رسالت بزرگ رسانه ملی
_ محمد صالح جوکار در روزنامه حمایت نوشت: «رسانههای گروهی بهخصوص صدا و سیما، این مرکز آموزش و پرورش عمومی، میتوانند خدمتهای گرانمایهای را به فرهنگ اسلام و ایران نمایند.» از این فرمایش معمار کبیر انقلاب (ره) روشن میشود که رسانه ملی، ابزاری کارآمد در راستای آموزش و ترویج فرهنگ ایرانی – اسلامی به شمار میآید و توجه ایشان به این امر در دورهای که هنوز عصر رسانه به بلوغ خود نرسیده بود، ترسیم خط سیر آینده کشور محسوب میشود. در حکم انتصاب رئیس جدید سازمان صدا و سیما از سوی رهبر معظم انقلاب نیز به ابتکار عمل و تلاش شبانهروزی با هدف «هدایت فرهنگی، تقویت روحیه و احساس هویت ملی و انقلابی، ترویج سبک زندگی اسلامی-ایرانی» تأکید شده که از ضرورت و فوریت این موضوع حکایت دارد.
با این حساب، مسئله سبک زندگی ایرانی و اسلامی در عصر حاضر، ارتباط تنگاتنگی با رسانه دارد. در این میان، شبکههای اجتماعی و تلویزیونهای ماهوارهای و اینترنتی، بیش از سایر رسانهها تأثیرگذار بوده و هستند و هر کس در این میدان، حرف تازهای برای گفتن داشته باشد، پیروز هماورد است. سالهاست که رسانههای بینالمللی، مجری پروپاگاندای قدرتهای جهان هستند و رقابت سنگینی در «جنگ روایتها» دارند. تلفیق سبک و سیاق متفاوت و محتوای فاخر که گاهی به تسامح از آن بهعنوان جنگ روایتها یاد میشود، میتواند برنده یا پیروز این میدان را تعیین کند.
در این میان، ترویج سبک زندگی ایرانی – اسلامی نیازمند جد و جهدها و رهیافتهای بسیار نوین و مخاطب پسند است چراکه از یک طرف، بهرهمند از عقبه بسیار غنی فرهنگی ملی و دینی است که هر کدام شامل هزاران اسطوره و نماد جذاب هستند و از سوی دیگر، هماورد دشواری با المانهای فریبنده غرب دارد. در سبک زندگی غربی، نمادهای اغواگرانه و مادی، نقش محوری را بازی میکنند که سوءاستفاده از زنان، یک نمونه شاخص آن است.
خب، در چنین فضای نابرابری، قرار است ارزشهای ملی و اسلامی به مصاف سبک زندگی غرب بروند که قاعدتاً، نمیتوانند و نباید از صبغه محتواسازی غربی برخوردار باشند. برخی در این میان معتقدند که با توجه به رسوخ و جذابیت فرهنگ غربی اعم از موسیقی، نوع پوشش و ... در میان برخی از جوانان، چارهای جز مهندسی معکوس نداریم. بهاینترتیب که از فرم غربی برای تولید محتوای ایرانی – اسلامی استفاده کنیم. گروهی دیگر نیز اعتقاد دارند که فرم و محتوا باید کاملاً به دور از شائبه بوده و همگی در راستای آرمانهای مذهبی و بومی تنظیم و تدوین شوند.
این شبهه را پیشتر در ماجرای سبکهای مداحی نیز شاهد بودیم و همین مصادیق نیز ذکر میشد. سبک ترانههای غیر اسلامی در ترکیب با اشعار آئینی، میتوانست ازنظر برخی باعث جذابیت شود و مخاطبان بیشتری را پای مجالس جشن و عزای اهلبیت (ع) بیاورد. این در حالی بود که رسانههای غربی، همین مسئله را مستمسک قرار دادند و با پخش اصل ترانه در ابتدا و تلفیق آن با مداحی یا مولودی در ادامه، به تمسخر جامعه مذهبی کشور پرداختند. گاهی ضعف در تولیدات فرهنگی را بهطور کلی زیر سؤال میبردند و زمانی به کنایه، فرهنگ مطربمأبانه را بنمایه و عامل نشاط در جامعه معرفی مینمودند. سوءاستفادههایی از این قبیل، حتی پیش از آنکه بهانه به دست بدخواهان بدهد، مورد تذکر رهبر حکیم انقلاب قرار گرفت و از جامعه مداحان خواستند که به سمت تولید سبک و محتواهای فاخر بروند.
بنابراین، به نظر میرسد که اولین مسئولیت رسانه ملی در دوره مدیریت جدید، برداشتن گامهای تحولی در این دو خصوصیت (فرم و محتوا) بدون افت جذابیت باشد. این مأموریت دشوار، قطعاً نیازمند خرد جمعی و بهرهگیری از کارشناسان خوشنام، انقلابی و وطنپرست است، چراکه در طوفان جنگ رسانه و روایتها، مجالی برای تعلل وجود ندارد.
در نگاه کلان، خطر ترویج سبک زندگی غربی در توصیه هفتم «بیانیه گام دوم انقلاب» و لزوم چارهاندیشی مبتکرانه و پیشدستانه در آن ذکر شده است. حساسیت و خطیر بودن رسالت صدا و سیما در این راستا ناظر به فرایندهایی است که در صورت غفلت، میتواند به تغییر باورها منتهی شود. مروجان این فرهنگ با بهانههایی ازجمله «تحول در شخصیت ایرانیان»، غرض و مرض خود را بهروشنی بیان کردهاند. هرچند همه آنها شاید سوءنیت نداشته باشند، اما قاطبه این گروه، با طرح عناوینی همچون جهانیشدن ذیل یک فرایند آمریکایی و غربی، درصدد اصلاح رویکرد حاکمیتی ایران و درنهایت، تغییر ریل انقلاب هستند.
بهبیاندیگر، حامیان و مبلغان فرهنگ و زندگی غربی اعتقاددارند که راه اصلاح حاکمیت از تغییر باورها و تغییر باورها از طریق تغییر سبک زندگی و مطابقت شئون زندگی با نظم غربی میگذرد. در این صورت است که مطالبات عموم مردم با خواست انقلاب، زاویه پیدا میکند و در نتیجه، انقلاب اسلامی مطابق خواست جامعه، مسیر خود را عوض خواهد کرد. واقعیت این است که دشمن سالهاست دریافته که تنها راه آلوده کردن باورهای مردم، تغییر نظم رفتار ظاهری و بهاصطلاح تغییر سبک زندگی آنهاست که درنهایت، بهعوض شدن طرز فکر و نوع نگاهشان به همه تحولات پیرامونی منتهی میشود. تدوین مانیفستهای بینالمللی همچون سند آموزش ۲۰۳۰ و محصولات و تبلیغات بیشمار رسانهای را هم میتوان در همین قالب تحلیل کرد؛ و بالاخره اینکه جذابیتهای غیربومی غالباً با فرهنگ ما در تضاد هستند، جامعه را به سمت تجملگرایی و مصرفزدگی سوق میدهند و از هدف نهایی که عبارت است از دستیابی به کمال و قرب الهی، بازمیدارد. هرچند میدان مصاف و نبرد، نابرابر و دشوار است، اما چنانچه سبک زندگی ایرانی – اسلامی در عرصههای مختلف با بهرهگیری از فاکتور «هنر»، تبیین و به نمایش گذاشته شود، خود به خود جذابیت ایجاد میکند و این شیوهای است که از رئیس و مجموعه رسانه ملی در دوره مدیریت جدید، انتظار میرود.