صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

تسلط طالبان بر افغانستان یعنی بُرد پاکستان و باخت ایران

۱۰ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۳۵:۰۰
کد خبر: ۷۴۵۸۷۷
دسته بندی‌: سیاست ، گزارش و تحلیل
با تسلط گروه طالبان بر افغانستان پروژه بزرگ یک کمربند یک جاده یا همان جاده ابریشم قدیمی که با سرمایه گذاری چینی‌ها در حال احداث است و جمهوری اسلامی نیز که تا پیش از این وقایع یکی از مسیر‌های احتمالی آن بود با توجه به تغییرات سیاسی منطقه می‌تواند از این مسیر کنارگذاشته شود.
- محمد یوسفی تحلیلگر سیاسی - با خروج نیرو‌های نظامی آمریکا از افغانستان پهنه جغرافیایی همسایه شرقی ایران عرصه رویارویی و همکار‌های میان کشور‌های همسایه و قدرت‌های منطقه‌ای خواهد شد. اما آنچه که به نظر می‌رسد این است که این خروج نظامی آمریکا از افغانستان هیچ کشوری را به اندازه پاکستان خوشحال نخواهد کرد، چرا که استقرار و سیطره رژیم طالبان بر سرزمین افغانستان در واقع یعنی جامه‌ عمل پوشاندن بر آرزوی اسلام آباد، که چند دهه رویای آن را در سر می‌پرورانید.
 
یعنی تبدیل شدن پاکستان و بندر گوادر این کشور به پلی برای اتصال آسیای میانه به دریای جنوب که پاکستان را به کریدوری برای اتصال شمال به جنوب تبدیل خواهد کرد چرا که نیروی‌های طالبان علاوه بر داشتن اشتراکات دینی با دولتمردان پاکستانی، سالهاست که مهمان دولت این کشور هستند و مورد حمایت‌های مادی و معنوی آن قرار دارند. به نحوی که اگر حمایت‌های مستقیم اسلام آباد از گروه طالبان صورت نمی‌پذیرفت شاید گروه نظامی طالبانی نیز وجود نداشت.

با توجه به این سطح همکاری نزدیک میان اسلام آباد و طالبان، مقامات پاکستانی با تسلط این گروه بر افغانستان عملا مرز‌های خود را تا مرز‌های آسیای میانه امتداد خواهند بخشید و با توجه به عدم دسترسی کشور‌های آسیای میانه و افغانستان به آب‌های آزاد، پاکستان تلاش خواهد کرد تا با اتصال این مناطق به آب‌های آزاد به کریدور ارتباطی شمال به جنوب از طریق بندر گوادر در جنوب پاکستان شود، مسئله‌ای که مستقیما در تضاد با منافع کشورمان قرار خواهد گرفت و عملا طرح بندر چابهار که با سرمایه گذاری خارجی‌ها، عمدتا هندی‌ها قرار است تا اتصال بخش شمال و آسیای میانه به جنوب باشد را در حاشیه قرار خواهد داد و همچنین از طرفی دیگر نیز پاکستان قصد دارد گاز مصرفی خود را بجای خریداری از ایران، از راه ترکمنستان تامین کند.

شاید یکی از دلایل تمرکز طالبان در شروع این دوره از جنگ‌ها بر مناطق شمالی افغانستان در امتداد مرز‌های جنوبی کشور‌هایی نظیر ترکمنستان بر اساس همین پروژه شکل گرفته باشد؛ که این امر این پروژه انتقال انرژی از شرق ایران به پاکستان و هند را عملا از دستور کار خارج خواهد کرد.
 
البته این امر نه فقط آثار زیان باری اقتصادی را بر ایران تحمیل خواهد کرد بلکه آثار مخربی هم برای هند خواهد داشت، چرا که با توجه به تنش‌های موجود بین اسلام آباد و دهلی نو، پاکستان اجازه بهره برداری و استفاده هند از مسیر احتمالی بندر گوادر- آسیای میانه را به دهلی نو نخواهد داد و از طرفی با ایجاد کارشکنی مانع صادرات گاز ترکمنستان به هند خواهد شد، آن هم در شرایطی که قدرت نو ظهوری، چون هند برای افزایش تولید خود روز به روز بیشتر به تامین انرژی از راه واردات نیاز پیدا می‌کند.

البته نگرانی سومی را هم باید برای تهران در نظر گرفت و آن هم این است که با تسلط گروه طالبان بر افغانستان پروژه بزرگ یک کمربند یک جاده یا همان جاده ابریشم قدیمی که با سرمایه گذاری چینی‌ها در حال احداث است و جمهوری اسلامی نیز که تا پیش از این وقایع یکی از مسیر‌های احتمالی آن بود با توجه به تغییرات سیاسی منطقه می‌تواند از این مسیر کنارگذاشته شود، علی الخصوص اگر ترکیه‌ای که در سال‌های گذشته نشان داده است که متخصص استفاده از بی‌ثباتی‌ها در جهت یافتن پایگاه‌هایی برای نیروی‌های خودش هست وارد این عرصه شود داستان پیچیده‌تر از قبل خواهد شد.

طالبان در حال حاضر اگرچه با حضور نیرو‌های ترکیه در درون جغرافیای افغانستان مخالفت می‌کند، اما با توجه به تزاحم و تضاد منافع بازیگران و کنشگران گوناگون بین المللی در افغانستان احتمالا طالبان و پاکستان به تنهایی نتوانند این بازی پیچیده در شرایط ملتهب افغانستان را در یک برهه زمانی طولانی هدایت کنند از اینرو کمک گرفتن از بازیگرانی همچون ترکیه که به لحاظ عقیدتی نیز با نیرو‌های طالبان و پاکستان اشتراکات عقیدتی فراوانی دارد دور از انتظار نیست.
 
چرا که پیشتر هم در عرصه‌های مختلف از جمله جنگ قره باغ نیز شاهد همکاری آنکارا و اسلام آباد در درگیری‌های منطقه قفقاز بودیم، از اینرو اگر حضور آنکارا در افغانستان در آینده فراهم شود به نوعی شاهد تشکیل یک هلال ترکی در آسیای میانه و قفقاز تا مدیترانه خواهیم بود که ترکیه با ایجاد شورای کشور‌های ترک زبان در صدد ایجاد آن بود، البته با توجه به وقایع افغانستان و با ایجاد کریدور احتمالی زنگزور در جنوب قفقاز و ارمنستان می‌شود گفت ایران بکلی از ترانزیت منطقه کنار گذاشته خواهد شد، این موضوع تنها یک گمانه زنی و احتمال نیست بلکه بر اساس پلانی است که مسئولین آذربایجانی و ترک به صراحت از آن صحبت می‌کنند، از اینروست که «صاحب غفاروف» رئیس پارلمان آذربایجان در نخستین نشست سه جانبه رؤسای پارلمان‌های آذربایجان، پاکستان و ترکیه در مجلس شورای ملی اعلام می‌کند، که دالان زنگزور به یک دالان جدید برای اتصال کشور برادر، پاکستان به ترکیه و آذربایجان تبدیل خواهد شد.

اما نکته‌ بعدی این است که حضور پاکستان و تقویت جریان اسلامگرای در مرز‌های آسیای میانه و حضور ترکیه‌ عضو ناتو و به عنوان ایجاد کننده شورای همکاری کشور‌های ترک زبان که به نوعی با هدف تحدید دامنه فعالیت مسکو در عرصه‌های جنوبی در جغرافیای روسیه شکل گرفت، مخاطرات جدی را برای فدراسیون روسیه و آسیای میانه که حیاط خلوت روس‌ها محسوب می‌شود را در پی خواهد داشت.
 
این تهدیدات مشترک می‌تواند زمینه ساز بروز علائق و منافع مشترک میان جمهوری اسلامی و روسیه در برخورد و نوع نگاه نسبت به مسائل افغانستان شود، اگرچه ظهور طالبان در منطقه تهدیداتی را متوجه مسکو خواهد ساخت، اما به نظر می‌رسد که مسکو پلان جایگزینی را هم در صورت تسلط کامل طالبان در نظر گرفته است که مشارکت و اجرای طرح انتقال گاز ترکمنستان به پاکستان است، مسکو با اجرای این طرح علاوه بر عوائد مادی، به گسترش نفوذ خود در منطقه نیز مبادرت خواهد کرد چرا که با توجه به نیاز پاکستان و طالبان به این خط لوله، اسلام آباد و طالبان ناگزیر به تعامل با کرملین در منطقه خواهند بود.
 
لذا با تمایلات شدید دولت افغانستان به واشنگتن و رویکرد دولت اشرف غنی برای تامین منافع آمریکا و در ضدیت با منافع تهران از جمله پیشنهاد یا باج خواهی اشرف غنی برای تامین حق آبه هامون در ازای دریافت نفت از جمهوری اسلامی و تلاش برای حذف زبان فارسی از جامعه افغانی که تنها نمونه‌هایی از اقدامات اشرف غنی در ضدیت با ایران و تمدن ایرانی است که روابط تهران-کابل را تحت الشعاع خویش قرار داده و باعث شده تا مقامات تهران نیز دل خوشی از هیئت حاکمه در کابل نداشته باشند، از اینرو جمهوری اسلامی نمی‌تواند منافعی را در جهت ادامه استقرار دولت فعلی افغانستان در کابل برای خودش متصور باشد تا به سبب آن به حمایت از دولت مرکزی افغانستان اقدام کند.
 
اما در دیگر سو نیز جمهوری اسلامی باید با اتخاذ یک سیاست محتاطانه نسبت به فعل و انفعالات افغانستان و کسب آمادگی لازم برای مواجهه با خلف وعده‌های احتمالی طالبان اقدام کند تا تامین گر منافع جمهوری اسلامی و جریان‌های همسو با جمهوری اسلامی در افغانستان باشد.
 
به نظر می‌رسد یکی از راه کار‌ها در این زمینه می‌تواند حمایت از جریان‌های مردمی در افغانستان باشد که دل به ابعاد خطرناک بودن طالبان واقف هستند.
 
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *