صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

خروج کنترل خرید و فروش غله در بین‌النهرین از دست انگلیس

۲۳ تير ۱۴۰۰ - ۰۰:۰۱:۰۱
کد خبر: ۷۴۱۱۸۹
دسته بندی‌: سیاست
قحطی بزرگ ۱۹۱۹ - ۱۹۱۷، بی‌تردید بزرگ‌ترین فاجعه تاریخ ایران و بسیار فراتر از همه فجایع پیش از خود بوده است. کتاب «قحطی بزرگ» نشان می‌دهد ۸ تا ۱۰ میلیون ایرانی، ۴۰ تا ۵۰ درصد کل جمعیت ایران، در اثر گرسنگی و مرض‌های ناشی از آن و سوء تغذیه از میان رفته‌اند.

 - با وجود بی‌طرفی ایران در جنگ جهانی اول، در طول این جنگ به ضربات و خسارت جبران ناپذیری بر پیکره میهن و ملت ما وارد آمد. ورود بی‌محابای قوای بیگانه و نیروهای متخاصم به خاک ایران در فقدان یک دولت قوی و متمرکز و دارایی سامانه اداری کارآمد، هرج و مرج و ناامنی و پراکندگی و بی‌ثباتی را دامن زده و به تشدید ضعف دولت مرکزی و ضخامت حال و وضع اقتصادی و اجتماعی مردم ایران انجامید. در نتیجه ایران بی‌طرف که با هیچ کشوری در جنگ نبود، تقریباً به اندازه یک کشور در حال جنگ خسارات و خرابی تحمل کرد.

در میان آن همه نابسامانی و بدبختی، بروز قحطی بزرگ و فراگیر در ایران مزید بر علت شد. قحطی‌ای که علاوه بر خشکسالی چند ساله، حضور نیرو‌های بیگانه - به ویژه قوای انگلیس - در تشدید آن مؤثر و بلکه از علل اصلی آن بود؛ در نتیجه آن شمار زیادی از مردم ایران، در ابعادی باورنکردنی به ورطه مرگی هولناک افتادند.
 
کتاب «قحطی بزرگ» بازبینی و تکمیل شده کتاب نخست «محمدقلی مجد» درباره قحطی بزرگ ۱۹۱۹_۱۹۱۷ است که در ۲۰۰۳ منتشر شد.  در سلسله برش‌هایی، به بازخوانی این کتاب می‌پردازد.
 

***

اداره منابع محلی بین‌النهرین

اطلاعیه شماره ۲۲ باتاریخ ۲۵ اوت ۱۹۱۷، برای احتکار و سودجوی مجازات اعدام در نظر می‌گیرد. در بخشی از این اطلاعیه این گونه آمده است:
به این وسیله اعلام می‌شود که احتکار ارزاق در بغداد ممنوع است؛ بنابراین اکنون به آگاهی همه افراد ذینفع می‌رساند مواردی که در زیر می‌آید به معنای اقدام علیه حکومت فرمانده کل نیرو‌های اشغالگر بوده و با تشخیص ارتکاب جرم از سوی دادگاه صالحه مشمول مجازات مرگ و یا کمتر، بسته به نظر دادگاه محکوم کننده یا فرمانده ارتش، خواهند بود؛ این اقدامات ولو توسط افراد بی‌گناه و بدون سوءنیت در هر زمان و هرجا که صورت بگیرد مشمول مجازات است: ۱) احتکار ارزاق با عنوان مصرف شخصی و به مقداری نامعقول؛ ۲) عدم عرضه ارزاق به بازار با قصد سودجویی در اثر افزایش قیمت‌ها؛ ۳) همدستی افراد با یکدیگر با قصد کنترل فروش هر یک از اقلام ارزاق و افزایش قیمت برای سودجویی افراد همدست.

اطلاعیه شماره ۲۴ با تاریخ ۳۰ سپتامبر ۱۹۱۷، خواستار گزارش انبار‌های کالا شده و از حجم داد و ستد در سطح عمده فروشی کاسته است:
«نظر به این که ضروری است حمل و نقل کالا‌ها از و به بغداد تابع مقررات مشخص باشد، به این وسیله اعلام می‌شود که همه صاحبان انبار‌های کالا در بغداد می‌باید تا ۱۵ ام اکتبر ۱۹۱۷ مقدار و ماهیت کالا‌های خود را به دفتر فرمانده نظامی اعلام دارند.» و در ادامه آمده است: «بعد ا انتظار این اطلاعیه خرده فروشی بدون اخذ هرنوع ابلاغیه مجاز است، اما معاملات عمده فروشی بدون اخذ مجوز از دفتر حاکم نظامی مجاز نخواهد بود.» و بعد مجازات مرسوم: «افرادی که از این اطلاعیه تخطی کنند خود را در معرض مصادره کلی یا جزئی کالا‌های اعلام نشده خود و موجود در انبار قرار داده و به دادگاه حاکم نظامی ارجاع داده خواهند شد.»
 
زندگی برای اهالی عادی بغداد با این محدودیت‌ها آسان نشد. حتی کارکنان محلی کنسولگری آمریکا قادر به تهیه ارزاق نبودند و از کنسول آمریکا خواستند که در این امر دخالت کند. کنسول آمریکا، اسکار اس. هایزر، در نامه‌ای با تاریخ ۳ اکتبر ۱۹۱۷ خطاب به «مقام‌های انگلیسی مسئول فروش غله در بغداد.» این گونه می‌نویسد: «حامل نامه، حاجی علی، نگهبان این کنسولگری می‌خواهد برای مصرف خانواده‌اش غله بخرد. (امضاء) اسکار اس. هایزر، کنسول آمریکا.» و در ادامه نوشته شده: «رونوشت این نامه به علی ابن عیسی، نگهبان. غلام محمد، نگهبان. نعوم ابن منصور، نگهبان، الوان ابن حسین، سرایدار. صالح شکور، اسماعیل محمد.»

مود تا اوت ۱۹۱۷ «بدون استفاده از نواحی اطراف بغداد که بخش اصلی نیروهایش در آنجا مستقر بودند، توانسته بود به خوبی از منافع محلی بهره‌برداری کند، به نحوی که توانسته بود انبار‌های بزرگ ارزاق در بلد روز و فرات ایجاد کند.» انگلیسی‌ها از عملکرد اداره منابع محلی و رئیس آن سرهنگ دیکسون، خرسند بودند. دیکسون در نامه‌ای به اسکار هایزر، کنسول آمریکا در بغداد، درباره اداره منابع محلی، بغداد، با تاریخ ۳۰ اوت ۱۹۱۷، این طور می‌نویسد: «قطعاً تلاش‌های من با نگاهی پر از لطف دیده شده و با اعطای نشان سن میشل و سن جورج با من رفتاری بیش از مروت داشته‌اند.»

در ۲۲ نوامبر ۱۹۱۷، سر ویلیام رابرتسون، رئیس ستاد وزارت جنگ انگلیس، در پی انتصاب ژنرال مارشال به فرماندهی نیروگاهی انگلیس در بین‌النهرین تلگرام بلندی برای او فرستاد. در فرازی از این تلگرام وی می‌گوید: «اقتصادی ساختن ظرفیت حمل و نقل اهمیتی حیاتی دارد و از این رو شما باید با مشورت سرپرسی کاکس، تمام تلاش خود را برای توسعه منابع محلی بکار بندید.» موبرلی اضافه می‌کند:
ژنرال مود پیش از این منابع محلی را تا حد قابل توجهی توسعه داده است، اما وی پیش از این فکرش را هم نمی‌کرد که تأمین خواسته‌های سرپرسی کاکس مبنی بر این که منطقه حاص‌لخیز فرات میانی بین ناصریه و فلوجه می‌باید تحت کنترل ما درآید، توجیه نظامی دارد. ما تا کنون در جنوب از فلوجه تا حله، مصیب و بند هندیه رخنه کرده‌ایم و در کربلا و نجف افسران سیاسی داریم. اما با توجه به دستورات مصرانه سر ویلیام رابرتسون و بهبود وضعیت نظامی، ژنرال مارشال در آغاز دسامبر تصمیم گرفت تا این منطقه را تحت کنترل خود آورد و با سازماندهی مجدد نیرو‌های خط ارتباطات، شماری از یگان‌ها برای این وظیفه مهم آزاد شدند و به مقر‌های مختلف در آنجا اعزام شدند.

ادراه منابع محلی به کار فوق‌العاده خود ادامه داد: «در توسعه منابع محلی این کشور پیشرفت بسیار خوبی به دست آمده است... بخش بسیار زیادی از غله‌ای که نیرو لازم داشت و از برداشت اخیر به دست آمده است.»

از می‌تا سپتامبر ۱۹۱۸، انگلیسی‌ها تلاش بسیاری برای هدایت عملیات‌های نظامی در ایران صورت دادند. سرتیپ اف. جی. مویرلی، تاریخ نگار رسمی اقدامات نظامی انگلیس در خاور نزدیک، به دقت شرح می‌دهد:
در ۱۸ می‌وزارت جنگ با تعویق عملیات‌ها تا اواسط سپتامبر در دجله و ضمن آن گسترش راه‌آهن تا تکریت موافقت کرد. در همان زمان به ژنرال مارشال دستور داده شد که فعالیت ژنرال دنسترویل (در ایران) را با تمام ظرفیت حمل ونقل موجود گسترش دهد.
 
به دنبال این تلگراف، بر اساس آخرین اطلاعات رسیده از تهران در روز ۲۱ می‌اوامر دیگری رسید مبنی بر این که نمایش بلادرنگ قوای نظامی کافی در ایران حمایت فعال دولت ایران را برای ما در پی خواهد داشت... ژنرال مارشال در ۲۴ می‌پاسخ داد که حرکت قشون به ایران که به خاطر عملیات‌های کرکوک به تعویق افتاده بود، اکنون به آزاد شدن ظرفیت حمل ونقل از جنوب کردستان صورت می‌گیرد.

در ۲۸ ژوئن ۱۹۱۸، وزارت جنگ به مارشال تلگراف زد که نیروی بیشتری به ایران اعزام کند:
دولت اعلی‌حضرت متقاعد نشده است که ما از تمام فرصت‌ها استفاده می‌کنیم و در شمال غرب ایران و خزر حداکثر تلاش خود را به انجام می‌رسانیم. شما باید کل وضعیت را با استفاده از آخرین اطلاعات دریافتی درباره عدم فعالیت دشمن در دشت‌های بین‌النهرین و منابع محلی بررسی کنید. اطلاعات حاکی از آن است که تا آینده‌ای نزدیک، دشمن قصد ندارد کار دیگری در بین‌النهرین انجام دهد. تا پایان سال جاری، ده دستگاه کامیون فورد دیگر دریافت خواهید داشت و پس از اتمام برداشت محصول حله نیز ناوگان حمل ونقل به میزان قابل توجهی آزاد خواهد شد.
 
برای افزایش منابع خود در جاده رشت، حمل ونقل در دیگر خطوط تا حداقل کاهش یابد. به طور خلاصه، تلاش قوی‌تری و بزرگتری می‌باید در شمال غرب ایران صورت گیرد. دولت اعلی‌حضرت برای موفقیت در این منطقه و تأمین کنترل کوتاه مدت خزر، بیش از آن چیزی که شما در نظر دارید، اهمیت قائل است. وزارت جنگ با این دیدگاه موافق است. شما باید درباره کشیدن خط آهن میان کرمانشاه و خانقین مطالعه کنید و به ما اطلاع دهید که در صورتی که کشیدن راه‌اهن امکان‌پذیر نباشد، امکان ایجاد خط نقاله تا چه حد است.
 
جاده خانقین - رشت می‌باید در بهترین شرایط قرار گیرد تا در طول زمستان آینده، آمد و شد در آن به شکل یا ثبات برقرار باشد و دیو‌ها می‌باید با نیروی کافی در طول جاده مستقر شوند. با آن که ضرورتی برای اعزام قشون به تهران نیست، ولی ضروری است برای حمایت از سیاست وزیر مختار خود در تهران و این که دولت ایران منافع انگلستان را در نظر داشته باشد، نشان دهیم که نیروی کافی در قزوین حضور دارد. یک یا دو گروهان پیاده‌نظام انگلیسی برای این منظور کافی نیست... ما با درک کامل مشکلاتی که با وقوع رویداد‌های سریع و پیاپی پشت سر داشته‌اید، اطمینان داریم که درک می‌کنید اکنون توجه اصلی شما می‌باید معطوف به ایران و خزر باشد و این که به منظور تحقق اهدافمان در باکو، خزر و تهران، می‌باید تلاشی فوق‌العاده به انجام برسانید تا هرآنچه می‌توانید نیروی بیشتری را تجهیز کرده و در شمال غرب ایران حفظ کنید.
 
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *