ناشی از ادغام دچار بودیم و نیروهای ما ذهنیتها و نگاههای خاصی به همدیگر داشتند اینها همه ناشی از نداشتن ملاحظات کافی بود. درواقع ما میتوانستیم به گونهای عمل کنیم که این ذهنیتها در درون نیروهای انتظامی شکل نگیرد. ما میتوانستیم طوری عمل کنیم که هر سه نیروی ادغام شده از نتیجه این کار راضی باشند. واقعیت این است که ادغام بعدها باعث شد تا بخشی از همه این نیروها دچار نارضایتی بشوند. یعنی بچههای پاسدار به شکلی ناراضی بودند و بچههای کمیته و شهربانی هم به شکلهای دیگری ناراضی بودند. میشد چیدمانها به صورتی انجام بگیرد که این نارضایتیها اتفاق نیفتد. برای مثال نباید شاخص انتصابات را از فلان صنف خاص قرار بدهیم. شاخص انتصابات باید بر اساس شایسته سالاری اتفاق بیفتد.
طلایی یادآور شد: اگر شایسته سالاری و شایسته گزینی انجام بگیرد در این صورت نتیجه مطلوب به بار خواهد آمد. این همان کاری است که بنده در زمان مسوولیتم در پلیس تهران به آن اهتمام داشتم. آن موقعی که من به پلیس تهران آمدم نه بچههای ژاندارمری و نه بچههای شهربانی هیچکدام درگیر کار نبودند. فقط بچههای پاسدار در کارها مشارکت داشتند. بچههای پاسدار کمیته انقلاب هم البته نیروهای ارزشمند و شایستهای بودند. اما نیروهای شهربانی و ژاندارمری هم جزو نیروهای سازمان بودند و حقوق و خدمات دریافت میکردند. پس آنها هم باید کار میکردند. ولی یک حسی ایجاد شده بود که این نیروها تصور میکردند که سازمان آنها را نمیخواهد. اما بعدها همه این نیروها با هم صمیمی و همدل شدند. علتش هم آن مدیریتی بود که ما اعمال کردیم و نگاه یکسانی به همه این نیروها داشتیم.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *