آغاز و پایان شوم آمریکا در افغانستان
آمریکا که در سال ۲۰۰۱ و در پاسخ به حملات ۱۱ سپتامبر به افغانستان لشکر کشید، تنها یک بهانه داشت: حذف طالبان. اما امروز پس از بیست سال و از دست رفتن هزینههای بیشمار، یک اتفاق رخ داده است: خروج آمریکا از افغانستان و تحویل رسمی حکومت به طالبان. وقایع امروز افغانستان چند نکته را گوشزد میکند.
- ۲۴۰ هزار کشته و بیش از ۲ تریلیون دلار هزینه؛ نتیجه حضور دو دههای آمریکا در افغانستان به بهانه مبارزه با طالبان. آمریکا که در سال ۲۰۰۱ و در پاسخ به حملات ۱۱ سپتامبر به افغانستان لشکر کشید، تنها یک بهانه داشت: حذف طالبان. اما امروز پس از بیست سال و از دست رفتن هزینههای بیشمار، یک اتفاق رخ داده است: خروج آمریکا از افغانستان و تحویل رسمی حکومت به طالبان. وقایع امروز افغانستان چند نکته را گوشزد میکند.
ما با مردم افغانستان اشتراکات فراوان فرهنگی و اجتماعی داریم. مشاهده اوضاع این روزهای افغانستان دل هر ایرانی را به درد میآورد و نوعی تجربه مشترک را برای ملتهای ما رقم میزن. حال و روز کنونی افغانستان ناشی از اعتماد دربست برخی سردمداران این کشور به آمریکا است. روزی که منفعت آمریکا اقتضا کند، هیچ چیز جلودار آمریکاییها برای تحقق منفعت آمریکایی نیست؛ یک روز تبدیل افغانستان به صحنه نبرد به بهانه مبارزه با طالبان و روز دیگر تحویل کشور به همان طالبان!
نگاه آمریکایی به سایر جهان، نگاه طبقاتی و استعماری است. کاپیتولاسیون قدمتی به اندازه تاریخ استعمارگری آمریکا دارد. در این طرز نگرش، شهروندان غیرآمریکایی، شهروندان درجه دوم هستند؛ حتی بدتر، سگ آمریکایی بر سایر شهروندان رجحان دارد. فیلمها و تصاویر منتشره این روزها از افغانستان بار دیگر ثابت کرد که خوی خودبرترپنداری آمریکایی و نادیده گرفتن حقوق سایر ملتها از سوی آمریکا تغییرناپذیر است و ادعای جهانشمول دانستن حقوق بشر و تساوی حقوق انسانها از سوی ایشان ادعایی پوچ.
دولتمردانی که روی آمریکا (یا هر دولت استعمار خارجی دیگری) حساب باز کنند، جز این نتایج را برای مردم خود به ارمغان نخواهند آورد. یا جنگ را با موشکهای آمریکایی یا نزاعهای داخلی برای مردم خود خریده اند، یا کشور را به مستعمرهای برای آمریکا مبدل کردهاند که حتی تصمیمگیری در خصوص ابقا یا عدم ابقای دولت ظاهراً دموکرات آن هم در دست رئیس جمهور آمریکاست.
حالا که طالبان با ظاهری متفاوت، البته با پیشینهای مشخص و با نوعی همراهی اروپا و آمریکا بر سر کار آمده است، سیاست خارجی کشورهای همسایه قطعا نیازمند تدبیر مناسب است که در نتیجه آن تنش میان کشورهای همسایه کمتر شود.
ما با مردم افغانستان اشتراکات فراوان فرهنگی و اجتماعی داریم. مشاهده اوضاع این روزهای افغانستان دل هر ایرانی را به درد میآورد و نوعی تجربه مشترک را برای ملتهای ما رقم میزن. حال و روز کنونی افغانستان ناشی از اعتماد دربست برخی سردمداران این کشور به آمریکا است. روزی که منفعت آمریکا اقتضا کند، هیچ چیز جلودار آمریکاییها برای تحقق منفعت آمریکایی نیست؛ یک روز تبدیل افغانستان به صحنه نبرد به بهانه مبارزه با طالبان و روز دیگر تحویل کشور به همان طالبان!
نگاه آمریکایی به سایر جهان، نگاه طبقاتی و استعماری است. کاپیتولاسیون قدمتی به اندازه تاریخ استعمارگری آمریکا دارد. در این طرز نگرش، شهروندان غیرآمریکایی، شهروندان درجه دوم هستند؛ حتی بدتر، سگ آمریکایی بر سایر شهروندان رجحان دارد. فیلمها و تصاویر منتشره این روزها از افغانستان بار دیگر ثابت کرد که خوی خودبرترپنداری آمریکایی و نادیده گرفتن حقوق سایر ملتها از سوی آمریکا تغییرناپذیر است و ادعای جهانشمول دانستن حقوق بشر و تساوی حقوق انسانها از سوی ایشان ادعایی پوچ.
دولتمردانی که روی آمریکا (یا هر دولت استعمار خارجی دیگری) حساب باز کنند، جز این نتایج را برای مردم خود به ارمغان نخواهند آورد. یا جنگ را با موشکهای آمریکایی یا نزاعهای داخلی برای مردم خود خریده اند، یا کشور را به مستعمرهای برای آمریکا مبدل کردهاند که حتی تصمیمگیری در خصوص ابقا یا عدم ابقای دولت ظاهراً دموکرات آن هم در دست رئیس جمهور آمریکاست.
حالا که طالبان با ظاهری متفاوت، البته با پیشینهای مشخص و با نوعی همراهی اروپا و آمریکا بر سر کار آمده است، سیاست خارجی کشورهای همسایه قطعا نیازمند تدبیر مناسب است که در نتیجه آن تنش میان کشورهای همسایه کمتر شود.
حمایت حقیقی از حقوق ملتهای ایران و افغانستان که در حقیقت یک ملت بودهاند و با سیاست خبیث انگلیسی در ۱۷۰ سال پیش با کشیدن خطی فرضی از هم جدا شده اند، اقتضا دارد که از نزاعهای منطقهای جلوگیری کرد.
علی بهادری جهرمی
رئیس مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضاییه و عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه تربیت مدرس
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *