فرصت طلایی
_ جواد منصوری در روزنامه حمایت نوشت: تبدیل عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای از ناظر به اصلی، اتفاق بزرگی است که با حمایت کامل روسیه و چین بهعنوان دو قدرت بزرگ جهانی و چرخش معنادار سیاست خارجی کشورمان به سمت شرق روی داد. با عضویت کشورمان، این سازمان مهم از منظر توان اقتصادی، امنیتی، علمی و ... در صدر نهادهای منطقهای قرار گرفته و از این رهگذر، تأثیرگذاری مضاعفی بر مناسبات منطقهای خواهد داشت.
بیش از ۴۵ درصد از جمعیت جهان در کشورهای عضو پیمان شانگهای ساکن هستند و این تعداد، ۲۳ درصد از کل وسعت کره زمین را شامل میشود. سهم این سازمان از رشد ناخالص داخلی جهان، بیش از یکسوم محاسبه شده و بزرگترین سازمانی است که اعضای آن با تجمیع ظرفیتها با محوریت شرقی متحد هستند. عضویت دائم ایران بر این اساس، فرصتهای بسیار طلایی و نابی را در اختیار ایران و کشورهای عضو قرار میدهد که به مهمترین آنها اشاره میشود.
۱. پیمان شانگهای برای فاصله گرفتن از غرب، پلنهای کاملاً عملیاتی دارد و میتوان گفت که اکنون به دورهای طلایی وارد شده است. در آخرین مصوبات سازمان همکاری شانگهای، بر خروج همه نظامیان آمریکایی و تخلیه پایگاههای غربی از کشورهای عضو تأکید شده است. علت مقاومت پاکستان در برابر ایجاد پایگاههای نظامی آمریکا و قطع همکاری با این کشور، به همین مصوبات بازمیگردد. چین، روسیه و ایران، اعضایی هستند که بیشترین ضرر را از ناحیه حضور پنتاگون و ناتو در نزدیکی مرزهایشان تجربه کردهاند و با عضویت ایران در این پیمان، آمریکا با وسواس و محاسبهگری دقیقتری در خصوص هرگونه تحرک نظامی علیه ایران، خواهد اندیشید. ضمن اینکه، این تحول راهبردی بر تسریع فرار آمریکا از عراق، اثر خواهد گذاشت. حضور نظامی آمریکا که کمرنگ شود، نفوذ سیاسی و اقتصادیاش نیز تحت الشعاع قرار گرفته و از این رهگذر، هژمونی واشنگتن به سطوح پایینتری سقوط خواهد کرد.
۲. هیچکدام از کشورهای آسیای میانه به آبهای آزاد راه ندارند و همگی در خشکی محصور شدهاند. یکی از دستاوردهای مهم عضویت ایران در پیمان شانگهای این است که اعضای آن از طریق ایران میتوانند به آبهای آزاد متصل شوند و با استفاده از آبهای سرزمینی کشورمان در خلیجفارس، به آبهای بینالمللی دسترسی پیدا کنند. این اتفاق، افزون بر درآمدزایی و ایجاد اشتغال برای کشورمان، باعث تقویت زیرساختهای حمل و نقل ریلی و جادهای شده، کشورهای بیشتری از منطقه را در استقرار صلح و امنیت خلیجفارس سهیم میکند. همگرایی بهدستآمده باعث تقویت آسیای میانه نیز خواهد شد و مرزهای شمالی ایران، آرامش مضاعفی را تجربه خواهند کرد. علاوه بر این، عضویت دائم ایران در این سازمان، بازار گسترده کشورهای عضو را در اختیار ما قرار میدهد و در بخشهای انرژی، تجاری و حمل و نقل میتوانیم بهعنوان یک قدرت منطقهای، ظرفیتهای مسکوت مانده داخلی را فعال کنیم. عضویت ایران بهعنوان ناظر در «اتحادیه اوراسیا» نیز فرصتی است که میتواند این فرایند را تکمیل نماید.
۳. همکاری ایران و چین تحت تأثیر گرایش به غرب در سالهای گذشته، از رونقی که باید، برخوردار نبود. این در حالی است که چرخش قدرت از غرب به شرق، سالهاست رخ داده و پیشبینی میشود در آیندهای نهچندان دور، چشم بادامیها در عرصه اقتصادی، یانکیها را جا بگذارند. بر این مبنا، در اقصی نقاط جهان، کشورها به دنبال ارتباط گرفتن با چین بوده و هستند، ولی سیاستهای غربگرایانه برخی در داخل، باعث مغفول ماندن ظرفیتهای تعامل میان تهران و پکن شد. بر اساس سند راهبردی ایران و چین، پکن در چارچوب طرح «یک کمربند یک جاده»، در دو بخش زیرساختهای صنعت «نفت و گاز» و «ارتباطی» بناست ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری کند و از طرفی، برای فعالیت در بندر چابهار، ابراز تمایل کرده است. با عضویت ایران در پیمان شانگهای، زمینههای لازم برای توسعه همکاریهای اقتصادی میان دو کشور تسهیل شده و قرارداد ۲۵ ساله راهبردی، وارد فاز عملیاتی میشود.
۴. شاید برجستهترین مزیت عضویت دائمی ایران در سازمان همکاری شانگهای، خاصیت ضدتحریمی آن باشد. درهمتنیدگی و قرابت ایران با اعضای سازمان همکاری شانگهای موجب میشود سیاستهای تحریمی غرب علیه ایران، کم اثر شوند. دسترسی به کالاها و ملزومات مورد نیاز از طریق ساز و کارهای پیشبینیشده در پیمان شانگهای، کفه نبرد را در حوزه اقتصاد و معیشت، به نفع ایران سنگین میکند. حربه فشارهای ظالمانه آمریکا، دلار است و با توجه به اینکه بیش از ۵۰ درصد تبادلات مالی میان کشورهای عضو پیمان شانگهای، بدون دلار و یورو صورت میگیرد، میتوانیم قسمت اعظم مبادلات تجاری خود را با اعضا از طریق این ساز و کار تأمین کنیم. این در حالی است که برنامه تأسیس «اتحادیه بانکهای سازمان شانگهای» نیز در دستور کار است که میتواند پتانسیل قابلتوجهی برای جمهوری اسلامی به شمار آید.
در پایان باید گفت جمهوری اسلامی همزمان با فعال کردن ظرفیتهای فراوان توسعه همکاریهای اقتصادی با شرق، به دنبال تعامل متعادل و متوازن با غرب در چارچوب سیاست قطعی نظام (رفع همه تحریمها و راستیآزمایی آنها) نیز هست. اساساً دیپلماسی ایران منحصر به یک منطقه و یک محدوده جغرافیایی خاص نیست و راهبرد ارتباط گرفتن حداکثری با کشورها، در حال پیگیری است. اما با تجربه بهدستآمده در برجام، ایران همه تخممرغهای خود را در سبد توافقات غربی نمیچیند و منتظر آنها نیز نمیماند چراکه اکنون در جایگاهی قرار داریم که با ارتباطات منطقهای و استفاده حداکثری از داشتههای بومی، در حال عبور از موانع ایجادشده بر سر راه شکوفایی اقتصادی هستیم. بنابراین، اکنون توپ در زمین غرب است و آنها هستند که باید تصمیم بگیرند با «ایران قوی» وارد تعامل سازنده بدون دغلبازیهای گذشته شوند و یا راه پرهزینه و بیفایده گذشته را تکرار کنند.