صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

آمریکا در افغانستان شکست خورد؟ / از چرایی پیش‌روی طالبان و تنها راه مهار آن تا نقش پاکستان و عربستان در تحولات همسایه شرقی

۲۲ تير ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰:۵۹
کد خبر: ۷۴۰۸۲۹
دسته بندی‌: سیاست ، دفاعی و مقاومت
یک کارشناس مسائل سیاسی افغانستان گفت: اگر به نوشته‌ها و گفته‌های یک سال پیش همین گروه برگردیم، خودشان با صدای بلند فریاد می‌زدند که طالبان ساخته‌وپرداخته آمریکا و آل سعود است و برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی و نهضت‌های اسلامی آمدند واقعیتی که اظهر از آفتاب است.

- حسن رضائیان -  رژیم جنایت‌کار آمریکا پس از ۲۰ سال سلطه بر افغانستان، پرونده قطوری از نقض حقوق بشر در این کشور را به گنجه جنایات خود در دنیا اضافه کرد.

خروج آمریکا از افغانستان مقدمه پیاده‌سازی حضور امنیتی، سیاسی این رژیم در افغانستان است، سلطه رژیم جنایت‌کار آمریکا بر سر ملت مظلوم این کشور هنوز سایه انداخته و خروج نیروهای تروریست آمریکا مقدمه چالشی جدید برای افغانستان است.

به بهانه خروج آمریکا و ناتو از افغانستان و آشوب در این کشور  با سید اسحاق شجاعی کارشناس سیاسی مسائل افغانستان به گفت‌وگو نشستیم.

 

 

سقوط ولسوالی‌ها‌ به دست طالبان، حکایت ضعف مدیریت حکومت اشرف غنی  
میزان: قبل از ورود به بحث مایلم در مورد درگیری‌های اخیر داخلی پس از خروج نیروهای تروریست آمریکا از افغانستان بفرمایید و اینکه شمال این کشور هم اکنون با وجود موج درگیری‌ها چه وضعیتی دارد؟

شجاعی: طی هفته‌های اخیر تعدادی از ولسوالی‌های شمال کشور، در ولایات فاریاب، جوزجان، سرپل، تخار، بغلان، کندزو بلخ با حمله‌های نظامی گسترده طالبان سقوط کرده‌اند، سقوط ولسوالی‌ها به دست طالبان بیش از آن که از قدرت و توانایی طالبان حکایت کند، به ناکارآمدی و ضعف مدیریت حکومت اشرف غنی ارتباط دارد.

سقوط این ولسوالی‌ها در مدّت اندک، این پرسش را به میان آورده است که علّت سقوط آنها به دست طالبان چیست؟، بیرون رفتن خارجی‌ها، فساد و از هم‌پاشیدگی حکومت، مدیریت ضعیف جنگ، قدرت روزافزون طالبان، توافق‌های پشت پرده امریکا و پاکستان و ...؟ هدف بررسی این عوامل است.

دشمن تمام قدرت داخلی و خارجی خود را برای سقوط کشور به کار گرفته است،  سرقوماندان اعلی مشغول بازی با وزارت داخل، دفاع ملی و معاونت‌های آن‌هاست، پس ضعف مدیریت نیروهای امنیتی که از نگاه تبعیض‌گرای سرقوماندانی اعلی ناشی می‌شود از مهم‌ترین عوامل سقوط ولسوالی‌ها می‌باشد.

 

خروج آمریکا،خلاء حمایتی برای نیروهای امنیتی افغانستان
میزان: بعد از ۲۰ سال سلطه بر افغانستان شاهد خروج غیرمسئولانه ارتش تروریست آمریکا و ناتو از این کشور هستیم، این مدل خروج با تغییر شیوه سلطه استکبار جهانی بر این کشور چه تأثیراتی بر سیاست‌های داخلی افغانستان داشته است؟

شجاعی: خروج نیروهای خارجی دو تأثیر آشکار بر نیروهای امنیتی گذاشته است، نخست باعث تضعیف روحیه جنگی این نیروها شده است، نیروهای خارجی حتّی اگر در جنگ هم حضور نمی‌یافتند، قوّت قلب و حامی روحی نیروهای امنیتی بودند، رفتن آن‌ها نیروهای امنیتی را در خلأ حمایتی قرار داده است و نیروهای امنیتی اکنون حمایت هوایی خارجی‌ها را که بسیار هم در جنگ تعیین کننده بود از دست داده‌اند.

طالبان نیروهای پراکنده چریکی هستند که ناگهان از کوه و کمر بیرون می‌آیند و پیش از آن‌که نیروهای امنیتی آماده شوند، ضربه خود را وارد می‌کنند و در جنگ‌های چریکی، نیروی هوایی می‌تواند سرنوشت جنگ را تعیین کند، طیاره‌ها، چریک‌های در حال جنگ و گریز را در کوه و کمر تعقیب و ضربه‌های مهلکی بر آن‌ها وارد می‌کند.

 

 

سیاست‌های مشکوک محمّداشرف غنی، دَرة ژرفی بین مردم و حکومت ایجاد کرد
میزن: سیاست‌های اعمالی توسط حکومت محمد اشرف غنی، چه تأثیری بر ساختار سیاست داخلی افغانستان داشته و آیا فاصله بین مردم و حکومت ایجاد کرده است؟

شجاعی: سیاست‌های تبعیض‌آمیز و مشکوک حکومت محمّداشرف غنی، دَرة ژرفی در میان مردم و حکومت ایجاد کرده است،  مردم از اصلاح حکومت مأیوس شده و در جنگ حکومت و طالبان بی‌طرفی را اختیار کرده‌اند، فساد لجام‌گسیخته، ناکارآمدی، قوم‌گرایی و نامردمی حکومت باعث فاصله گرفتن مردم از حکومت شده است.

آمدن مردم به میدان جنگ در روزهای اخیر در ولایت‌های شمالی، به معنای آب شدن یخ بین مردم و حکومت نیست، بلکه مردم از جان، عزت، سرنوشت و آینده خود در برابر یورش وحشیانه دشمن دفاع می‌کنند.

مدیریت بسیار ضعیف جنگ دیگر عامل پیش‌روی طالبان است، رئیس جمهور به عنوان سرقوماندان اعلای قوای مسلّح بیش از آن‌که ۱۸ ساعت کاری خود را صرف مدیریت جنگ کند، دنبال تصفیه‌حساب‌های قومی و سیاسی با دیگران است و بهترین ژنرال‌ها و افراد با تجربه را به حاشیه رانده است، مثلاً والی‌های مانند فائق که با انگیزه‌های قوی مقاومت می‌کردند، جایگزین شده‌اند، شاهد بر این مدعا  این است که ولسوالی‌های فاریاب پس از رفتن فائق سقوط کرد.

 

حضور پر رنگ سران القاعده  در جنگ داخلی افغانستان
میزان: پاکستان چه نقش حمایتی از طالبان در اوضاع فعلی آشوب دارد؟ و  پشت پرده تعامل قدرت‌های جهان با طالبان چه تصویری در ایجاد آشوب و بی ثباتی داخلی در افغانستان دارد؟

شجاعی: پاکستان از جمله حامیان طالبان است، اینها و دیگر حامیان طالبان، از یک‌سال پیش برای پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان برنامه‌ریزی کرده بودند و با خروج خارجی‌ها، طرح‌های نظامی و سیاسی خود را به میدان عمل آوردند، طبق گزارش‌های میدانی، ژنرال‌ها، ملیشه‌ها و طالبان پاکستانی، سران القاعده و نهضت - به اصطلاح - اسلامی ازبکستان در جنگ کنونی حضور پر رنگ دارند.

پاکستان، دوست سنّتی آمریکاست

پاکستان، دوست سنّتی امریکا اکنون در حلقه نفوذ روزافزون چین قرار دارد

پاکستان، دوست سنّتی امریکا اکنون در حلقه نفوذ روزافزون چین قرار دارد، آمریکا تلاش می‌کند پاکستان را از این حلقه بیرون بیاورد و این کار بدون دادن امتیازات کلان ممکن نیست، یکی از این امتیازات به رسمیت شناختن سیاست‌های پاکستان در افغانستان از سوی امریکاست.

 

آن‌ها مغز متفکر جنگ هستند و نیروهای جنگی طالبان را سازماندهی می‌کنند و برای مردم هر منطقه نیز طرح‌ها و برنامه‌های خاصی می‌ریزند، این‌که طالبان خشن و بی‌رحم، اکنون با نیروهای امنیتی رفتار نرم می‌کنند و در ولسوالی‌های سقوط داده‌شده هنوز کشتار و غارت به راه نینداخته‌اند و در سقوط ولسوالی‌ها و بیزهای امنیتی از افراد با نفوذ کار می‌گیرند، همگی تاکتیک‌های طراحی‌شده از سوی این جنرال‌هاست.

 

توافقات پشت پرده برخی قدرت‌های جهانی و کشورهای منطقه عامل پیش‌روی طالبان

توافقات پشت پرده برخی قدرت‌های جهانی و کشورهای منطقه از دیگر عوامل مهم پیش‌روی طالبان است، جو بایدن رئیس جمهور امریکا بارها گفته است که هدف اصلی ما در آسیا مهار چین و روسیه است، سیاست‌های این کشور در افغانستان و برخی کشورهای دیگر منطقه با محوریت مهار چین و روسیه تنظیم می‌شود و آمریکا برای مهار چین و روسیه هر بهایی را پرداخت می‌کند. مهار طالبان یک راه بیشتر ندارد و آن این است که حکومت با اصلاح سیاست‌های غلط خود، درّه بین خود و مردم را پر کند و بتواند مردم را به میدان جنگ با طالبان بیاورد.

 

اهمیت شمال افغانستان برای طالبان

میزان: دامنه حضور طالبان در شمال افغانستان چقدر است و این منطقه چه منافعی را برای طالبان دارد و چرا طالبان به جنوب افغانستان لشکر نکشید؟

شجاعی: پس از خروج نیروهای خارجی از افغانستان، گروه طالبان جنگ ۲۰ ساله خود را شدّت بخشیدند، نیروهای ذخیره خود را فراخواندند و جبهه وسیعی را در۹ ولایت شمال و شمال شرق بر ضد نیروهای امنیتی گشودند.

اگر از عینک طالبان و حامیان این گروه نگاه کنیم، شمال اهمیت ویژه دارد، جمعیت مردم شمال از تاجیک‌ها، ازبک‌ها و هزاره‌ها تشکیل شده است، به همین دلیل در زمان حاکمیت طالبان، نهضت مقاومت در شمال شکل گرفت و ادامه پیدا کرد، پنجشیر، بلخاب و دره‌صوف تسلیم نشدند و سرانجام تومار حکومت طالبان را درهم پیچیدند.

ولایات شمال، سخت‌ترین بخش تسخیر افغانستان توسط طالبان

طالبان به نیکی می‌داند که سخت‌ترین بخش تسخیر افغانستان ولایات شمال است، با تسلّط بر شمال، جنوب  و دیگر مناطق خود تسلیم می‌شوند، زیرا که انگیزه مقاومت در برابر طالبان در جاهای دیگر مانند شمال وجود ندارد.

 

شمال افغانستان محل زندگی و فعالیت دشمنان سیاسی و نظامی طالبان است

شمال افغانستان محل زندگی و فعالیت دشمنان سیاسی و نظامی طالبان است، کسانی چون مارشال دوستم، عطامحمّد نور و محمّد محقق که تسلیم حاکمیت طالبان نمی‌شوند در میان مردم شمال نفوذ دارند، تسخیر شمال،  هدف مشترک طالبان، غنی، کرزی و حکمتیار است.

شمال از نظر اقتصادی و درآمدی نیز اهمیت بسیاری دارد، معادن نفت، گاز، طلا و سنگ‌های قیمتی در شمال است و زمین‌های وسیع زراعتی حاصلخیز و رودخانه‌های سرشار دارد و طالبان با سلطه بر شمال می‌تواند بخش مهمّی از هزینه‌های جنگی خود را به دست آورد.

شمال، دروازه ورودی کشورهایی چون پاکستان و هند به کشورهای آسیای مرکزی است، آسیای مرکزی برای کالاهای پاکستان بازار بزرگی است، چنان‌که کشورهای اطراف دریای خزر به لحاظ داشتن انرژی و مواد خام غنی نظیر ندارند.

پاکستان روی بازارها و مواد خام کشورهای آسیای مرکزی حساب باز کرده است

پاکستان روی بازارها و مواد خام کشورهای آسیای مرکزی حساب ویژه باز کرده است، به یاد بیاوریم که گروه طالبان با اسکورت کامیون‌های تجارتی پاکستان از چمن به سوی قندهار و ترکمنستان به وجود آمد، هم سیاست‌های قومی جاری و ساری است، حتّی با وجود شعارهای دموکراسی غربی و قانون اساسی و جمهوریت، سیاست در محوریت قوم می‌چرخد.

طالبان، با حمایت پاکستان و کشورهای عربی قدرت گرفت

دست‌کم در نیم قرن اخیر، پاکستان و کشورهای عربی از  قوم حاکم حمایت کرده و می‌کنند، فرقی هم نمی‌کند که قوم حاکم در قالب پادشاهی استبدادی باشد یا جمهوری قلابی، داوود و کرزی و یا امارت اسلامی طالبان، مهم این است که پشتون‌ها در محور قدرت جای داشته باشند.

آنها در مقابل روسیه، ایران و هند به طور سنّتی در پهلوی اقوام دیگر قرار گرفته‌اند و شمال، مرکز قدرت اقوام غیر پشتون است، اگر پاکستان و کشورهای عربی نبودند، طالبان به قدرت نمی‌رسید و در بیست سال اخیر توان زنده ماندن نداشت. 

اگر نهضت مقاومت مرکب از تاجیک‌ها، هزاره‌ها و ازبک‌ها، روسیه، هند و ایران را در پهلوی خود نمی‌داشت، دیگر نهضت مقاومتی وجود نداشت و اکنون در افغانستان، طالبان حاکمیت می‌کردند.

هدف دیگر طالبان این است که به نیابت از پاکستان و عربستان، زمین بازی کشورهای روسیه، ایران و هند را تصاحب کند که دیگر آنان نتوانند در این زمین به نفع نهضت مقاومت حضور یابند و آنها یکه‌تاز میدان باشند در این صورت رهبران مقاومت هم زمین و هم مردم خود و هم حامیان خارجی خود  را از دست می‌دهد و کاری از پیش نخواهد برد.

چندی پیش گلبدین حکمتیار فاش کرد که با غنی و کرزی جلسات سه نفری داشته و تصمیماتی گرفته‌اند، برخی می‌گویند یکی از این تصمیم‌های سه مسئول شعله‌ور کردن جنگ بین طالبان و جبهه شمال بوده است، یعنی به جان هم انداختن دو دشمن و نفت ریختن بر این آتش و تماشا کردن، می‌دانیم که هر سه نفر برای نابودی مقاومت شمال و رهبران آن سال‌ها تلاش کرده‌اند، تسلیم کردن ولسوالی‌ها با امکاناتش در ولایات شمال بدون جنگ و مقاومت این احتمال را برجسته می‌کند.

 

 

ریشه جنگ‌های ۴۰ سال اخیر افغانستان در انحصارطلبی  قومی و منافع کشورهای خارجی

میزان: ریشه جنگ‌های چهار دهه اخیر در پاکستان به کجا بر می‌گردد و نظرتان را در مورد مواضع برخی افراد در حمایت از طالبان بفرمائید

شجاعی: ریشه جنگ‌های ۴۰ سال اخیر افغانستان به انحصارطلبی  قومی و منافع کشورهای بیرونی بر می‌گردد، جنگ‌های جاری در شمال نیز از این قاعده بیرون نیست، هم با خیزش‌های مردمی بر ضد گروه طالبان در افغانستان که خود نشان‌دهنده تجربه تلخ مردم از پنج سال حکومت و ۲۰ سال جنگ، ویرانی و تباهی این گروه است، برخی‌ها به تطهیر چهره آلوده طالبان پرداخته‌اند، برخی‌ها می‌گویند طالبان تغییر کرده است و به مقامات ایران پیشنهاد کرده‌اند که با طالبان وارد مذاکره شوند.

اینها کسانی هستند که دم از پیروی از خط امام خمینی (ره) می‌زنند و در شعار، خود را پیرو آن رهبر فرزانه می‌دانند، امّا در عمل برخلاف مَشی ایشان حرکت می‌کنند، من در اینجا تنها به یک مورد از سیاست‌های امام خمینی(ره) اشاره می‌کنم تا حامیان طالبان در ایران بدانند که تا چه اندازه از خط مشی امام خمینی(ره) دور افتاده‌اند.

کسانی به پاک کردن چهره آلوده طالبان می‌پردازند انگیزه‌های مختلفی دارند،  برخی از آن‌ها صرفاً به منافع ملّی زودگذر خود می‌اندیشند، آن‌ها می‌گویند اکنون که طالبان به سوی گرفتن قدرت خیز برداشته و امارت اسلامی ممکن است سلطه خود را در افغانستان بگستراند، زمان معامله با این گروه است، ایران باید با طالبان مذاکره و با گرفتن امتیاز از این گروه حمایت کند.

برخی دیگر از حمایت طالبان سخن می‌گویند که کمترین آگاهی از مسائل سیاسی و اجتماعی افغانستان ندارند، اینها چیزی از رسانه‌ها می‌شنوند و بر اساس آن داوری و گمان می‌کنند طالبان دیو بودند و فرشته شده‌اند، اطّلاعات آن‌ها درباره افغانستان بسیار ناچیز است، آن‌ها از جنایاتی که طالبان همین روزها دست می‌زنند چیزی نمی‌دانند، آن‌ها نمی‌دانند که طالبان در پاتوی دایکندی و غرب کابل با شیعیان چه رفتاری کرده‌اند.

انگیزه گروهی دیگر از تطهیر چهره آلوده طالبان، برداشت غلطی است که از طالبان دارند، آن‌ها فکر می‌کنند از نظر فکری با طالبان بسیار نزدیک هستند، از نظر آن‌ها طالبان یک گروه ضد آمریکایی است، آمریکا را در افغانستان شکست داده و ضد غربی هم باقی می‌ماند، امّا اگر به نوشته‌ها و گفته‌های یک سال پیش همین گروه برگردیم، خودشان با صدای بلند فریاد می‌زدند که طالبان ساخته و پرداخته آمریکا و آل سعود است و برای ضربه زدن به انقلاب اسلامی و نهضت‌های اسلامی آمدند واقعیتی که اظهر از آفتاب است.

 

 

طالبان در آغوش آمریکا

میزان: طالبان ساخت دست کدام کشورهاست؟

طالبان را کشورهای امریکا، انگلیس، پاکستان و عربستان ساختند و حمایت کردند و می‌کنند، واقعیت این است که طالبان، امریکا را شکست نداده بلکه امریکا تغییر سیاست داده  و به نوع دیگری از طالبان حمایت می‌کند، طالبان همچنان در آغوش پاکستان و عربستان است، یعنی که در آغوش امریکاست.

حمایت طالبان از گروهک جیش العدل(جیش الظلم) و پناه دادن به اعضای مجاهدین خلق(گروهک تروریستی منافقین) در هرات برخی اقدامات طالبان نیز ضد ایرانی است، کشتار دیپلمات‌های ایرانی در مزار شریف، تصاحب صدها کامیون تجاری در آقینه و اندخوی و زندانی کردن راننده‌های آن‌ها در قندهار در زمان قدرت طالبان انجام گرفت.

 

پاکستان، امارات و عربستان، تأمین کننده هزینه‌های طالبان

حکومت طالبان را سه کشور پاکستان، امارات و عربستان به رسمیت شناختند، هزینه جنگ طالبان را در این ۲۰ سال و هم‌اکنون همین کشورها تأمین می‌کنند. طالبان گروه افراطی مذهبی هستند و با القاعده و دیگر گروه‌های افراطی منطقه همکار و همراست، هرچند در حال حاضر با داعش رابطه ندارد، امّا به زودی داعش را نیز در آغوش خواهد گرفت، این گروه تضادهای بسیاری با جمهوری اسلامی ایران دارد.

آمریکا، ابرقدرتی شیطانی و جهان خوار

میزان: نظرتان درباره خروج غیرمسئولانه آمریکایی‌ها از افغانستان توسط چیست؟

شجاعی: برخی ادّعا می‌کنند آمریکا در افغانستان شکست خورده و  پس از شکست انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی، این سومین ابرقدرتی است که ملّت افغانستان آن را شکست داده است، امّا طالبان می‌گوید، ما ۲۰ سال با آمریکا جنگیدیم و سرانجام این کشور را مجبور کردیم که شکست را بپذیرد و از افغانستان خارج شود، طالبان، شکست امریکا را به گروه خود نسبت می‌دهد و نه به ملّت افغانستان.

مردم در این میان حیران مانده‌اند که سرانجام چه شد، امریکا در افغانستان شکست خورده یا نه؟، اگر شکست خورده پس چرا همچنان در  امور سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان نفوذ و تأثیر دارد؟ و اگر شکست نخورده پس فرار نیروهای نظامی این کشور پس از ۲۰ سال حضور در افغانستان چه معنی دارد؟

بدون تردید آمریکا از حضور نظامی خود در افغانستان اهدافی داشت، اگر در این ۲۰ سال به آن اهداف رسیده باشد، نه تنها شکست نخورده که پیروز هم شده است، امّا اگر به اهداف موردنظر خود نرسیده باشد بدون شک شکست خورده است.

 بسیاری از نخبگان سیاسی فکر می‌کردند آمریکا آمده تا امنیت سرا سری را تأمین کند، دموکراسی و حقوق بشر بیاورد، افغانستان را از فقر، بیکاری و جهل نجات دهد، دست کشورهای متجاوز همسایه به خصوص پاکستان را از مداخله در امور افغانستان کوتاه کند و ... حالا که هیچ‌کدام از این کارها را نکرده است، یعنی به اهداف خود نرسیده و پس شکست خورده است!

سرمنشاء اشتباه مردم افغانستان این بود که حتّی نخبگان و سیاست‌مداران، تحت تأثیر غول‌های رسانه‌ای و تبلیغی غرب قرار گرفتند، آنها فراموش کردند که امریکا یک ابرقدرت شیطانی و جهان خواری است که اهداف خاص خود را دنبال می‌کند و جز به منافع ملّی خود نمی‌اندیشد و برای آن کشورها هیچ اهمیتی ندارد که کدام کشور فقیر و ناامن است، دموکراسی دارد یا ندارد و حقوق بشر رعایت می‌شود یا نمی‌شود.

اگر آمریکا برای درمان بیماری فقر و جهل و ایجاد عدالت و دموکراسی در کشورهای دیگر سربازانش را قربانی و دلارهایش را خرج کند، دیگر آمریکا و ابرقدرت و شیطان بزرگ نیست

اگر آمریکا برای درمان بیماری فقر و جهل و ایجاد عدالت و دموکراسی در کشورهای دیگر سربازانش را قربانی و دلارهایش را خرج کند، دیگر آمریکا و  ابرقدرت و شیطان بزرگ نیست، این نهایت سطحی‌نگری و مهمل‌بافی ماست که تبلیغات دروغین و شیطنت‌های رسانه‌ای غربی را باور و چنین انتظاراتی دور از منطق را در خود ایجاد کردیم، حالا که امریکا وظیفه نوکری خود را برای ما به انجام نرسانده و می‌خواهد از کشور ما برود، می‌گوییم امریکا در افغانستان شکست خورده است.

 

قبل از اشغال، افغانستان مرکز برنامه‌ریزی ضد آمریکا و غرب بود

میزان: چهره افغانستان قبل از اشغال توسط آمریکا چگونه بود؟

شجاعی: زمانی که آمریکا لشکر کشید، افغانستان ضربه زدن به آمریکا و کشورهای غربی برنامه‌ریزی صورت می‌گرفت، با ورود آمریکا گروه‌های افراطی تروریستی حاضر در افغانستان به دو دسته قابل مهار و غیرقابل مهار تقسیم شدند.

کشتته شدن بن لادن، ضربه محکمی بر گروه‌های تروریستی غیر قابل مهار

با کشتن اسامه بن لادن سرکرده القاعده به این گروه ضربه محکم وارد کرد، امّا با گروه‌های قابل مهار باب مذاکره و تفاهم را باز و با آن‌ها توافق‌نامه امضا کرد و در نتیجه این توافق‌نامه، نیروهای نظامی امریکا از افغانستان خارج شد و به طالبان فرصت داد که شعار پیروزی خود و شکست امریکا را سر دهد، امّا در عوض نفوذ امریکا و سیاست‌های اصلی او در افغانستان در قالب حکومت طالبان یا حکومت ائتلافی باقی بماند.

آمریکا تا زمانی با طالبان می‌جنگید که القاعده در افغانستان حضور جدّی داشت، از آن پس بارها اعلام کرد که آمریکا با طالبان جنگ نمی‌کند، گوش ما کر بود، از همان سال‌ها باب مذاکره با طالبان را باز کرد تا منجر به امضای توافق‌نامه قطر شد.

نفوذ سیاسی دائمی در افغانستان، مهار تروریسم بد و تفاهم با تروریسم خوب و استفاده از آن بر علیه رقیبان جهانی و منطقه‌ای، زیر نظر گرفتن رقبای جهانی و تسلّط بر معادن، منابع انرژی و مواد خام افغانستان و کشورهای آسیای مرکزی از دیگر اهداف آمریکا در لشکرکشی به افغانستان بود.

قدرت نرم آمریکا، نفوذ سیاسی و تأثیرگذاری در ساختار حاکمیت افغانستان

میزان: حرف آخر

شجاعی: زمان لشکرکشی و اشغال نظامی کشورها گذشته است،  حالا قدرت‌های بزرگ به جای استفاده از نیروهای جنگی، از قدرت و نفوذ نرم خود استفاده می‌کنند. قدرت نرم آمریکا که نفوذ سیاسی و تأثیرگذاری در ساختار حاکمیت افغانستان است مانند گذشته ادامه خواهد یافت، این نفوذ و تأثیرگذاری هم در جمهوری اسلامی خواهد بود و هم در امارت اسلامی، حالا یک‌بار دیگر به این پرسش پاسخ بدهیم که آیا امریکا در افغانستان شکست خورده است؟

 

 

 


برچسب ها: آمریکا افغانستان

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *