عملیات ترور صدام/ پیشبینی علی هاشمی از ورود آمریکا به جنگ تحمیلی
هوری حکایت مردی است که هور را پل پیروزی کرد و تا پایان کار، بر سر این پیمان ایستاد. او تا لحظه آخر در هور ماند تا مشعل هدایتی باشد برای راهیان نور و همه آیندگان.
- شهید «علی هاشمی» از جمله کسانی است که با شنیدن «أین عمار» سر از میان نیزارهای هور بلند کرد و به ندای مظلومیت ولی زمان خود لبیک گفت. هوری حکایت مردی است که هور را پل پیروزی کرد و تا پایان کار، بر سر این پیمان ایستاد. او تا لحظه آخر در هور ماند تا مشعل هدایتی باشد برای راهیان نور و همه آیندگان.
کتاب هوری که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است، به بخشی زندگینامه و خاطرات سردار فاتح «هور»، شهید سرلشکر علی هاشمی میپردازد. در سلسله برشهایی، به بازخوانی این کتاب میپردازد.
***
ترور صدام
عبدالفتاح اهوازیان
بنده و امثال من که دوران دفاع مقدس را در خدمت علی هاشمی بودیم، یقین داریم که حاج علی از بزرگترین و بینظیرترین فرماندهان نخبه ما بود. برای این حرف هم صدها دلیل داریم. یکی از آنها را من به چشم خود دیدم.
یادم هست که در سالهای میانی جنگ، یکی از فرماندهان بزرگ ارتش عراق به اسارت درآمد.
حاج علی من را صدا کرد و چون عرب بودم و جزو مسئولیتم بود گفت: باید این فرمانده را تخلیه اطلاعاتی کنی.
صدام اینگونه تبلیغ میکرد که ما با اسیران جنگی رفتار بدی داریم. برای همین این فرمانده عراقی خیلی ترسیده بود.
من وقتی وارد محل نگهداری اسیر شدم، با روی خوش سلام کردم. بعد هم چای و سیگار برای فرمانده عراقی آوردم. چای و سیگار برای آنها از غذا مهمتر بود؛ لذا خیلی از من تشکر کرد.
مدتها در زندان با او رفت و آمد داشتم. او هر چه میدانست بیان کرد. تا اینکه علی هاشمی به من گفت: تو باید با این فرمانده عراقی طوری رفیق شوی که فکر کند نفوذی هستی! مثلاً پیامهایش را به خانوادهاش برسان و...
تعجب کردم. اما دستور او را اجرا نمودم. او آنقدر به من اعتماد کرد که یک روز گفت: دخترم برای تو، من هر چه بخواهی به تو میدهم.
این ماجرا گذشت تا اینکه یک روز علی هاشمی گفت: این فرمانده عراقی یک خودروی دولتی در خانه دارد که بدون بازرسی میتواند وارد کاخ صدام شود. این خودرو پلاک ویژه دارد. یعنی صدام آنقدر به او اعتماد داشته. تو باید بتوانی نامهای از او بگیری که این خودرو را تحویل دهد! بگو دوستان من جهت زیارت در عراق به این خودرو احتیاج دارند.
تازه فهمیدم که چرا اینقدر برای این فرمانده وقت گذاشته! من همان روز توانستم نامه را بگیرم. بعد تحویل حاج علی دادم.
حاجی هم نامه را به یک گروه از مجاهدین عراقی تحویل داد.
نمیدانستم چه هدفی را دنبال میکند. اما مدتی بعد اعلام شد که در کاخ صدام درگیری شدیدی رخ داده و یکی از پسران صدام به شدت مجروح شده و چندین فرمانده و محافظ کشته شدهاند!
تازه من فهمیدم که همه ماجرای تخلیه اطلاعاتی آن فرمانده و... بهانهای بود برای ورود به کاخ صدام و ترور او، اما این حمله ناموفق ماند.
علی بعدها نیز از این قبیل کارها انجام میداد. من اعتقاد دارم که او از بنیانگذاران بیداری اسلامی در کشورهای منطقه بود.
او آینده را به خوبی پیشبینی میکرد. میگفت دیر یا زود خود آمریکا وارد این جنگ خواهد شد!
برای همین یگان دریایی سپاه وقتی که راهاندازی شد، از روش حاج علی در آموزش و کار در هور الگو گرفت.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *