افشای ابعاد مهمی از پشت پرده تحولات اخیر قفقاز جنوبی + نقشه
«تغییر ژئوپلیتیک» منطقه، سناریو، چشمانداز و کلیدواژه مهمی است که با استناد به آن میتوان تا حدود زیادی آنچه را که در اطراف مرزهای شمالی جمهوری اسلامی ایران در حال وقوع است، تحلیل کرد.
- حمید خوشآیند - تحولات منطقه قفقاز جنوبی و اتفاقاتی که در روابط بین ایران و آذربایجان به وجود آمده است و مواضع و صحبتهایی که رد و بدل میشود، همچنان در کانون توجه محافل سیاسی و رسانهای منطقه و داخل قرار دارد.
«تغییر ژئوپلیتیک» منطقه، سناریو، چشمانداز و کلیدواژه مهمی است که با استناد به آن میتوان تا حدود زیادی آنچه را که در اطراف مرزهای شمالی جمهوری اسلامی ایران در حال وقوع است، تحلیل کرد.
در نوشتار حاضر به اجمال ابعاد و زوایای مهمی از این سناریو تحلیل شده است:
در منتهیالیه غربی ایران (گوش چپ گربه در نقشه ایران) یک زائده عجیب و غریب و در واقع باریکهای هست که قرهسو نام دارد. قرهسو (نقشه شماره ۱) که یک ناحیه راهبردی است، در ترکیه به «انگشت آتاتورک» معروف است و ۳ و نیم کیلومتر پنها دارد.
منطقه قرهسو، از شمال به ارمنستان، از جنوب به ایران، از شرق به نخجوان جمهوری آذربایجان و از غرب به ترکیه مشرف است که تا قبل از سال ۱۳۱۰ بخشی از خاک ایران بود. در این سال طی مذاکراتی که «محمدعلی فروغی» وزیر خارجه ایران به دستور رضاخان با «توفیق رشدی» وزیر خارجه ترکیه داشت، این باریکه که آتاتورک به آن چشم دوخته بود، به جمهوری تازه تأسیس ترکیه واگذار شد.
در واقع آتاتورک که بنا به اهداف و مقاصد بزرگی که در ذهن داشت، دنبال یک مسیر کوتاه برای دسترسی به قفقاز و از آنجا به دریای خزر و سپس آسیای مرکزی بود، این منطقه کلیدی را با زیرکی تمام از ایران گرفت. درست است که مالکیت ترکیه بر قرهسو با روی کار آمدن رضاخان به شدت تسهیل شد، اما عهدنامه ترکمانچای مرجع اصلی در خصوص تعیین وضعیت این منطقه است که آن را متعلق به ایران میداند.
امروز اگر جمهوری اسلامی اراده کند، با ارائه اسناد تاریخی از جمله عهدنامه ترکمانچای میتوان در دیوان بینالمللی دادگستری ثابت کرد که مالکیت ایران بر منطقه قرهسو، کاملاً قانونی است و میتوان آن را به ایران عودت داد.
این باریکه کوچک ۳ و نیم کیلومتری که امروز بیش از ۷۰۰ کیلومتر مسیر ترانزیتی ایران در حوزه قفقاز جنوبی را با خطر مواجه کرده، نقش بسیار مهمی در تحقق رؤیای «دالان تورانی» رجب طیب اردوغان (خط زرد در نقشه شماره ۲) دارد که در سالهای اخیر بهشدت به دنبال اجرای آن است. در واقع قرهسو نقطه آغاز و مبدأ اصلی ترسیم و اجرای دالان مجعول تورانی است که دولت کنونی ترکیه در چهارچوب نگاه نوعثمانیگرایی آن را پیگیری میکند.
پیشبرد پروژه دالان تورانی اردوغان که هیچ نامی از آن در تحولات اخیر قفقاز جنوبی و در مواضع آشکار و نیمه آشکار و پنهان مقامات عالی ترکیه و آذربایجان و دیگران برده نمیشود، فعلاً در سیونیک ارمنستان به مشکل برخورده است. اصرار دولت آذربایجان و دولت ترکیه مبنی بر اجرای دالان موسوم به زنگزور (خط قرمز نقشه شماره ۲) در این ناحیه با هدف رفع «مهمترین مانع» پیش روی دالان تورانی است.
اجرای به اصطلاح دالان زنگزور که باعث قطع خطوط ارتباطی و مرزی ایران با ارمنستان میشود، به اندازهای برای ترکیه و آذربایجان دارای «اهمیت راهبردی» است که باکو حاضر است در ازای به دست آوردن این ناحیه که در استان سیونیک ارمنستان قرار دارد، حتی از بخشی از ادعاهایش در نقاط شمالی قرهباغ دست بکشد! به عبارت دیگر امروز اجرای این دالان توسط باکو – آنکارا، بر بازپسگیری قرهباغ از ارمنستان، اولویت پیدا کرده است!
تحقق دالان مجعول تورانی که فعلاً با مانعی به نام زنگزور مواجه است و تمام تلاش ترکیه و آذربایجان هم معطوف به گشودن زنگزور شده است، دارای پیامدهای راهبردی متعددی برای ایران و همچنین روسیه و چین است. پیامدهایی که اجرای دالان زنگزور که باعث تکمیل خطوط ارتباطی ترکیه به آذربایجان و از آنجا به دریای خزر و آسیای مرکزی میشود (آنچه که در ایدههای بلندپروازانه اردوغان دالان تورانی است) برای ایران را به شکل زیر میتوان برشمرد:
۱- تضعیف بازیگری ایران در منطقه قفقاز؛
۲- اخلال در مناسبات تجاری ایران و روسیه در قفقاز؛
۳- اخلال در مناسبات تجاری ایران با ارمنستان؛
۴- قطع یکی از راههای مهم ترانزیت ایران به اروپا و ایجاد وابستگی صرف به آذربایجان و ترکیه؛
۵- تضعیف موقعیت ایران در کریدور شمال – جنوب و شرق – غرب؛
۶- تضعیف جایگاه ایران و اخلال در همکاری ایران در اتحادیه گمرکی اوراسیا؛
۷- تضعیف جایگاه ایران و اخلال در همکاریهای ایران در شانگهای؛
۸- تضعیف جایگاه ایران در خط «یک پهنه – یک راه» چین؛
۹- از بین بردن مزیت ژئوپلیتیکی ایران در قفقاز با بر هم زدن موازنه خطوط ترانزیتی در منطقه.
در حقیقت اجرای دالان مجعول تورانی باعث حذف ایران از تمام معادلات انرژی و ترانزیت منطقه قفقاز میشود.
پیامدهای راهبردی مهم دالان مجعول تورانی برای روسیه و چین هم شامل موارد زیر است:
۱- کاهش مزیتهای ژئوپلیتیکی روسیه در قفقاز؛
۲- قطع وابستگی اروپا به روسیه در زمینه انرژی و کاهش اهرمهای فشار روسیه علیه اروپا؛
۳- تهدیدات راهبردی علیه روسیه از طریق گسترش و تقویت مواضع ناتو در شرق و اتصال ناتو به دریای خزر؛
۴- افزایش نیاز گازی چین به آسیای مرکزی؛
۵- ارتقاء سطح بازیگری کشورهای آسیای مرکزی علیه چین؛
۶- تضعیف پروژه ۵ تریلیون دلاری «یک پهنه - یک راه» چین که بزرگترین پروژه سرمایهگذاری تاریخ بشر است؛
۷- تضعیغ پیمان شانگهای؛
۸- تکمیل محاصر روسیه و چین توسط آمرکیا و اروپا با بازیگردانی ترکیه و آذربایجان
بنابراین در بررسی و تحلیل اتفاقات اخیر قفقاز باید همزمان چند مؤلفه را در کنار هم قرار داد. موضوع امروز در قفقاز جنوبی ابعادی فراتر از مناقشه بین آذربایجان و ارمنستان بر سر قرهباغ پیدا نموده است. امروز مسأله اصلی در قفقاز جنوبی تنها دعوا بر سر قرهباغ آنهم میان دو کشور نیست، بلکه مسئله اصلی تلاش برای ایجاد و اجرای طرحهای بلندپروازانهای است که میتواند ژئوپلیتیک منطقه را به طور کامل دستخوش دگرگونی کند.
ضمن اینکه تحقق طرحهای صهیونیستی در حوزه قفقاز جنوبی و در جوار مرزهای ایران را تسهیل کند؛ لذا حساسیت ایران در قبال اتفاقات اخیر که حتی شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز به آن واکنش نشان دادند، از روی حکمت و دوراندیشی و اشراف به هر آنچه که با هدف تغییرات ژئوپلیتیکی در حال وقوع بوده، است.
مواضع جمهوری اسلامی ایران در حوزه قفقاز جنوبی کاملاً مشخص و روشن است:
۱- جلوگیری از حضور مخرب رژیم صهیونیستی در مرزهای شمالی ایران با توجه به ابعاد و تهدیداتی که برای کشورمان دارد.
۲- جلوگیری از تغییرات مرزی که به تغییرات ژئوپلیتیک در منطقه میانجامد.
نظرات بینندگان
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *