صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

تاثیر روحیه علی هاشمی در روند جنگ

۰۲ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۳:۰۰:۰۱
کد خبر: ۷۴۳۹۷۸
دسته بندی‌: سیاست ، دفاعی و مقاومت
هوری حکایت مردی است که هور را پل پیروزی کرد و تا پایان کار، بر سر این پیمان ایستاد. او تا لحظه آخر در هور ماند تا مشعل هدایتی باشد برای راهیان نور و همه آیندگان.

 - شهید «علی هاشمی» از جمله کسانی است که با شنیدن «أین عمار» سر از میان نیزارهای هور بلند کرد و به ندای مظلومیت ولی زمان خود لبیک گفت. هوری حکایت مردی است که هور را پل پیروزی کرد و تا پایان کار، بر سر این پیمان ایستاد. او تا لحظه آخر در هور ماند تا مشعل هدایتی باشد برای راهیان نور و همه آیندگان.

کتاب هوری که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است، به بخشی زندگی‌نامه و خاطرات سردار فاتح «هور»، شهید سرلشکر علی هاشمی می‌پردازد.  در سلسله برش‌هایی، به بازخوانی این کتاب می‌پردازد.
 

***

خستگی‌ناپذیر

محسن رضایی
پس از عملیات خیبر، ضرورت پیدا کرد بار دیگر تشکیلات سپاه عوض شود. این کار کمک می‌کرد عراق نتواند به ماهیت سازمان سپاه پی ببرد. گاهی از بالا تا پایین همه سازمان سپاه را عوض می‌کردم. این کار ضروری بود.

اما مانده بودم با قرارگاه نصرت چه کنم؟ آن را منحل کنم یا در سپاه‌های دیگر ادغام کنم؟ یا بگذارم کارش را ادامه دهد؟ با هر که مشورت می‌کردم به جایی نرسیدم. از طرفی قرارگاه نصرت برایم مقدس بود و دوست نداشتم به راحتی از آن چشم‌پوشی کنم.

این بار مجموع سازمان سپاه را به مناطق مختلف تقسیم کردم. در منطقه جنوب، یعنی خوزستان، منطقه هشت را راه‌اندازی کردم و سید مرتضی مرتضایی را فرمانده آن قرار دادم. او دو استان خوزستان و لرستان و یگان‌های رزمی و پایگاه‌های شهری را زیر نظر داشت و هدایت می‌کرد. 

قرار شد یک قرارگاه تاکتیکی نیز راه‌اندازی شود. فرماندهی آن قرارگاه را به علی هاشمی دادم که مأموریت او تحرک و تحول در منطقه عملیاتی جنوب بود. علاوه بر آن، پدافند در مجنون را هم بر عهده او گذاشتم، حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ حلقه چاه نفت در جزیره بود که از هر جهت برای ما اهمیت داشت. علی با همه قدرت کار می‌کرد و شب و روز نداشت. این را از نوع گزارش‌هایش می‌فهمیدم. هر بار پیش من می‌آمد، سر حال، قبراق و خندان بود و منتظر مأموریت بعدی! از کار خسته نمی‌شد. انگارنه‌انگار که شبانه‌روز در هور عمل کرده. این روحیه علی در روند جنگ اثرگذار بود.

با ادغام قرارگاه نصرت در سپاه منطقه هشتم، به علی گفتم باید کار مهمی را پیگیری کند. فرماندهان می‌گفتند هور را با دوازده لشکر باید کنترل و حفاظت کرد. فکر کردم این کار نه منطقی است و نه ممکن. از طرفی هم از عملکرد علی مطمئن بودم. دستور دادم همهی یگان‌ها آرامآرام هور را ترک کنند بعد به علی گفتم یگان حراست مرزی را به دلیل اعتراض فرماندهان که میگفتند بالاخره این یگان تیپ است یا لشکر یا گردان، به تیپ عشایری بیست خیبر نامگذاری کند و کارش را شروع کند.

مدتی بعد در جلسه‌ای به علی اعلام کردم شما معطل نشوید و کار شناسایی را جلو ببرید. این مأموریت علی هاشمی تا عملیات بدر یعنی یک سال بعد ادامه پیدا کرد. او در حد فاصل دو تا پنج کیلومتری سیل‌بند عراقی‌ها در کنار باقی یگان‌ها، مشغول شناسایی برون‌مرزی شد. آن زمان قرارگاهی به نام قرارگاه خاتم ۳ راه‌اندازی کردم. مسئولیت آن، حفظ جزایر شمالی و جنوبی بود.

این قرارگاه در حقیقت پاشنه هور بود و هدایت جزایر را بر عهده داشت که خودم فرماندهی‌اش را بر عهده گرفتم. در کنار این کار، قرارگاه کربلا را یادم هست علی هاشمی با همه نیرو‌های نصرت قبل از عملیات بدر توانست جاده الصخره، البیضه و جادهی خندق و حد فاصل بین جاده خندق تا پشت جزایر را به خوبی شناسایی کند.
 
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *