قیامی که سرآغاز تکریم حجاب شد
این رویارویی خونین روحانیان و مردم با حکومت وقت، شکاف عمیقی را میان مردم و نظام استبداد رضاخانی ایجاد کرد.
از سال۱۳۱۳ که رضاخان در اولین و آخرین سفر خارجی خود به ترکیه تصمیم گرفت مانند ممالک فرنگی، اسباب ترقی و رفاه جامعه ایرانی را فراهم سازد، ۸۷سال میگذرد.
سر کلاف کشف حجاب در ایران، به تنها سفر رضاخان به ترکیه بر نمیگردد؛ بلکه قصه از آن جا آغاز میشود که عدهای روشنفکر از فرهنگ برگشته، به فکر طبابت جامعه خود افتادند و نسخه پیچیدند که از فرق سر تا نوک پا، غربی شویم؛ با این تصور ساده دلانه که دامن کوتاه و کلاه شاپو، ما را همانند جوامع غربی به پیشرفت میرساند و با پا گرفتن این اندیشه غلط، حکومت رضاخانی به قدرت رسید.
روشنفکران ایرانی به تنهایی به چنین اندیشهای نرسیدند؛ بلکه اعمال چنین سیاست هایی، در ترکیه توسط کمال آتاتورک، در ایران توسط رضاخان و در افغانستان توسط امان الله خان، به صورتی هماهنگ، توسط انگلیس تقویت و دنبال میشد.
امام خمینی(ره) تأکید میکرد که استعمارگران برای به یوغ کشیدن ما، ابتدا به سراغ زنان ما آمدند»؛ وی با آگاهی از این سیاست غرب فرمود: «آنان، چون میدیدند که زنان در نهضت مشروطه و پس از آن، نقش برجستهای داشته اند و آنها هستند که میتوانند حتی مردان را به میدان مبارزه بکشند، نخست به سراغ زنان ما آمدند».
اولین زنی که در ایران کشف حجاب کرد
تساوی حقوق زن و مرد، یکی از دوازده تعلیم اجتماعی بهائیت است و کشف حجاب و بی بندوباری زنان و مردان، ذیل آن قرار میگیرد.
در دوره ناصرالدین شاه، اولین زنی که به صورت عمومی و علنی کشف حجاب کرد، زنی به نام زرین تاج بود که توسط سران بابیت، ملقب به طاهره و قره العین شد.
نخستین واقعه کشف حجاب در ایران، پس از اسلام، در بدشت- در استان سمنان - روی داد.
در این مکان عدهای از بابیان به سرکردگی محمدعلی قدوس و طاهره قره العین با دو هدف نجات باب از زندان ماکو و تعیین تکلیف بابیه با دین اسلام و اعلام جدایی و مخالفت صریح با دیانت حضرت ختمی مرتبت، دور هم جمع شدند.
در این مکان قره العین در برخوردی کاملا متضاد با دین اسلام و مغایر با شرایط اجتماعی زمان خود، با به نمایش گذاشتن سیمای برهنه خود، اولین زنی بود که با نسخ رسوم گذشته، زمینههای اجتماعی گسترش لادینی و اباحی گری را که از مقاصد استعمار بود، فراهم ساخت.
بخشهایی از سخنرانی تاریخی امام خمینی(ره) در عصر عاشورای روز ۱۳خرداد۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه، ناظر به دست داشتن بهائیت در توجه ویژه به زنان، به وسیله طرح مسائلی مانند کشف حجاب و تساوی حقوق زن و مرد است.
تغییر کلاه مردان، مقدمه کشف حجاب
برای آماده کردن زمینه کشف حجاب، مجلس در ششم دی ماه ۱۳۰۷، قانون متحدالشکل کردن لباسها را تصویب کرد؛ بر اساس این قانون، پوشیدن کت و شلوار و کراوات و کلاه فرنگی برای مردان، الزامی شد.
تلاشهای رضاخان باعث شد تا عدهای از زنان غرب زده، به ویژه زنان درباری و زنان دولتمردان، به صورت بی حجاب یا بدحجاب، در مجامع و معابر عمومی ظاهر شوند و مردم نیز تحت تاثیر اختناق و ظلم رضاخانی، حساسیت لازم را از خود نشان ندادند.
تعویض کلاه مردان، مقدمه کشف حجاب زنان بود و هیچ کس جرات نکرد به صورت آشکار به آن اعتراض کند.
قانون رضاخانی: مقدمه مبارزه با حجاب
با اعلام قانون منع حجاب، بخشنامههایی به تمامی مراکز دولتی و غیردولتی ابلاغ شد که بخشی از بندهای آن شامل موارد زیر بود:
۱. اعطای وام به کارمندان دولت جهت خرید لباس مناسب برای همسرانشان، به منظور حضور در جشنها و میهمانی ها.
۲. توبیخ و در مواردی اخراج کارمندان دولت، در صورت عدم حضور آنها و همسرانشان (بدون حجاب) در ضیافت ها.
۳. بازداشت و مجازات مخالفان کشف حجاب.
۴. ممانعت از ورود زنان باحجاب به فروشگاه ها، سینماها، گرمابههای عمومی، درمانگاهها و یا ممانعت از سوار شدن آنها به درشکه و اتومبیل.
جشن شیراز، مقدمه قیام مسجد گوهرشاد
برگزاری جشنهای گرامیداشت بی حجابی در ماههای دی و بهمن ۱۳۱۴ در سراسر کشور، به ویژه در شیراز را میتوان مقدمه قیام مسجد گوهرشاد نامید.
چند ماه قبل از قیام مردم مشهد، برگزاری جشن شیراز با حضور علی اصغر حکمت وزیر معارف، در ۱۳فروردین۱۳۱۴ مقدمه قیام مسجد گوهرشاد شد.
در این جشن پس از ایراد سخنرانی ها، در پایان جشن، عدهای از دختران بر روی صحنه آمده و با برداشتن نقاب از چهره، همزمان با نواخته شدن آهنگ رقص، به پایکوبی پرداختند.
روز بعد، این خبر مانند بمبی در شهر پیچید و عدهای از مردم در مسجد وکیل اجتماع کردند.
در اولین اقدام، حسام الدین فال اسیری یکی از عالمان شیراز، به برگزاری چنین مراسمی اعتراض کرد و آن را از مظاهر بی دینی در جامعه نامید که این اعتراض او باعث شد تا بلافاصله دستگیر و زندانی شود.
قیام مسجد گوهرشاد
پس از واقعه کشف حجاب در جشن شیراز و دستگیری و حبس آیت الله فال اسیری و بی حرمتی به وی، موجی از اعتراضات در کشور، به ویژه در حوزههای علمیه قم، مشهد و تبریز به راه افتاد.
در تبریز، دو مرجع عالیقدر، سیدابوالحسن انگجی و میرزا صادق آقا به تغییر لباس و کلاه شاپو، اعتراض کردند و به سمنان تبعید شدند.
در مشهد هم که دستور تغییر لباس رسیده و خبر جشن شیراز و گرفتاری فال اسیری و تبعید دو نفر از عالمان تبریز منعکس شده بود، غوغایی برپا شد و مراجع روحانی شدیدا ناراحت شدند و برای بحث و گفتگو درباره تغییر لباس و سخت گیریهایی که در باره معممین شده بود، جلساتی تشکیل دادند.
در این جلسات که آیت الله حاج آقا حسین قمی، آیت الله سیدیونس اردبیلی، فرزند آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و جمعی دیگر از عالمان و مدرسان درجه اول مشهد شرکت داشتند، مسئله تغییر لباس مطرح و بیان شد که این تغییر لباس، به برداشتن حجاب منتهی خواهد شد و باید به شدت از آن جلوگیری شود.
تا این زمان برخی از عالمان معتقد بودند که کارهای صورت گرفته، بدون اطلاع شاه بوده و وی مخالف این اعمال ضد دینی است؛ اما علی اصغر حکمت در نطقی در میدان جلالیه تهران، اعلام کرد که گمان مردم مبنی بر مطلع نبودن رضاشاه از جشن شیراز و خودسرانه بودن این حادثه، اشتباه محض است.
در این نطق، حکمت گفت که وقوع این حادثه، مستقیماً به دستور شخص رضاشاه بوده است.
این اظهارت و وقوع این حوادث در کشور، پس از درج در مطبوعات، در سطح شهر مشهد هم انتشار یافت.
آیت الله سیدعبدالله شیرازی که در این زمان در مشهد حضور داشت و از نزدیک شاهد این وقایع بود میگوید: چون روزنامه حاوی درج این مطالب برای آیت الله قمی ارسال شد، ایشان پس از مطالعه این اخبار و جریانات، گریه کرد و گفت: «اسلام فدایی میخواهد و من حاضرم فدا شوم».
مخالفت علما و مراجع قم با کشف حجاب
مهمترین مخالفت علما و مراجع قم با رژیم رضا شاه، در ماجرای کشف حجاب بروز یافت.
مرحوم آیت الله حائری به عنوان اعتراض، جلسات درس و بحث و نماز جماعت خود را تعطیل و تنفّر خود را از حوادث پیش آمده، اعلام کرد و در پاسخ به سوال عدهای از روحانیون و بازاریان که در خصوص کشف حجاب و عوارض آن مطالبی پرسیده بودند گفت: مسئله حجاب از ضروریات دین است و بنا به نصّ قرآن، واجب شمرده میشود.
مهاجرت آیت الله حسین قمی به تهران
آیت الله حاج آقا حسین قمی برای مذاکره با رضاخان پیرامون مسائلی که به واسطه کشف حجاب پیش آمده بود، به تهران رفت.
قبل از حرکت از وی درباره نحوه عملکرد و اینکه در ملاقات با شاه چه خواهد کرد، سؤال شد و وی در پاسخ گفت: اگر جلوگیری از این عمل خلاف مذهب، منجر به کشته شدن ده هزار نفر و خودم هم بشود، باز هم ارزش دارد.
بهلول و پیشنهاد تحصن در مسجد گوهرشاد
پس از ورود مرحوم شیخ محمد تقی بهلول از فردوس به مشهد و اطلاع از هجرت و زندانی شدن آیت الله قمی، وی در اعتراض به شرایط پیش آمده، سخنرانی کوتاهی کرده و به واسطه این سخنرانی، دستگیر شد و پس از آزادی، وی در سخنرانی دیگری، پیشنهاد تحصن در مسجد گوهرشاد را مطرح کرد.
او معتقد بود: کار از کار گذشته و ما نباید نرمی نشان دهیم؛ باید پایمردی و مقاومت کنیم؛ یا حاج آقا حسین قمی را از زندان آزاد و احکام اسلامی را جاری کنیم یا همه کشته شویم.
با وجود مذاکره بهلول با سران نظامی شهر مشهد و تلگراف عالمان مشهد به رضاخان و درخواست برای حفظ حرمت آستان مقدس رضوی، نظامیان، صبح یکشنبه روز ۲۱ تیرماه ۱۳۱۴ با یورش به متحصنین در حرم، به سرکوب آنها پرداختند؛ پس از مدتی، مقاومت مردم در مقابل تجهیزات نیروهای رژیم شکسته شد و آنها قتل عام شدند.
عمق جنایت رضاخانی به حدی بود که بر اساس مشاهدات یکی از حاضرین، تعداد کامیونهایی که مجروحین و کشته شدگان قیام مسجد گوهرشاد را خارج میکردند، ۵۶کامیون ذکر شده است که در محله خشت مالها و باغ خونی مشهد در گودالی ریخته شدند؛ در حالی که بعضی از آنها هنوز زنده بودند.
نتایج قیام مسجد گوهرشاد
این قیام، مشروعیت خاندان پهلوی را زیر سؤال برد و به عنوان نقطه اوج مبارزات مردم بر ضدحکومتی که با مذهب سر ستیز داشت، همواره تنور مبارزه را گرم نگه داشت.
این حادثه به مردم ایران ثابت کرد که مدرنیته مورد نظر غرب و ترقی غربی، هرگز با اعتقادات و دیانت آنها سر سازگاری ندارد و نیز موجب تقویت پایگاه روحانیت شیعی به عنوان تنها نهاد متولی دیانت مردم شد.
قیام مسجد گوهرشاد، اگر چه به ظاهر شکست خورد، ولی افقهای جدیدی از مبارزه دینی تحت نظارت مرجعیت شیعی را برای مردم ایران گشود.
دستاورد اصلی قیام مسجد گوهرشاد، نشان دادن ماهیت اصلی تمدن و رفاه غربی به جامعه ایرانی بود.
با این قیام و کشتار وحشیانه رضاخان در آستان مبارک رضوی، ثابت شد که نسخه تجویزی روشنفکران برای مدرن شدن جامعه ایران، نه تنها به مقدسترین اعتقادات آنها، بلکه به جان آنها نیز رحم نمیکند.
این دستاورد بعدها خود را در قالب انقلاب اسلامی و حضور پُرشور زنان باحجاب در تظاهرات بر ضد رژیم شاهنشاهی به خوبی نشان داد.