دلنشین ترین زنگ زندگی در مجتمع آموزشی کانون اصلاح و تربیت/ روایت دانش آموزانی که در سایه کسب علم در پی زندگی بهتر هستند
- اینجا هم بوی ماه مهر حس میشود؛ اما از جنس دیگر، اینجا کمی بوی دلتنگی میدهد، اما چشمان امیدوار دانش آموزانش فصل روشن مهر را نشان میدهد.
دیوار آجرنمای مدرسه را سراسر شوق و شور پر کرده است، اینجا همان مجتمع آموزشی حر کانون اصلاح و تربیت استان تهران است.
پاییز برای مددجویان کانون اصلاح و تربیت تنها فصل ریزش برگها نیست بلکه فصل روییدن تعلیم و تربیت است.
قرار است دلنشینترین آهنگ زندگی یعنی همان زنگ مدرسه در این مجتمع آموزشی برای دانش آموزانش که به امید فردایی بهتر قلم در دست میگیرند نواخته شود.
گام نهادن در سرزمین علم و نور و زدودن جهل و ظلمت، سرآغاز فصل جدیدی برای این مددجویان است.
هوا هنوز هم گرم است، اما نه از جنس گرمای تابستان؛ نسیم خنکی که شاخههای درختان را تکان میدهد صورت دانش آموزان را نیزنوازش میکند.
بچهها در حیاط مدرسه روی صندلیها با رعایت پروتکلهای بهداشتی نشسته اند و در انتظار شروع مراسم هستند.
وَالضُّحَی سوگند به روشنایی روز؛ مراسم با تلاوت این سوره از قرآن آغاز میشود و سپس همه به احترام سرود جمهوری اسلامی ایران از جا بر میخیزند.
مسئولان یک به یک پشت تریبون قرار میگیرند و از روزهای بهتر و پیشرفت در راه تعلیم و تربیت در این مجتمع آموزشی سخن میگویند.
به سراغ یکی از دانش آموزان میروم، نوجوانی که بالاجبار قدم در راهی گذاشته که ناچار باید مدتی را در کانون اصلاح و تربیت بماند. ١٦ سال بیشتر ندارد و به جرم حمل هرویین یک ماهی است به کانون اصلاح و تربیت آمده است. گاهی در بین حرفایش لبخند میزد گویا هنوز غرق در دنیای نوجوانی خویش است.
میگوید ترک تحصیل کرده ام چراکه اصلا علاقهای به درس نداشتم، اما در اینجا میخواهم درس بخوانم.
امیدوار است و همین امیدش به آینده میتواند نوید بخش روزهای روشن او باشد. کانون برای او نقطه امیدی است که آینده بهتری را برایش رقم خواهد زد.
به سراغ دانش آموز دیگری میروم، ١٧ ساله است، کمی ناراحت و مضطرب است سعی میکنم نگرانی را از او دور کنم.
وقتی علت جرمش را میپرسم تمام تلاشم برای آرام کردنش بی اثر میشود.
میگوید به علت قتل اینجا هستم؛ بر سر خصومتی که با یکی از اقوام داشته است.
میگوید میخواهم وقتی از کانون بیرون بیایم زندگی درستی را پیش بگیرم.
میپرسم: چرا ترک تحصیل کردی؟ میگوید باید برای درآمد خانواده ام کار میکردم، اما یک اشتباه مسیر زندگی ام را تغییر داد.
ادامه میدهد: در کانون مهارتهای زیادی یاد گرفتم و بدون شک در آینده نیز از این مهارتها استفاده خواهم کرد.
خوشحال میشوم از بیان شیرین آرزویش و برایش از ته دل آرزومند موفقیتش هستم.
بعد از گپ و گفتی با دانش آموزان، نزد مدیر مدرسه میروم.
نائینی مدیر مجتمع آموزشی حر، فرد آرام و با تجربهای است و به گفته خود ٣١ سال سابقه کار دارد و یکسالی است در این مجتمع مشغول به فعالیت است.
وی شیوه تدریس در مجتمع آموزشی حر را کمی با مدارس عادی متفاوتتر میداند و ادامه میدهد: با توجه به امکانات مدرسه اغلب در صدد هستیم در حوزه کارآفرینی و اصلاح و تربیت فعالیت کنیم این بدان معناست که در کنار فضای آموزشی، حرفه آموزی را نیز با جدیت دنبال میکنیم.
نگاه پدرانه اش به دانش آموزان را افتخاری برای خود میداند و میگوید: انگیزه به دانش آموزان برای ما بسیار حائز اهمیت است و همواره تلاش دارم به عنوان یک پدر دلسوز برای بچهها کار کنم تا از پرخاشگری و تقابل بپرهیزند.
مراسم به ساعت پایانی خود نزدیک میشود، زنگ شروع سال تحصیلی جدید با آرزوهای دست یافتنی برای دانش آموزان مجتمع آموزشی حر نواخته میشود و بچهها یک به یک از زیر قرآن رد میشوند تا به مدد کلام الهی فصل نوینی را در زندگی خود بگشایند.
گزارش از شکوفه حیدر