معجزه ظرفیتهای مردمی
_ ابراهیم رزاقی در روزنامه حمایت نوشت: چالش استفاده از ظرفیتهای بومی و داخلی، یکی از نقاط افتراق دولتها به عنوان پیشران برنامهها و سیاستها بوده است. بعضی بنای امور خود را بهگونهای چیده بودند که برای مانع زدایی از تولید و حل مشکلات اقتصادی، مردم در اولویتهای آخر قرار داشتند و از سوی دیگر، چشم دوختن به خارج از کشور، در صدر برنامهها دیده میشد.
در تشریح علت نیز گفته میشد که خزانه کشور خالی است و برای رونق تولید، نیازمند سرمایههای خارجی هستیم. آنچه بهعنوان توجیه بیان میگردید، علاوه بر اینکه غرور ملی را جریحهدار کرد، با اصل «عزت»، «حکمت» و «مصلحت» نیز مغایر بود چراکه با اولین خیز «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور سابق آمریکا برای تحریم ایران، همه آنها با اینکه قرارداد بسته بودند، طرحها و پروژهها را نیمهتمام گذاشتند و رفتند.
نگرش دوم، اعتباربخشی به مردم، بهعنوان صاحبان اصلی انقلاب و پشتوانه جمهوری اسلامی است. در مواقعی که دولتها به معنای واقعی کلمه برای احیای امید و انگیزه در مردم با نیتهای مقدس، پا به رکاب گذاشتند و از سرمایههای داخلی بهمنظور رفع مشکلات بهره بردند، مقاطع طلایی شکل گرفت و فرصتهایی برای ادامه این حرکت توفنده ایجاد شد.
این در حالی است که دولت سیزدهم، در مواضع اعلامی و اعمالی، مشی نگاه به درون و فعال کردن حداکثری ظرفیتهای داخلی را در پیشگرفته که نقطه مقابل آن، دقیقاً رویکرد گذشته بود. ادامه آن روند و امتداد سرابی که سرمایه و اقتصاد را شرطی کرده بود و اثرات مخربی حتی بر زندگی روزمره مردم گذاشت، به بخشی از اطمینان و اعتماد جامعه لطمه وارد کرد و امیدها را از بین برد. با این حساب، دولت سیزدهم راهی دشوار برای احیای اعتماد عمومی در پیش دارد و مادامی که این ویژگی ترمیم نشود، نمیتوان انتظار داشت که ظرفیتهای مردمی و پتانسیلهای بومی در خدمت دولت قرار گیرند.
ذکر یک مثال میتواند به روشنتر شدن این مطلب کمک کند. باغداران و کشاورزانی را فرض کنید که از آنها خواسته شده برای کمک به دولت، نوع خاصی از محصول را بکارند و برای جلب اعتماد، اعتبارات بانکی و یارانهای نیز در نظر گرفتهشده است. فردی که با کشاورزی و باغداری امرار معاش میکند، چگونه میتواند به طرح جدید دولت در کشاورزی خوشبین باشد، حال آنکه فروش محصولاتش هر سال، دشوارتر از سال گذشته میشود و دلالان، دسترنجش را به ثمن بخس میبرند.
او با خود میگوید اگر دولت واقعاً به دنبال رنگینتر کردن سفره آنهاست، همین یک کار را دست بگیرد و اجازه ندهد واسطهگری به تولیدات کشاورزی لطمه وارد کند. همین استدلال را در میان هزاران شغل و کسب و کار دیگر میتوان شنید؛ بنابراین قوه مجریه برای جبران مافات و پیشبرد اهدافش، باید از زیر صفر شروع کند، چون برخی از زمینههای اعتماد مردمی از بین رفته و برای تحقق شعارهایش چارهای جز پیمودن این راه صعبالعبور ندارد.
شرط دیگر برای همراه کردن جامعه و از صفر به ۱۰۰ رساندن ظرفیتها، مقتدر بودن دولت است. عقبه هر کشوری را که امروز به اسمورسمی رسیده و حرفی برای گفتن دارد را نگاه کنیم، مردانی ایستادهاند که از ابتکار عمل، کاریزما و محبوبیت فوقالعاده برخوردار بودند و موفق شدند جنبشها و اهداف خود را با همراهی اقشار مختلف مردم به ثمر برسانند.
انقلاب اسلامی در صدر این تحولات است. امام خمینی (ره) با قاطعیت و محبوبیت مثالزدنیای که داشت، کشور را از کوران بلایای داخلی و خارجی عبور داد و به سرمنزل مقصود رساند. نتیجه جنگ تحمیلی به مدد همگرایی تاریخی مردم و مسئولین به نفع جمهوری اسلامی رقم خورد وگرنه، نیروهای مسلح به آن اندازه که بتوانند در برابر ارتش چندملیتی صدام مقاومت کنند، عِدّه و عُدّه نداشتند.
با غرس شجره طیبه بسیج و سپاه که از پشتوانه ملی و دینی قوی برخوردار بودند، پشت بعثیها به خاک رسید و شکست سختی خوردند. امروز هم نیازمند خادمانی هستیم که برای شکست دادن غول فساد، دیو هفتسر گرانی، هیولای تورم و مشکلاتی از این دست، عزمی راسخ و ایمانی داشته باشند و بتوانند لشکری از ظرفیتهای مردمی را همچون دوران دفاع مقدس، برای مصاف با این چالشها تشکیل دهند.
ضرورت یکپارچگی در میان همه ارکان قوه مجریه و هماهنگ و همآوا بودن در استفاده از توانمندیهای داخلی نیز یک مؤلفه مهم و اولویتدار است. در سالهای نهچندان دور، دولتهایی بر سرکار بودند که بخشهایی از آن بر بکارگیری جوانان و نخبگان اصرار داشتند و بخشهای بیشتر، ساز جلبتوجه برای دولتهای بدعهد غربی را مینواختند و ارزشی برای ساز و کار داخلی قائل نبودند؛ بنابراین از کارزار دیپلماسی و اقتصاد گرفته تا امنیت و سلامت و فرهنگ، از دولت قوی و مقتدر باید یکصدا و یک خروجی دیده شود و نمیتوان در یک میدان، مقتدر بود و در عرصهای دیگر، فشل.
انتصابات دولت جدید در ادارات و زیرمجموعههای قوه مجریه هم باید بهگونهای باشد که اصل شایستهسالاری، تدین و پرکار بودن در آنها پررنگ باشد. به بیان دیگر، برای پیشگیری از تکرار مشکلات و معضلات قبلی و برونرفت از تنگناهای فعلی باید از همه نیروهای توانمند و مورد وثوق جامعه، نخبگان و اندیشمند استفاده کرد و اجازه نداد چهرههای تکراری و ورشکسته دوباره میزهای خدمت را غصب کنند بلکه از کسانی استفاده شود که شیفته خدمتاند نه تشنه قدرت.
درصورتیکه مسئولین جدیدالورود در حیطه مأموریتهای خود، از شائبه روابط حزبی و جناحی به دور باشند، قادرند طیف گستردهتری از مردم را ذیل مجموعه خود بکار گیرند و ظرفیتهای جدیدتری را کشف کنند. همچنان که دغدغه مردم را داشتن و با آنها نشستوبرخاست کردن، باعث تألیف قلوب شده و مسیر پیش رو برای رشد اقتصاد و معیشت را هموارتر و فراختر مینماید.