صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

وداع جاماندگان با ملکوتيان عازم ميدان

۱۸ شهريور ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۱:۰۱
کد خبر: ۷۵۴۸۶۳
دسته بندی‌: سیاست ، دفاعی و مقاومت
کتاب «راز کانال کمیل» به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در راستای گسترش فرهنگ ایثار و معنویت، گردآوری شده است و پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه را در دوران طلایی هشت سال دفاع مقدس در تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی روایت می‌کند.
- کتاب «راز کانال کمیل» به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی در راستای گسترش فرهنگ ایثار و معنویت، گردآوری شده است و پنج روز مقاومت رزمندگان گردان کمیل در کانال دوم فکه را در دوران طلایی هشت سال دفاع مقدس در تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی روایت می‌کند. در سلسله برش‌هایی، به بازخوانی این کتاب می‌پردازد.
 
آمادگی؛ فصل ۸
پس از آخرین راه‌پیمایی‌ها، فرماندهان مشغول انتخاب افراد شدند. تنها کسانی می‌توانستند از فیض حضور در این عملیات برخوردار شوند که سنی بین ۱۷ تا ۲۵ سال داشته و قدرت جسمانی‌شان بهتر بود، از این رو فرماندهان از میان نیرو‌های حاضر در گردان‌ها، نیرو‌های ورزیده و جوان را برای شرکت در این امتحان عظیم گلچین کردند.
 
پیاده‌روی همراه با تجهیزات سنگین نظامی در رمل، کار هر کسی نبود. پیرمرد‌ها و نوجوانان کم سن و سال از این فیض محروم شدند. من خودم دیدم که آن‌ها به پهنای صورت اشک می‌ریختند. وداع جاماندگان، با ملکوتیان عازم میدان نبرد، وداعی بسیار با شکوه و دیدنی بود. پیرمرد‌ها طوری آن جوانان رشید و سرو قامت را به سینه می‌فشردند که گویی فرزند خود را در آغوش محبت گرفته‌اند.
 
نوجوان‌ها هم با دلی شکسته و اشک‌بار در آن وداع با شکوه، از برادران خود درس غیرت و مردانگی می‌آموختند. آخرین وداع نیرو‌ها بسیار سخت بود. بعد از آن خودرو‌ها وارد قرارگاه شده و نیرو‌هایی که خبر نداشتند، محل عملیات کدام منطقه است سوار شدند. ساعتی بعد در حوالی شهر شوش به منطقه‌ای به نام چنانه رسیدیم. بعد‌ها فهمیدیم که اینجا به عنوان عقبه‌ی نیرو‌های لشکر انتخاب شده.
 
مدتی در این منطقه مستقر بودیم. سرمای شب‌های این منطقه استخوان سوز بود. یک روز خبر رسید که فرمانده کل سپاه برادر «محسن رضایی» برای روحیه دادن به رزمندگان اسلام وارد اردوگاه شد. همه‌ی رزمندگان جمع شدند تا سخنان فرمانده را بشنوند. فرمانده، با خود نوید فتح و پیروزی را به همراه آورده بود. می‌خواست دل‌های رزمندگان اسلام را به قدرت ایمان و یقین به پیروزی اسلام بر کفر استوار سازد.
 
 
او در جمع آن مردان بی ادعا گفت: «سرانجام سپاه تصمیم خود را گرفت، امشب کار رژیم بعثی بغداد به خواست خدا یکسره می‌شود.» محسن رضایی می‌خواست که رئیس جمهور ایران با دست پر در اجلاس سران کشور‌های غیر متعهد که قرار بود در آینده‌ای نزدیک برگزار شود، حاضر شده و از موضع قدرت صحبت کند. پیروزی در این عملیات، این اجلاس را تحت‌الشعاع خود قرار می‌داد. او به رزمندگان اسلام امیدواری داد. او گفت که مردم زجرکشیده و تحت ستم عراق نیز منتظر ورود رزمندگان اسلام هستند.
 
«مردم عراق در روستا‌های مسیر رزمندگان اسلام در محور حلفائیه تا العماره آماده‌اند تا با دسته‌های گل به استقبال ما بیایند و گوسفند بر سر راه ما قربانی کنند. آن‌ها ما را یاری خواهند داد و همراه و طرفدار ما ۲ هستند. آن‌ها لحظه‌شماری می‌کنند تا نیرو‌های اسلام به آنجا برسند.»
 
فرمانده کل سپاه ادامه داد: «امشب، سپاه حمله را آغاز می‌کند و در این عملیات که نبرد سرنوشت سازی است و به نام والفجر نامیده می‌شود. ما تا العماره پیش می‌رویم و در کنار دجله مستقر می‌شویم و از آنجا بغداد را زیر آتش قرار داده و آن قدر گلوله به داخل بغداد می‌زنیم تا صدام تسلیم شود و شرایط ما را قبول کند».
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *