توافق با طالبان بر سر مواد مخدر!
کشت خشخاش زیربنای اقتصاد افغانستان بود و موفقیت رهبر طالبان، برای رساندن تریاک تولیدی از ۳۰۰۰ تن به حدود ۲۰۰ تن، کاری بسیار بزرگ بود و به مذاق امریکا و انگلیس خوش نیامد!
- خلیل همایی تحلیلگر ارشد سیاسی - تغییر معادله قدرت در افغانستان، یک واقعیت است و یک فرصت راهبردی برای جمهوری اسلامی ایران در بحث مبارزه با مواد مخدر فراهم کرده است!
طالبان به لحاظ ایدئولوژی، پیرو فقه حنفی و مکتب دیوبندی هستند که حدود ۱۵۰ سال پیش در ایالت اوتراپرادش هند شکل گرفت و توانست طی سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ امارت اسلامی را در افغانستان تشکیل دهد. پس از ماجرای ۱۱ سپتامبر، با اشغال افغانستان توسط ایالات متحده امریکا و همپیمانانش، حکومت طالبان سرنگون شد و اینک، در اواخر مرداد سال ۱۴۰۰ (اوت ۲۰۲۱ میلادی) با فرار اشرف غنی احمد زهی، طالبان با رویکرد و تاکتیک جدیدی، دوباره بر افغانستان مسلط شده است.
صرفنظر از مسایل سیاسی، قومی و مذهبی پیچیدهای که پیرامون ظهور دوبار پشتونها و اثرات تشکیل امارت اسلامی در افغانستان و تحلیلهای راهبردی منبعث از آن وجود دارد، میخواهم به عنوان یک مبحث عمل گرایانه (پراگماتیک) به یک اقدام مثبت و راهبردی طالبان در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ اشاره کنم. در آن زمان، ملا محمدعمر رهبر وقت طالبان، در یک فتوای تاریخی و ناباورانه، کشت خشخاش را در افغانستان تحریم کرد و تولید ترباک از حدود ۳۰۰۰ تن به کمترینمیزان ممکن رسید! (رقم ناچیز بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ تن) کاری شبیه فتوای مرحوم میرزای شیرازی و تحریم تنباکو در دوران ناصرالدین شاه که منجر به لغو قرارداد ۵۰ ساله بین ایران و انگلیس (تالبوت و کمپانی رژی) و لغو امتیاز انحصاری توتون و تنباکو گردید و البته، مداخله مرحوم میرزا و همراهی علما و مردم، که حتی به اندرونی و حرمسرای پادشاه قدرقدرت قاجار هم سرایت کرد، تنها بر جنبههای اقتصادی قرارداد ایران با کمپانی رژی استوار نبود، چرا که پادشاهی بریتانیا پس از این قرارداد، آنچنان که در کتابها و اسناد تاریخی نوشته اند، بیش از ۱۰۰ هزار مُبلّغ را روانه ایران کرده بود، تا به تبلیغ مسیحیت بپردازند و این خطری نبود که از چشم مرجعیت شیعه دور بماند و بیرق مخالفت از شیراز بلند شد و به تهران و تبریز و اصفهان و مشهد و دیگر شهرهای ایران کشیده شد، تا به آن فتوای تاریخی رسید که مرحوم میرزای شیرازی به عنوان مرجع عام شیعیان، از سامرا دست به قلم برد و با خط زیبای نستعلیق نوشت:«بسمالله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان علیهالسلام است.»
سرانجام نیز، قرارداد انحصار تنباکو علیرغم بازیهای انگلیس و ترفندهای اذناب داخلی آنها در ایران، با این فتوای تاریخی لغو شد و قدرت معنوی و دایره نفوذ مرجعیت به اثبات رسید.
مشابه این اقدام، رهبر طالبان هم در ۲۱ سال پیش کار بسیار بزرگی کرده بود. کاری که صرفاً جنبه مذهبی نداشت و اقتصاد پنهان غرب را هدف گرفته بود. تجارتی که گفته میشود سومین، یا چهارمین اقتصاد بزرگ جهان است. پس از انرژی و سلاح و صنعت توریسم!
کشت خشخاش زیربنای اقتصاد افغانستان بود و موفقیت رهبر طالبان، برای رساندن تریاک تولیدی از ۳۰۰۰ تن به حدود ۲۰۰ تن، کاری بسیار بزرگ بود و به مذاق امریکا و انگلیس خوش نیامد!
برای اینکه بدانیم صدور فتوای تحریم کشت خشخاش و تجارت تریاک و اجرای آن در افغانستان چه قدر دشوار بوده، باید به یاد بیاوریم که زندگی بسیاری از مردم این کشور با تجارت و اقتصاد ناشی از کشت خشخاش گره خورده و بخش مهمی از هزینه جنگ مجاهدین افغان با ارتش اشغالگر شوروی طی سالهای متمادی از محل خرید و فروش تریاک تامین میشده است. با این وصف، نفوذ طالبان و قدرت مذهبی آنان، موضوعی نبود که برای امریکا و انگلیس، به عنوان سردمداران نظام سرمایه داری قابل هضم و مورد پذیرش باشد. یک رهبر مذهبی ناشناخته که از روستای چاه همت در جنوب افغانستان برخاسته و به بالاترین جایگاه معنوی در نظام طالبانی رسیده، توانسته بود، اقتصاد پنهان موادمخدر را نشانه رود و زیانهای چندصد میلیاردی برای مافیای موادمخدر به بار بیاورد. خصوصاً این که بیشترین ارزش افزوده تجارت مواد مخدر در چرخه توزیع است و نصیب کشورهای غربی (مبادی مصرف) میشود و تحریم کشت خشخاش بزرگترین ضربه اقتصادی را به این شبکه مافیایی میزد!
نگارنده پیشتر در یک یادداشت طولانی که در هفته نامه هلال به چاپ رسید، به ردّ پای مافیا در لشکرکشی امریکا و انگلیس به افغانستان اشاره کرده و نوشته بودم:
صرفنظر از ابعاد پنهان و پشت پرده ماجرای ۱۱ سپتامبر (شبیه پرل هاربر) و قصد امریکا برای مداخله در خطوط انرژی بین آسیای میانه و دریای عمان و تلاش ایالات متحده برای برقراری ارتباط زمینی با چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران از طریق اشغال افعانستان و ایجاد پایگاه در منطقه، یکی از علل اصلی لشکر کشی امریکا و انگلیس به افغانستان، ناشی از فتوای تحریم کشت خشخاش و تریاک توسط طالبان بود!
اینک ۲۰ سال از آن زمان گذشته است و افزایش تولید تریاک در افغانستان به بیش از ۱۰ هزار تن (آمارهای غیر رسمی تا ۱۲ هزار تن هم ذکر نموده اند)، گواه درستی آن تحلیل است. مضافاً این که بعد از اشغال افغانستان، هر کدام از کشورها مسئولیت بازسازی یکی از بخشهای این کشور را به عهده گرفته بودند. از راهسازی و بهداشت، تا آموزش و پرورش و مخابرات و جالب است در این میان، انگلیس هم مبارزه با موادمخدر را بر عهده گرفته بود و محصول تلاشها و هزینههای حضور نظامی در افغانستان را با افزایش بی سابقه تولید تریاک و هروئین جبران کردند!
اینک طالبان مجدداً بر افغانستان مسلط شده است و این، یک واقعیت است. رویکرد جمهوری اسلامی نسبت به طالبان خصمانه نیست و آنها نیز تعهداتی به مسئولین ایران داده اند تا به عنوان یک همسایه، حق همسایه داری را رعایت کنند، از تکرار افراط گرایی و رویکردهای قبلی اجتناب نمایند و البته، حرمت شیعیان افغانستان را هم نگه دارند. گرچه طالبان برای اجرای این تعهد، ناگزیر است برخی عقاید مذهبی خود در مدرسه دارالعلوم دیوبند را کنار بگذارد، اما چنانچه در ابتدای این یادداشت هم یاداور شدم، صرفنظر از معادلات پیچیده سیاسی و ابهامات عمیق ایدیولوژیکی متاثر از ظهور دوباره طالبان در قالب امارات اسلامی افغانستان، ماجرای موادمخدر و کشت خشخاش و قاچاق تریاک و هروئین و کراک، میتواند دست مایه همکاری جمهوری اسلامی ایران و طالبان گردد. طالبان یک بار پیش از این، اراده و توانایی خود را برای تحقق این راهبرد نشان داده است.
البته مافیای مواد مخدر که در زنجیره تولید تا مصرف، صدها میلیارد دلار سود میبرد و بخشی از اقتصاد پنهان بانکهای نظام سرمایه داری و بودجههای سرّی سرویسهای امنیتی و عملیات جاسوسی آنان با درامدهای ناشی از قاچاق موادمخدر جریان دارد، تحقیقاً واکنش نشان خواهند داد!
با این حال زیانهای اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی موادمخدر در ایران به قدری زیاد است که به قبول ریسک همکاری با طالبان برای کنترل و مهار کشت خشخاش و تولید موادمخدر میارزد. اگر متولیان امر این فرصت را درک نمایند و غنیمت بشمارند!
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *