دورههای سواد مالی باید مانند هر درس مهم دیگری برای بقا، اجباری باشد
- در این قسمت، پروفسور حسین عسکری، استاد تجارت بینالملل دانشگاه جرجواشینگتن و مشاور اقتصادی پادشاه سابق عربستان، که شناخت کافی از مردم و ساختار حاکمیتی آمریکا دارد، از سواد مالی در این کشور میگوید. آن چه در ادامه میآید، مصاحبۀ اختصاصی آکادمی هوش مالی با این استاد دانشگاه آمریکاست.
سطح سواد مالی مردم آمریکا را چطور ارزیابی میکنید؟
آموزش سواد مالی در آمریکا موضوع نسبتاً جدیدی است. بسیاری از مردم توانایی تجزیه و تحلیل امور سادۀ مالی را ندارند. حدود ۷۰ درصد از آمریکاییها مفهوم سود مرکب را نمیدانند. در میان نسل جوان و دانشجویان هم سطح سواد مالی به رشتۀ تحصیلی آنها بستگی دارد. من کسانی را میشناسم که در رشتۀ پزشکی تحصیل کردهاند؛ اما دربارۀ صعود و نزول بازار سرمایه یا مقایسۀ بازدهی آن با خرید اوراق قرضه هیچ اطلاعاتی ندارند. برای بسیاری از افراد تحصیلکرده در رشتههای گوناگون، درک امور مالی دشوار است و عموماً به یادگیری این مفاهیم علاقهمند نیستند. آنها نمیدانند که آموختن این مفاهیم برای داشتن آیندهای بهتر، از اهمیت بسیاری برخوردار است.
یکی از اساتید سرشناس و نامدار سواد مالی در دانشگاه جرجواشینگتن، خانم آناماریا لوساردی است. دولت آمریکا و فدرالرزرو و البته محققانی مانند خانم لوساردی، نزدیک به بیست سال است که مشغول فعالیتهای پژوهشی و آموزشی در حوزۀ سواد مالی هستند.
وضعیت آموزش سواد مالی در مدارس آمریکا چگونه است؟
حدود ۵۲ سال قبل، وقتی برای اولین بار تدریس در دانشگاه را شروع کردم، هیچ نوع آموزش اقتصادی در دبیرستانها وجود نداشت. در آن زمان از من خواسته شد متون کتابهای درسی علوم اجتماعی و همین طور کیفیت آموزشهای اقتصادی را در مدارس بررسی کنم، که البته در آن زمان، کیفیت این آموزهها بسیار ضعیف بود. فرزندان من، که در دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی دورۀ دبیرستان را تمام کردند، هیچ درس و دورهای به نام سواد مالی یا آموزش مفاهیم اقتصادی در مدرسه نگذراندند. حالا در بیشتر دبیرستانها دورهای برای آموزش مفاهیم اولیۀ اقتصادی در نظر گرفته شده است.
فکر میکنم آموزش سواد مالی باید برای دانشآموزان چهارده سال به بالا اجباری باشد و دانشآموزان در دورههای راهنمایی و دبیرستان دورههای مالی و اقتصادی را بگذرانند. به نظر من، این نوع آموزش نه فقط برای افراد، بلکه برای جامعه هم از اهمیت بسیاری برخوردار است. وقتی شهروندان میخواهند رأی بدهند و نامزدها را با یکدیگر مقایسه کنند، باید درک درستی از مبانی اقتصادی و مالی داشته باشند که متوجه شوند آنها از چه سخن میگویند تا در نهایت، به انتخاب درست برسند. پس دورههای سواد مالی باید مانند تاریخ یا هر درس دیگری که برای بقا مهم است، در فرایند آموزش گنجانده شود و دولت باید این دورهها را در نظام آموزش اجباری کند.
چرا افزایش سواد مالی جامعه ضروری است؟
سواد مالی به مردم کمک میکند برای زندگیشان برنامهریزی کنند. فرانکو مودیلیانی، برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد، استاد من بود و تأثیر بسزایی در زندگیام گذاشت. او فرضیۀ چرخۀ زندگی را مطرح کرد که نشان میدهد افراد در سالهای نخست زندگی، پسانداز و درآمد ندارند. آنها در دورۀ میانی زندگی به کار و کسب درآمد مشغول میشوند و پسانداز میکنند و در دوران بازنشستگی، از پساندازشان استفاده میکنند. این فرضیه به خوبی نشان میدهد مردم چطور الگوی زندگیشان را انتخاب کنند و برنامهریزی مالی داشته باشند.
مردم باید با مفاهیم اولیۀ اقتصادی، مانند تولید ناخالص داخلی و نرخ بهره، آشنا باشند. آنها باید مزایا و معایب سرمایهگذاری در بازار سرمایه، بانک و اوراق قرضه را بدانند و از مزایا و معایب خرید سهام شرکت یا تنوعبخشی به سبد سرمایهگذاری و خرید صندوقها اطلاع داشته باشند. متأسفانه، مردم نه فقط در آمریکا، بلکه در بسیاری از کشورهای جهان، از این دانش برخوردار نیستند. دسترسی به این آموزشها و افزایش مهارتهای مالی و اقتصادی باعث میشود افراد به استقلال و امنیت مالی برسند و به جای کمک گرفتن از مشاور یا برنامهریز مالی، خودشان تصمیمگیری کنند.
کدام گروه از مردم باید مخاطبان ویژۀ آموزش سواد مالی باشند؟
نوجوانان از حدود چهاردهسالگی از والدین پولتوجیبی میگیرند و کسب درآمد میکنند. تصمیمگیریهای مالی و شکلگیری عادتهای مالی از این سن شروع میشود. آنها باید تصمیم بگیرند با پولشان آبنبات و بازیهای ویدئویی بخرند یا آن را پسانداز کنند. در نتیجه، اگر نگاه بلندمدت داشته باشیم، فکر میکنم جوانان در اولویت هستند؛ اما در کوتاهمدت باید برای میانسالان و بازنشستگان آینده اقداماتی انجام شود. دستکم ۵۰ تا ۶۰ درصد آمریکاییهایی که قرار است به زودی بازنشسته شوند، هیچ پساندازی ندارند. پیشبینیهای بسیاری در این زمینه وجود دارد و گفته میشود که به زودی با مشکلات جدی مواجه خواهیم شد. از این رو، فکر میکنم باید رویکردی دوسویه وجود داشته باشد که هم جوانان و هم اقشار دیگرِ در معرض ریسک، مخاطبان آموزههای سواد مالی باشند.
سطح سواد مالی زنان آمریکایی در مقایسه با مردان چگونه است؟ آیا زنان مدیریت امور مالی خانواده را بر عهده دارند؟
مردهای آمریکایی از نظر مالی باسوادترند. هر چند تعداد زنانی که در رشتههایی مانند اقتصاد و مالی تحصیل میکنند، افزایش یافته، از نظر تاریخی، نقش مردها در این رشتهها پررنگتر است.
در آمریکا خانوادههای تکسرپرست زیادی زندگی میکنند. در این خانوادهها، مادر مسئولیت مراقبت از فرزندان و در نتیجه، مدیریت امور مالی خانه را به عهده دارد. در خانوادههایی که پدر و مادر در کنار یکدیگر زندگی میکنند، امور مالی روزانه، مانند پرداخت صورتحسابها و خرید مواد غذایی، بر عهدۀ زنان است؛ اما تصمیمهای بزرگتری مانند میزان هزینهکرد برای تعطیلات، پسانداز و خرید مسکن را مردها میگیرند.
مهمترین مسائل مالی و اقتصادی مردم آمریکا چیست؟
نابرابری درآمد و ثروت و دستمزد حداقلی، از مهمترین مسائل مالی کشور است. کمترین دستمزد برای بعضی از مردم هفت دلار در ساعت است. این افراد اگر هر روز هم کار کنند، امکان ندارد از عهدۀ هزینههای زندگی بربیایند. دستمزدهای کمی که منجر به فقر میشود، یکی دیگر از مسائل مردم آمریکاست. حدود ۳۰ میلیون کودک در آمریکا شبها گرسنه به تختخوابشان میروند.
دسترسی به مراقبتهای بهداشت و درمان و همین طور آموزش، از دیگر مسائل مهم در آمریکاست. برای اینکه مردم جامعهای زندگی شرافتمندانه داشته باشند، باید از فرصتهای برابر برخوردار باشند تا استعدادهایشان را توسعه دهند. البته که همۀ ما باید سخت کار کنیم؛ اما باید به اندازۀ دیگران نیز فرصت در اختیار داشته باشیم.
مطمئناً نام آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد مدرن، را شنیدهاید. او جملهای در این زمینه گفته که به آن استناد میکنم. اسمیت میگوید: «من با کسی که در آفریقا زندگی میکند، هیچ فرقی ندارم؛ اما فرصتهای بهتری در اختیار داشتهام.»
اگر بخواهیم دنیا را به جای بهتری تبدیل کنیم، باید فرصتهای برابر در اختیار مردم قرار دهیم. اقتصاد واقعاً علم دشوار و پیچیدهای نیست. پل ساموئلسون، یکی از اساتید من و البته یکی از شناختهشدهترین اقتصاددانان در پنجاه سال گذشته، گفته است: «مهمترین موضوع در اقتصاد، درک مفهوم عرضه و تقاضا است.» من در ایران به دنیا آمدهام و این کشور را خیلی دوست دارم. اگر شما هم قصد دارید ایران را به کشور بهتری تبدیل کنید، باید قوانین و مقرراتی وضع کنید که نشان دهد علم اقتصاد چطور کار میکند. پس از آن که چارچوب آن را مشخص کردید، این قوانین را به شکلی منصفانه برای همه اجرا کنید. با دادن فرصتهای برابر به همه و توسعۀ استعدادها میشود دنیا را آباد و پررونق کرد و در عین حال، مردم خوشحالتر خواهند بود.
گفتگو :الهام میرمحمدی