صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

احداث پل ۱۳ کیلومتری بر روی هورالعظیم

۲۷ تير ۱۴۰۰ - ۲۳:۰۰:۰۱
کد خبر: ۷۴۲۵۲۴
دسته بندی‌: سیاست ، دفاعی و مقاومت
هوری حکایت مردی است که هور را پل پیروزی کرد و تا پایان کار، بر سر این پیمان ایستاد. او تا لحظه آخر در هور ماند تا مشعل هدایتی باشد برای راهیان نور و همه آیندگان.

 - شهید «علی هاشمی» از جمله کسانی است که با شنیدن «أین عمار» سر از میان نیزارهای هور بلند کرد و به ندای مظلومیت ولی زمان خود لبیک گفت. هوری حکایت مردی است که هور را پل پیروزی کرد و تا پایان کار، بر سر این پیمان ایستاد. او تا لحظه آخر در هور ماند تا مشعل هدایتی باشد برای راهیان نور و همه آیندگان.

کتاب هوری که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است، به بخشی زندگی‌نامه و خاطرات سردار فاتح «هور»، شهید سرلشکر علی هاشمی می‌پردازد.  در سلسله برش‌هایی، به بازخوانی این کتاب می‌پردازد.
 

***

پل خیبر

برادر شریف‌زاده و...
حاج علی به تهران رفت تا آخرین گزارشات را به مسئولان و فرماندهان جنگ منتقل کند.
 
تصمیم نهایی در شورای عالی دفاع گرفته می‌شد. ابتدا رفت پیش محسن رضایی، حاجی رفت سر اصل مطلب و گفت: «کار ما تمام شد. حالا نوبت شماست که هر چه دارید وارد هور کنید».
 
برادر محسن رو به حاج علی کرد و گفت: یک بار دیگر طرح را مرور کنیم. حاجی همینطور که آماده می‌شد تا گزارش را شروع کند گفت: «به امید طلائیه نشستن یک ریسک است. اگر این محور قفل شود، همه چیز به هم می‌ریزد».
 
برادر محسن در همان حال خبری را داد که حاجی خوشحال شد. گفت: شورای عالی دفاع کلیات طرح را تصویب کرد. حالا همه منتظر طرح عملیات هستند. از این به بعد افراد بیشتری از سپاه وارد عمل خواهند شد. کار‌ها تقسیم
شده است. دیگر لازم نیست روی تحقیقات مهندسی و کار‌های تدارکاتی و مسائل عملیاتی وقت بگذارید.

بعد ادامه داد: ما فقط دو ماه وقت داریم. تا پیش از سال جدید باید کارمان سرانجام بگیرد. به هر صوت ما بنا را بر این می‌گذاریم که جاده طلائیه ـ نشوه را از چنگ دشمن بیرون بیاوریم، ولی عکس‌العمل آن‌ها را هم باید پیش‌بینی کنیم.

حاجی گفت: «جزایر محل خوبی است برای استقرار موقت. فاصله این جزایر به خشکی از این قسمت، سیزده کیلومتر است».
 
چنان به منطقه مسلط بود که به راحتی جزئی‌ترین مسائل را مطرح می‌کرد. فرمانده کل سپاه نگاهی به محلی که حاجی روی نقشه خط قرمز کشیده بود انداخت و گفت: پس باید به فکر یک پل سیزده کیلومتری باشیم، درسته؟!
 
احداث پلی به طول سیزده کیلومتر کار ساد‌ه‌ای به نظر نمی‌رسید. ساخت این پل شاید کاری نداشت، اما مانده بودند این مسئله را برای افرادی که قصد طراحی آن را دارند، چگونه مطرح کنند.

در همین موقع زنگ تلفن به صدا درآمد و برادر محسن گوشی را برداشت و گفت: راهنماییشان کنید. پنج نفر وارد شدند و با استقبال گرم فرمانده کل سپاه پشت میز نشستند. دو نفر از آن‌ها لباس رسمی سپاه به تن داشتند.

یکی که قدی نسبتاً بلند و اندامی لاغر داشت، از فرماندهان جنگ به حساب می‌آمد و در جریان مسئله هور قرار گرفته بود. او مسئول هماهنگی با طراحان پل شده بود.

نفر دوم از واحد مهندسی سپاه بود. سه نفری که روبه‌روی آن‌ها نشسته بودند. از نیرو‌های ورزیده مهندسی جهاد سازندگی به حساب می‌آمدند. آن‌ها از اولین کسانی بودند که واحد‌های تحقیقات و مهندسی جنگ را در جهاد راه
انداختند. یکی از آن‌ها با لهجه آذری گفت: در خدمتیم.

اسمش پورشریفی بود. برادر محسن شروع کرد به توضیح دادن، اما سعی کرد کمترین اطلاعات را بدهد. پورشریفی گفت: ما باید بدانیم که درباره چه موضوعی باید کار کنیم. جوانی که کنار برادر محسن بود گفت: ما پلی نیاز داریم که طول آن سیزده کیلومتر باشد.

برای لحظه‌ای سکوت بین ما برقرار شد. پورشریفی رو به آن جوان کرد و همراه با لبخند گفت: ببخشید آقا رحیم این پل سیزده کیلومتری قرار است روی کدام رودخانه نصب شود؟

آقا رحیم هم با لبخند گفت: سفارش دادیم رودخانه را هم احداث کنند. حالا شما به ما بگویید امکان ساخت آن هست یا نه؟ پورشریفی که قانع نشده بود گفت: با این اطلاعاتی که الان داریم نمی‌توانیم جواب مثبت بدهیم. بهتر
است بیشتر توضیح دهید.

برادر محسن نگاهی به آقا رحیم و حاج علی انداخت و گفت: فرض کنید میخواهیم روی رودخانه‌ای که آبش خیلی آرام است؛ مثلاً، ... که حاج علی کمک کرد و گفت: «مثلاً با سرعت یک متر بر ثانیه».
 
برادر محسن بلافاصله ادامه داد: یک ماه و نیم، حداکثر فرصتی است که می‌توانیم به شما بدهیم.

برای گروه پورشریفی با این اطلاعات، مشکل حل نمی‌شد، ولی فهمیده بودند که نباید زیاد بپرسند. اما انگار چار‌ه‌ای نبود. پورشریفی بار دیگر رو به آقا رحیم کرد و گفت: ما حاضریم همه این مدت را تحت کنترل شما باشیم، ولی اصل
طرح را با ما در میان بگذارید. مطمئن باشید حفظ امانت خواهیم کرد. ما باید از وضعیت جغرافیایی منطقه اطلاع داشته باشیم.

برادر محسن تصمیم خودش را گرفت و به آرامی گفت: هنوز زخم عملیات والفجر مقدماتی تازه است. اگر عملیات لو نمیرفت، شاید الان لازم نبود طرح چنین پلی را از شما بخواهیم.

شریفی دنباله حرف برادر محسن را گرفت و گفت: شرمنده‌ایم اگر با همین اطلاعات سوارکار می‌شدیم، اصرار نمی‌کردیم.

فرمانده کل سپاه نقشه را از زیر میز بیرون کشید و گفت: اصل موضوع درباره هور است. تصمیم داریم از اینجا به خط دشمن بزنیم. پورشریفی نگاهی به حاجی انداخت و گفت: آب هور که ساکن است. حاجی هم گفت: «سرعتی که گفتم برای وزش باد بود».
 
پورشریفی نگاهی به دوستش کرد و برای لحظه‌ای به هم دیگر خیره شدند. لبخندی روی چهره‌اش نقش بست و رو کرد به برادر محسن و گفت: ما قبلاً درباره چنین پلی کار کرده‌ایم که تقریبا برای هور مناسب است. اگر چند روز
فرصت بدهید، اولین نمونه آزمایشی آن را ارائه می‌دهیم. اگر مورد قبول واقع شد، خط تولید آن راه می‌افتد.

قرار شد تا پس‌فردا این کار را انجام بدهند. پورشریفی هم گفت: اشکالی ندارد. پس‌فردا بعد از ظهر در استادیوم آزدی کنار دریاچه منتظرتان هستیم.

٭٭٭

روی دریاچه استادیوم آزادی، پلی معلق به چشم می‌خورد. یک ورقه آهنی دو در سه متر که زیر آن را تماما فایبرگلاس پوشانده بود و دو بال، دو طرفش را مهار کرده بود. هر کدام از بال‌ها توسط دو پنس لولایی به هم وصل بودند و صفحه اصلی را روی آب متعادل می‌کردند.

این پل می‌توانست تا ده تن بار را تحمل کند. نصب پل با کنار هم قرار گرفتن این صفحات و اتصال آن‌ها به هم دیگر خلاصه می‌شد و این روش ساده از امتیازات آن به حساب می‌آمد. آخرین صفحه که نصب شد پل به خشکی رسید و آماده بود تا اتومبیلی از روی آن عبور کند.

برادر محسن پرسید: چه نوع اتومبیلی میتواند از پل عبور کند؟ گفتند: سبک و نیمه‌سنگین. تا سی کیلومتر در ساعت و به لحاظ وزن، محدودیتی نداریم.

حتی اتومبیل‌ها میتوانند پشت سر هم حرکت کنند. بعد آزمایش پل شروع شد و اتومبیل‌ها از روی آن حرکت کردند؛ حتی یکی از فرماندهان خودش سوار ماشین شد واز پل عبور کرد تا ببیند کنترل ماشین در برابر تکان‌های ناشی از امواج ایجادشده توسط پل چگونه است.

پس از تمام شدن آزمایش‌ها دیگر می‌شد برای عبور از هور و رسیدن به جزایر حساب باز کرد. قرار شد وزارتخانه‌های صنعتی کشور و کارخانجات ماشین‌سازی در اختیار این گروه باشد. به شرطی که یک ماه و نیم دیگر پل را در خوزستان تحویل دهند. کمکم آخرین اقدامات لازم برای یک عملیات موفق داشت آماده می‌شد.

کارخانجات بزرگ ماشین‌سازی، همه خط تولیدشان را برای ساخت پل شناور تنظیم کردند و پل با حداکثر امکانات در حال ساخت بود درحالی که هیچ کدام از کارگران که دو شیفت کار می‌کردند متوجه اصل موضوع نبودند و فقط می‌دانستند که این کار مربوط به جنگ است.
 
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *