علامه حسنزاده با جان و دل از انقلاب دفاع کرد
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت هفتمین روز ارتحال علامه حسنزاده آملی، در گفتوگویی با حجتالاسلام عبدالله حسنزاده، فرزند علامه حسنزاده آملی، به بررسی سوابق علمی و سیره اخلاقی و انقلابی آن سالک توحیدی پرداخته است.
- بنا به اعلام پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR، آیتالله حسن حسنزاده آملی از علمای ربّانی و انقلابی در تاریخ ۳ مهرماه ۱۴۰۰ دار فانی را وداع گفت.
حضرت آیتالله خامنهای در بخشی از پیام تسلیت به مناسبت درگذشت آن سالک توحیدی فرمودند: «این روحانی دانشمند و ذوفنون از جملهی چهرههای نادر و فاخری بود که نمونههای معدودی از آنان در هر دوره، چشم و دل آشنایان را مینوازد و توأماً دانش و معرفت و عقل و دل آنان را بهرهمند میسازد. نوشتهها و منشأت این بزرگوار منبع پر فیضی برای دوستداران معارف و لطائف بوده و خواهد بود انشاءالله».
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت هفتمین روز ارتحال علامه حسنزاده آملی، در گفتوگویی با حجتالاسلام عبدالله حسنزاده، فرزند علامه حسنزاده آملی، به بررسی سوابق علمی و سیره اخلاقی و انقلابی آن سالک توحیدی پرداخته است.
رهبر انقلاب در پیامشان از علامه حسنزاده آملی با عنوان دانشمند ذوفنون یاد کردند؛ برای ما نکاتی درباره جایگاه علمی حضرت علامه حسنزاده آملی و اساتیدی که از محضرشان بهره بردند بفرمایید.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت هفتمین روز ارتحال علامه حسنزاده آملی، در گفتوگویی با حجتالاسلام عبدالله حسنزاده، فرزند علامه حسنزاده آملی، به بررسی سوابق علمی و سیره اخلاقی و انقلابی آن سالک توحیدی پرداخته است.
رهبر انقلاب در پیامشان از علامه حسنزاده آملی با عنوان دانشمند ذوفنون یاد کردند؛ برای ما نکاتی درباره جایگاه علمی حضرت علامه حسنزاده آملی و اساتیدی که از محضرشان بهره بردند بفرمایید.
حضرت علامه حسنزادهی آملی در دورهی نوجوانی در مدرسهی جامع آمل به تحصیل علوم پرداخت. تعدادی از درسهای سطح را هم در همان مدرسه نزد اساتید آن موقع فراگرفت. بعد از آن به تهران آمد و از اساتید بزرگی همچون علامه شعرانی، علامه رفیع قزوینی، علامه الهی قمشهای، علامه آشیخ محمدتقی آملی، علامه آشتیانی، علامه فاضل تونی و دیگر بزرگواران استفاده کرد.
در اصطلاح حوزه و علما به فردی که دو سه تا علم بداند، ذوفنون نمیگویند. صرف دانستن چند علم مثل ادبیات، فقه، اصول، فلسفه و عرفان اصطلاحاً ذوفنون گفته نمیشود؛ در آن زمان هم تنها کسی که در تهران مشهور بود و همهی بزرگان تهران به او ذوفنون میگفتند، علامه شعرانی بود. ایشان در علوم ادبیات اصول، فقه، فلسفه، عرفان، حدیث، رجال، طب، ریاضیات، نجوم، هیئت را میدانست و تدریس میکرد، آنچنان که انگار استاد در فن بود. به این شخصیت ذوفنون میگفتند. رهبر انقلاب نیز به همین نکته دربارهی علامه حسنزاده اشاره کردند و بسیار عالمانه و زیبا فرمودند: «این روحانی دانشمند و ذوفنون از جمله چهرههای نادر و فاخری بود که نمونههای معدودی از آنان در هر دوره چشم و دل آشنایان را مینوازد.»
البته در هر دورهای تعداد معدود اساتیدی هستند که الان هم در حوزه تشریف دارند و همدرس با علامه حسنزاده آملی بودند، امّا به احدی از آن بزرگواران که در جای خود از اساتید بزرگوار و ارزشمند حوزه هستند، ذوفنون اطلاق نشد. همانطور که رهبر انقلاب این اصطلاح حوزوی و علمی را دربارهی علامه حسنزاده بهکار بردند و فرمودند ایشان از «نمونههای معدودی از آنان در هر دوره» بودند. همانطور که علامه شعرانی در آن دوره ذوفنون بود، در دورهی ما هم ایشان ذوفنون بود. بنابراین، اصطلاح ذوفنون را در حوزه برای هر کسی استفاده نمیکنند. ایشان تمام آنچه را که علامه شعرانی داشت، دارا بود و اجازه روایی هم از جناب علامه شعرانی داشت.
در اصطلاح حوزه و علما به فردی که دو سه تا علم بداند، ذوفنون نمیگویند. صرف دانستن چند علم مثل ادبیات، فقه، اصول، فلسفه و عرفان اصطلاحاً ذوفنون گفته نمیشود؛ در آن زمان هم تنها کسی که در تهران مشهور بود و همهی بزرگان تهران به او ذوفنون میگفتند، علامه شعرانی بود. ایشان در علوم ادبیات اصول، فقه، فلسفه، عرفان، حدیث، رجال، طب، ریاضیات، نجوم، هیئت را میدانست و تدریس میکرد، آنچنان که انگار استاد در فن بود. به این شخصیت ذوفنون میگفتند. رهبر انقلاب نیز به همین نکته دربارهی علامه حسنزاده اشاره کردند و بسیار عالمانه و زیبا فرمودند: «این روحانی دانشمند و ذوفنون از جمله چهرههای نادر و فاخری بود که نمونههای معدودی از آنان در هر دوره چشم و دل آشنایان را مینوازد.»
البته در هر دورهای تعداد معدود اساتیدی هستند که الان هم در حوزه تشریف دارند و همدرس با علامه حسنزاده آملی بودند، امّا به احدی از آن بزرگواران که در جای خود از اساتید بزرگوار و ارزشمند حوزه هستند، ذوفنون اطلاق نشد. همانطور که رهبر انقلاب این اصطلاح حوزوی و علمی را دربارهی علامه حسنزاده بهکار بردند و فرمودند ایشان از «نمونههای معدودی از آنان در هر دوره» بودند. همانطور که علامه شعرانی در آن دوره ذوفنون بود، در دورهی ما هم ایشان ذوفنون بود. بنابراین، اصطلاح ذوفنون را در حوزه برای هر کسی استفاده نمیکنند. ایشان تمام آنچه را که علامه شعرانی داشت، دارا بود و اجازه روایی هم از جناب علامه شعرانی داشت.
رهبر انقلاب در متن پیام تسلیت از عبارت «عالم ربّانی و سالک توحیدی» استفاده کردند که دارای بار معنایی خاصی در میان حوزویان و اهل علم است. ایشان در پایان پیام هم به خلقیات والای انسانی علامه حسن زاده اشاره کردند. لطفا مقداری در باره سیره اخلاقی و رفتاری ایشان توضیحاتی بفرمایید.
آنچه حضرت آقا فرمودند، ترکیب جدیدی در این حوزه و رشته است. این خیلی مهم است؛ چون علامه در صحبتهایش همیشه اصرار بر این داشت که باید به توحید صمدی برسید. وقتی به توحید صمدی رسیدید، آرام میشوید و میفهمید که حقایق چگونه است. رهبر انقلاب به همین جهت این ترکیب زیبا را فرمودند و با این ترکیب همه چیز را بیان کردند.
اما در بیان خلقوخو و سیرت و سلوک علامه، چند نمونه از فقرات اخلاقی، توصیهها و طرز سلوکشان را بیان میکنم. گاهی صحبتی که پیش میآمد، ایشان میگفت ما داریم تلاش میکنیم که چیزهایی را برای رسیدن به کمال و سعادت خودمان بفهمیم. برای اینکه ما بفهمیم و تحفهای برگیریم، اوّلین قدم این است که خودمان را بشناسیم، بعد آن کار را انجام بدهیم. بارها به من میگفت که پسر! به فکر خودت باش، ببین چه کارهای و چه داری میکنی. میگفت آنچه کمال تو میشود و برای تو میماند، عمل توست. ایشان میگفت تلاش کنید اوّل خودتان را بسازید تا به حق مطلب و به حقیقت عالم برسید.
مطلب دیگری که گاهی به من تذکر میداد این بود که انسانها گاهی حال خوشی برایشان پیش میآید، ولی انسان واقعی کسی است که حال خوشش استمرار داشته باشد. میگفت کسی که در زمان خاصی حال خوشی به او دست داده یا به تعبیر ایشان شکاری کرده است، صورتی دیده یا معرفتی پیداکرده، مهم این است که این شرایط و آن وضعیت برای او استمرار داشته باشد. علامه میگفت ما انسانیم و انسان برای همین خلق شده، وگرنه در لحظهای حال خوشی داشته باشیم و بعد فراموش شود، معلوم نیست کِی این حال خوش دوباره به انسان برگردد؛ امّا کسی که اهل کار و معرفت است، باید برای این حالش مراقبت داشته باشد.
انسان باید مراقب و مواظب حالوهوای خودش باشد، هرچیزی نگوید، هرچیزی نبیند، هرچیزی نشنود. ایشان میگفت وقتی حیوان میخواهد غذایی بخورد، اوّل بو میکند و بعد آن غذا را میخورد. ما نباید هر حرفی را در ظرف جانمان بریزیم. باید دقت کنیم که این حرف از کیست و چه دارد میگوید و کدام شرایط و حرف کمال ما را دارد. ما نباید هر حرفی بزنیم. ایشان میگفت دهان ما باید پاک و مطهر باشد. خداوند این دهان را به ما داده تا حرف نیکو و سخن درست بگوییم، نه اینکه هرچه دلمان خواست بگوییم. بعد هم میگفت غیر از این زبان هرزه میشود. زبان هرزهگو، چشم هرزهبین و گوشی که هرزه بشنود بهجایی نمیرسد. این مطالب را بارها تذکر می داد و یادآوری می کرد.
اما در بیان خلقوخو و سیرت و سلوک علامه، چند نمونه از فقرات اخلاقی، توصیهها و طرز سلوکشان را بیان میکنم. گاهی صحبتی که پیش میآمد، ایشان میگفت ما داریم تلاش میکنیم که چیزهایی را برای رسیدن به کمال و سعادت خودمان بفهمیم. برای اینکه ما بفهمیم و تحفهای برگیریم، اوّلین قدم این است که خودمان را بشناسیم، بعد آن کار را انجام بدهیم. بارها به من میگفت که پسر! به فکر خودت باش، ببین چه کارهای و چه داری میکنی. میگفت آنچه کمال تو میشود و برای تو میماند، عمل توست. ایشان میگفت تلاش کنید اوّل خودتان را بسازید تا به حق مطلب و به حقیقت عالم برسید.
مطلب دیگری که گاهی به من تذکر میداد این بود که انسانها گاهی حال خوشی برایشان پیش میآید، ولی انسان واقعی کسی است که حال خوشش استمرار داشته باشد. میگفت کسی که در زمان خاصی حال خوشی به او دست داده یا به تعبیر ایشان شکاری کرده است، صورتی دیده یا معرفتی پیداکرده، مهم این است که این شرایط و آن وضعیت برای او استمرار داشته باشد. علامه میگفت ما انسانیم و انسان برای همین خلق شده، وگرنه در لحظهای حال خوشی داشته باشیم و بعد فراموش شود، معلوم نیست کِی این حال خوش دوباره به انسان برگردد؛ امّا کسی که اهل کار و معرفت است، باید برای این حالش مراقبت داشته باشد.
انسان باید مراقب و مواظب حالوهوای خودش باشد، هرچیزی نگوید، هرچیزی نبیند، هرچیزی نشنود. ایشان میگفت وقتی حیوان میخواهد غذایی بخورد، اوّل بو میکند و بعد آن غذا را میخورد. ما نباید هر حرفی را در ظرف جانمان بریزیم. باید دقت کنیم که این حرف از کیست و چه دارد میگوید و کدام شرایط و حرف کمال ما را دارد. ما نباید هر حرفی بزنیم. ایشان میگفت دهان ما باید پاک و مطهر باشد. خداوند این دهان را به ما داده تا حرف نیکو و سخن درست بگوییم، نه اینکه هرچه دلمان خواست بگوییم. بعد هم میگفت غیر از این زبان هرزه میشود. زبان هرزهگو، چشم هرزهبین و گوشی که هرزه بشنود بهجایی نمیرسد. این مطالب را بارها تذکر می داد و یادآوری می کرد.
رهبر انقلاب در پیامشان به مواضع انقلابی علامه حسنزاده اشاره داشتند. مصادیقی از مواضع و اقدامات انقلابی علامه را تشریح بفرمائید.
در زمان انقلاب حضرت علامه ملجأ و پناه مردم آمل بود و در حرکتهایی که انجام میگرفت، حضور داشت و مشورت میداد. بعد از انقلاب هم تا زمانی که در آمل بود، کارها با نظارت ایشان انجام میشد؛ حتی زمانی که امام تشریف آوردند، علامه خدمت امام رسید و به ایشان عرض کرد که آقا جان! من طلبهای هستم در آمل، هر امری هست بفرمایید آنجا من با جان و دل برای این انقلاب انجام خواهم داد.
یکبار جمعی از دوستان که به قم میآیند، دربارهی مسئلهی انتظار و ظهور حضرت حجت عجلالله تعالیفرجهالشریف سوالاتی داشتند. حضرت علامه به آنها میگوید اینجا عالم دنیاست، ظهور اگر برای اینجاست بهتدریج انجام میشود و بعد اشاره کردند که انقلاب اسلامی ما الان طلیعهای از ظهور آن حضرت است که در ایران اسلامی رخ داده است. این تعبیر بسیار بلند و عالی حضرت علامه درباره انقلاب بود. همانطور که همه میدانند علامه در زمان رهبری حضرت آیتالله خامنهای هم با جان و دل هم از رهبری و هم از انقلاب دفاع جانانه کرد. وقتی کتاب «انسان در عرف عرفان» نوشته شد، در مقدمه کتاب را به رهبر انقلاب تقدیم و زمانی هم که ایشان به آمل تشریف آوردند، کتاب را تقدیمشان کرد. حضرت علامه همیشه در سخنرانیهای خود از حضرت آیتالله خامنهای حمایت میکرد.
خاطرهای از مراودات علامه حسنزاده و رهبر انقلاب در ذهن دارید؟
بعضیها نمیدانند که ادارهکردن کشور چه معنایی دارد. زیر و بم و سختی روزگار نچشیدهاند. علامه میگفت چه کسی بهتر از ایشان است. چه کسی میتواند این کشور بزرگ را با عظمت اداره کند و به پیش ببرد. ایشان شایستهی این جایگاه هستند، چراکه هم تجربه دارند، هم عالماند و هم روحانی متقی و پارسایی هستند. ایشان میگفت باید خدا را برای این نعمت شکر کنیم که چنین فردی رهبر انقلاب است و دارد کشور را هدایت میکند و بعضیها نمیدانند که هدایت این کشور بزرگ با تمدنی کهن چقدر سخت است. کسی که این بار و امانت را به دوش میکشد، باید مرد این میدان باشد. این علاقه هم دوطرفه بود. رهبر انقلاب گاهی اوقات که قم تشریف میآوردند، به منزل علامه حسنزاده میرفتند و با هم دیدار میکردند.
برخی عرفان را به کنجنشینی و گوشهی عزلت نشستن تعبیر میکنند. حضرت آیتالله حسنزاده در نوع سلوک و عرفانشان نشان دادند که میشود پارسای زاهد و سالک توحیدی بود، در عین حال در صحنههای سیاسی و اجتماعی هم حضور فعال داشت. این نگاه از کجا آمد و براساس چه جهانبینی است که علامه در این مسیر حرکت کرد؟
علامه دربارهی ریاضت و سِیروسلوک میفرمود بزرگترین ریاضت متشرعبودن است. ایشان میفرمود کسی که متشرع واقعی باشد، با مردم و بندگان خداست. ایشان بهمعنای واقعی کلمه متشرع بود. به من میفرمود متشرع واقعی باید مواظب حرفزدن و مواظب دیدنش باشد. از این و آن گفتن فایده ندارد، باید خودتان بهجایی برسید که حرف از شما بجوشد، آن موقع متشرع میشوید. شما وقتی حلال و حرام خدا و همهی مسائلی را که در فقه آمده با دقت کامل رعایت کنید، آنوقت متشرع واقعی میشوید. متشرعبودن به حرفزدن نیست، متشرعبودن به عمل است. حرف و عمل علامه یکی بود و آن چیزی را که در دل داشت، در سیمایش دیده میشد. لذا، کنارهگیریها مال آدمهایی است که هنوز واقعاً بهمعنای حقیقی کلمه متشرع نشدند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *