عرشیان در تماشای عشقبازی یاران آخرالزمانی
کتاب «راز کانال کمیل» به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در راستای گسترش فرهنگ ایثار و معنویت، گردآوری شده است و پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه را در دوران طلایی هشت سال دفاع مقدس در تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی روایت میکند.
- کتاب «راز کانال کمیل» به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در راستای گسترش فرهنگ ایثار و معنویت، گردآوری شده است و پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه را در دوران طلایی هشت سال دفاع مقدس در تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی روایت میکند. در سلسله برشهایی، به بازخوانی این کتاب میپردازد.
فصل ۱۱، حرکت
آنچه فهمیدیم و فرماندهان تأکید میکردند این بود که گردان کمیل از تیپ عمار باید در شب اول، حتیالمقدور بدون درگیری با کمینها، از موانع و میادین مین و کانالها عبور کند و پس از رسیدن به پشت جاده آسفالت در آنجا خاکریز زده و پدافند کند. در سمت راست ما، یک تیپ از لشکر عاشورا و در سمت چپ نیز، یک تیپ از لشکر نجف اشرف قرار داشتند.
نقطه رهایی، تیپ عمار و تیپ سمت راست آن (تیپ لشکر عاشورا)، منطقه «درب دیه» بود، عصر بود که گردان کمیل از درب دیه حرکت کرد و بهجایی به نام تکدرخت رسید. برادر حاجی پور در آنجا برای گردانها صحبت کرد. در بین صحبتهای برادر حاجی پور اتفاق عجیبی افتاد! از لابه لای نیروها یک گلوله آرپیجی دو زمانه به سوی آسمان شلیک شد و در آسمان منفجر شد! این میتوانست یک علامت برای نیروهای دشمن باشد! با این شلیک یک باره همهچیز به همریخت. برخی با بدگمانی به این قضیه نگاه میکردند.
شخصی که آرپیجی را شلیک کرده بود جلو آمد و معذرتخواهی کرد و گفت که اشتباهی شلیک کرده. درصورتیکه فرماندهان بارها به ما اعلام کرده بودند که قبل از رسیدن به مواضع دشمن هیچ سلاحی آمادهی شلیک نباشد.
بعد از صحبتهای برادر حاجی پور شهید ابراهیم هادی روضه خواند، صدای محزون و دلانگیزش عطر نام سیدالشهدا (ع) را در معرکه جنگ پخش کرد، او غریبانه و با سوز عجیبی میخواند «امان از دل زینب (س)، چه خون شد دل زینب (س)»، سینهزنی روحانگیز او، حال و هوای بچهها را دگرگون کرد، ابراهیم از وفاداری یاران ابیعبدالله (ع) خواند و از اسارت عمه سادات.
در پایان روضه هم با صدای محزون و پرصلابتش رو به بچهها، گفت: بچهها امشب یا به دیدار یار میرسید یا باید مانند عمه سادات، اسارت را تحمل کنید، بلافاصله نیروها از جا بلند شدند حرکت گردانها آغاز شد. پسازآن بیعت روحانگیز، نیروها پرانرژی و باصلابت به سوی مواضع دشمن حرکت کردند.
ساعت شش عصر بود. سکوت همه جا را فراگرفت. خط اول دشمن با ه کیلومتر فاصله داشت. ُ نقطه رهایی ن زمان آخرین تمرین ایستادگی فرارسید، اما این بار تمرینی سختتر و سنگینتر. راهپیمایی این بار در رملها با تجهیزات کامل نظامی و حمل پلهای پیشساخته سنگین. این آزمون اراده و قدرت ایمان بود.
رزمندگان اسلام میبایست پس از طی این مسافت در ساعت مقرر به محلهای تعیینشده رسیده و بهصورت همزمان، حملهی برقآسای خود را آغاز میکردند. قرار بود در جای دیگری برای نماز توقف کنیم، اما اعلام شد که دیر شده و همینطور که در حال حرکت هستید نماز مغرب و عشاء را بخوانید.
در حال حرکت بودیم که همه نیت کرده و نماز را آغاز کردند. از ستون نیروها زمزمه سوره حمد و توحید بر فضا حاکم شده بود. عجب نمازی بود. انسان احساس میکرد که تمام عرشیان به تماشای عشقبازی این یاران آخرالزمانی، با پروردگار نشستهاند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *