صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

چه کسی «پدر چای» ایران را کشت؟

۱۱ مهر ۱۴۰۰ - ۱۰:۰۳:۳۳
کد خبر: ۷۶۲۹۳۹
داستان چای ایران از ۲۶ صفر سال ۱۳۱۸ قمری زمانی که «محمدخان کاشف‌السلطنه» برای نخستین‌بار بذر چای را از هندوستان به ایران آورد و در لاهیجان کاشت، شروع شد.

- فارس نوشت: داستان چای در ایران از وقتی شروع شد که داستان قهوه تمام شد! خیلی‌ها نمی‌دانند که پیش از چای، مصرف قهوه در ایران رواج داشت و برای همین است که ایرانی‌ها هنوز به چایخانه می‌گویند: قهوه‌خانه. در دوره صفویان هم‌زمان با رواج مصرف قهوه در خاورمیانه مصرف این نوشیدنی در ایران نیز رواج یافت و قهوه‌خانه‌ها پدید آمدند و این عادت قهوه‌نوشی در دوره افشاریه و زندیه همچنان ادامه داشت تا رسید به دوره قاجار.

در اوایل دوره قاجار قهوه همچنان نوشیدنی اصلی مردم بود و «قهوه قجری» هم که معروف است در فرهنگ واژگان ایرانی! تا آن‌موقع چای فقط یک داروی گیاهی بود که در چین یافت می‌شد و نامش در کتاب‌های طب سنتی آمده بود و برخی خواص دارویی‌اش نزد ایرانیان شناخته شده بود، اما از دوره ناصرالدین قاجار به‌تدریج نوشیدن چای در میان اعیان و اشراف قاجار رواج یافت و چای نوشیدنی گران‌قیمت و تفریحی بود برای خواص.

از اواسط دوره ناصری و تا سال ۱۲۵۰ شمسی چای به کلی جای قهوه را گرفت و تا اواخر این دوره مصرف چای در ایران بیش‌از حد معمول هم شده بود و «مورتیمر دوراند» انگلیسی در سفرنامه‌اش نوشته است: «ایرانیان خیلی چای می‌نوشند و چای را واقعاً خیلی شیرین مصرف می‌کنند». چای مصرفی ایران هم از هند می‌آمد که مستعمره انگلیس بود و این یعنی انحصار چای ایران دست شرکت‌های انگلیسی بود.

«کاشف‌السلطنه» در عهد مظفری بذر چای را به ایران آورد و در لاهیجان کاشت و بازار واردات چای توسط تجار انگلیسی به ایران کساد شد


می‌روم دنبال چای...

تاریخ می‌گوید در دوره ناصری کسانی رفتند که چای را به ایران بیاورند و بکارند، ولی موفق نشدند؛ حالا یا اصلا نرفتند دنبال کار یا نتوانستند آن را به ایران بیاورند یا آوردند و نتوانستند گیاه چای را بکارند و محصول بگیرند. ولی دوره ناصری که گذشت و دوره مظفری شد، «محمدخان قاجار قوانلو» که کارمند وزارت خارجه بود و کنسول ایران در هند شده بود به فکرش رسید که آب و هوای مزارع چای هند شبیه آب و هوای گیلان خودمان است. پس تصمیم گرفت، یک امتحانی کند و ببیند می‌تواند چای را در ایران بکارد یا نه. رفت دنبال کار و در یادداشتی هم نوشت: «می‌روم دنبال چای... ان‌شاءالله کسان دیگری هم در فکر رفع احتیاج سایر کالا‌ها باشند» و نوشت: «علی‌التحقیق مبلغ ۱۰ کرور تومان برای خرید چای هر ساله از ایران خارج می‌شود. اگر همین مبلغ در مملکت بماند شاید جلوگیری از پریشانی و فقر و فاقه مملکت بکند».

باقی داستان این است که مقدار زیادی بذر چای و ۳ هزار نهال چای را با هر زحمتی بود در سال ۱۳۱۸ قمری یا همان ۱۲۷۹ شمسی به ایران آورد و در لاهیجان کاشت و به یک نفر از معتمدین محلی سپرد که مراقب مزرعه چای باشد و بوته‌ها را زیاد کند و خودش دیگران را تشویق کرد که چای بکارند و نتیجه آن که تا چند سال بعد چای ایرانی رسیده بود به سینی چای ایرانی‌ها. همین موفقیت وی در بومی‌کردن صنعت کشت چای باعث شد از مظفرالدین قاجار لقب «کاشف‌السلطنه» بگیرد و از مردم ایران نیز لقب «پدر چای ایران».

«کاشف‌السلطنه» وصیت کرده بود در کنار مزارع چای دفن شود و حالا آرامگاهش در لاهیجان موزه چای ایران است

برای چای رفت چین!

کاشف‌السلطنه همه عمر همچنان پیگیر گسترش کشت چای در ایران بود و یک‌بار هم رفت چین تا انواع جدیدی از گیاه چای و ۴ متخصص چینی و مقداری ماشین‌آلات کشت چای به ایران بیاورد که آورد، ولی در راه بازگشت در مسیر بوشهر به شیراز اتومبیلش به دره سقوط کرد و جان سپرد. چون راننده اتومبیل مجروح شد و سرپایی درمان شد و بلافاصله مفقود شد و، چون یک مأمور انگلیسی در اتومبیل کاشف‌السلطنه بود که او هم جراحت مختصری برداشت و زنده ماند و، چون برخی گواهی دادند که هنگام دفن پیکر کاشف‌السلطنه در سرش اثر گلوله بوده است، بسیاری افراد آن موقع و هنوز مرگ وی را نه یک حادثه بلکه یک توطئه و قتل از طرف انگلیسی‌ها می‌دانند. منافع انگلیسی‌ها در واردات چای به ایران را هم که معلوم است این کاشف‌السلطنه نابود کرده بود و حق داشتند مردم آن روزگار که به انگلیسی‌ها مشکوک باشند که «پدر چای ایران» را کشته باشند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *