چگونه «پسماند صفر» باشیم؟
_ روزنامه اعتماد نوشت: پلاستیک؛ این اختراع نامیمون بشر، عمر زیادی ندارد. وقتی به خیل انبوه پلاستیکهای رها شده در بیابانها و اقیانوسها مینگریم، شاید شنیدن این خبر که «اولین پلاستیک ساخته شده هنوز جایی روی کره زمین است و تجزیه نشده است» وحشتناکترین خبر درباره پلاستیک باشد. محصولی که ساخته شد تا جایگزین کاغذ شود و درخت کمتری قطع شود تا بتواند به محیط زیست کمک کند، اما خود سد گلویی شد برای نفس کشیدن محیط زیست. آنچه سالهاست از سوی دولتهای حامی محیطزیست و فعالان این حوزه اعلام میشود خطرات زیستمحیطی کیسههای پلاستیکی است؛ هنگامی که کیسههای پلاستیکی به عنوان زباله دور ریخته میشوند به علت ماندگاری بیش از ۵۰۰ سال در محیط، باعث آلودگی محیط زیست میشوند. این کیسهها به همراه باد جا به جا شده و وارد رودخانهها و کانالهای آب میشوند.
در نتیجه موجب گرفتگی آبراههها میشوند و در بسیاری موارد به علت ساکن ماندن آب، زاد و ولد انواع حشرات افزایش مییابد. کیسههای بلعیدهشده حتی پس از مرگ جانوران و تجزیه آنها نیز سالم باقی میمانند، بنابراین دوباره پراکنده شده و از بین بردن حیاتی دیگر را ادامه میدهند. پلاستیکها در صورتی که به عنوان زباله دفن شوند، به علت تجزیه آرام و کند در محلهای دفن میتوانند سبب تشکیل شیرابه و نفوذ آن به آبهای زیرزمینی شوند. این شیرابه شامل ترکیباتی نظیر فلزات سنگین و سایر ترکیبات خطرناک برای محیط زیست هستند. از طرفی اگر پلاستیکها در دستگاههای زبالهسوز از بین بروند، گازهای بسیار سمی، سرطانزا و مخربی را آزاد میکنند. نه تنها موجودات اکوسیستم خشکی مانند پرندهها، بلکه سالانه ۱۰۰ هزار حیوان در دریاها و اقیانوسها از جمله دلفین، لاکپشت، نهنگ، انواع ماهی و حتی پنگوئنهای قطبی نیز در اثر استفاده انسان از پلاستیک میمیرند.
به گزارش روزنامه گاردین، به گفته محققان، تلف شدن بر اثر بلعیدن هر یک از این مواد پلاستیکی با سرعت اتفاق نمیافتد و احتمالا بدون درد نیست. این یک روش بسیار وحشتناک مردن است. میزان مصرف پلاستیک سالانه در دنیا عددی قابل توجه است؛ ۳۲۰ میلیون تن. ایران با مصرف سالانه ١٠ میلیون تن پلاستیک، پنجمین کشور مصرفکننده پلاستیک در دنیاست. تنها در ۱۰ سال اخیر، ۱۰۰ میلیون تن پلاستیک به طبیعت ایران افزوده شده. آنچه در بین مصرفکنندهها باید مورد توجه قرار گیرد این است که هر ایرانی روزانه به طور متوسط ۳ کیسه پلاستیکی مصرف میکند که ۹۶ درصد آنها مستقیم وارد سطلهای زباله میشوند. این مصرف در حالی است که قیمت هر کیلو کیسه پلاستیکی درجه یک در ایران، کمتر از ۱۵ هزار تومان است. به عبارتی قیمت هر عدد کیسه حدود ۸۰ تومان است. در حالی که در کشوری نظیر آلمان، قیمت هر کیسه پلاستیکی، ۱۷ هزار تومان است و این یعنی در آلمان این محصول ۲۰۰ برابر ایران فروخته میشود.
ارزانی بیش از حد پلاستیک در ایران باعث میشود کسی به فکر کمتر مصرف کردنش نباشد. جدای از دغدغههای زیست محیطی، گران بودن محصولی، چون پلاستیک که جایگزینهای زیادی دارد، باعث کمتر مصرف شدنش میشود. در ایران کیسههای پلاستیکی رایگان به خریداران داده میشود و این بزرگترین ظلم در حق همان مشتریانی است که دوست دارند هر جنس خریداریشده را در یک کیسه جدا بگذارند. اگر هر خانواده ایرانی فقط در هفته یک پلاستیک کمتر مصرف کند، سالانه ۸۱۶ میلیون کیسه پلاستیکی کمتر مصرف میشود و این نیاز به فرهنگسازی پیوسته از سوی سیاستگذاران دارد. راهکار خروج از این مساله بحرانی که ماه به ماه و سال به سال تبدیل به معضل پیچیدهتری میشود، جایگزین کردن وسایل و مواد دیگری به جای پلاستیک است.
دولتها با استفاده از ابزار تشویقی و فرهنگسازی برای مردم و صاحبان مشاغل کوچک و بزرگ میتوانند از شیشه، استیل، پارچه و اجناس دیگر به عنوان جایگزین پلاستیک معرفی کنند. کاری که پسماند صفریها انجام میدهند و روز به روز فراگیرتر میشود. در گفتوگویی که در ادامه میخوانید به این مساله پرداخته شده؛ چگونه یک پسماند صفری باشیم و به جای استفاده از پلاستیک، از وسایل دیگری استفاده کنیم که آسیبی را متوجه محیط زیست نکند. نجمه عزیزی، معمار ۴۵ ساله یزدی از سبک زندگی متفاوتش میگوید. او معتقد است همه میتوانند به این شکل زندگی کنند، نه تنها کار سختی نیست که وقتی نتیجه کار را میبینید بسیار دلپذیر هم میشود. او استاد دانشگاه و عضو هیات علمی در رشته معماری است، اما شغل دومی هم دارد؛ او در خدمت محیط زیست است.
شما به عنوان کسی که زندگیاش را بر پایه پسماند صفر جلو میبرد، چگونه بدون پلاستیک زندگی میکنید؟
من از نوجوانی دغدغه محیط زیست داشتم، تا جایی که میتوانستم از هر آنچه برای محیط زیست ضرر داشت، پرهیز میکردم، اما نمیدانستم اسم این سبک زندگی چیست. زبالههایتر و خشک را جدا میکردم، سعی میکردم از ظروف یکبار مصرف یا سفره یکبار مصرف استفاده نکنم. اما در همین حد رعایت میکردم. مثلا درگیر این نبودم که از سوپرمارکت آب معدنی یا کیک نخرم و متوجه این نبودم که بستهبندی آن کیک یا بطری خالی آب معدنی من چه آسیبی به محیط زیست میزند و طبیعت را درگیر میکند. این در ذهنم نبود که من مسوول پلاستیک دور کیکی هستم که از سوپرمارکت میخرم. من مسوول این هستم که این پلاستیک اضافه به کجای جهان افزوده میشود.
در واقع من مسوول زبالهای هستم که تولید میکنم. الان این دغدغه ذهنی من است. وقتی در هواپیما یا قطار مینشینم دیگر خوراکی آماده بستهبندی را نمیگیرم. چیزی است که یاد گرفتهام و سعی دارم با نگرفتن به دیگران هم یاد بدهم. نمیگیرم و همان موقع برای مهماندار قطار و هواپیما توضیح میدهم که چرا نمیگیرم. همین قدر که به فکر فرو برود برای من کافی است تا جرقهای در ذهنش بخورد. مدتهاست همه خریدهایم فله و با کیسه پارچهای است. برای هر خریدی از عطاری تا شیرینی فروشی تا قصابی ظرف میبرم. قبلترها آب معدنی میخریدم، الان فلاسک آب با خودم دارم. خوشبختانه در ایران هم همه جا آب آشامیدنی پیدا میشود و راحت ظرفم را پر میکنم. من سالها محیط زیستی بودم، اما تا همین چند سال پیش که با پسماند صفر آشنا شدم از پدهای بهداشتی استفاده میکردم. الان چند سالی است که سطل زباله حمام ما تعطیل شده و فقط از دستمال پارچهای و پد قابل شستوشو استفاده میکنیم. شما نمیدانید چه لذتی دارد.
یعنی در حمام و دستشویی خانه شما، هیچ زبالهای تولید نمیشود؟
هیچ زبالهای تولید نمیشود. من این را مدیون آموزشهایی هستم که از خانم حمداوی در راستای آموزشهای پسماند صفری گرفتم. خانه ما دیگر سطل زباله آشپزخانه هم ندارد. در واقع سطل زباله ما محدود میشود به زبالههای خشک که آن هم به سختی در خانه ما تولید میشود.
چه بر سر زبالههای آشپزخانهتان میآورید؟
همه را خشک میکنم. در واقع کار خشک کردن زبالههای تر، من را به یک پسماند صفری واقعی تبدیل کرد. اصل قضیه توجه به زباله در زندگی ما از ۲۰ سال پیش شروع شد. آن موقع خیلی این مسائل باب نبود. من یک برنامه تلویزیونی دیدم از دکتر بسکی به اسم حرمت حیات. خودم هم به محیط زیست علاقهمند بودم و برایم مهم بود. در آن برنامه درباره شیرابه توضیح میدادند که چه بلایی سر محیط زیست و خاک و آب میآورد. پیشنهاد میدادند زبالههایتر را در باغچه خانه چال کنیم. خیلی حرفش صادقانه بود و رویم تاثیر گذاشت. شروع کردم به چالکردن زبالههای تر، اما از آنجایی که باغچهام کوچک بود زود پر میشد و آنطورکه باید تجزیه نمیشد. کارها مطابق انتظارم پیش نمیرفت. یک باغی در یزد داشتیم از همسرم خواستم زبالهها را هفتهای یکبار به باغ ببرد و آنجا چال کند.
همسرم این کار سخت را پذیرفت، اما خیلی اذیت میشد. زبالهها یک هفته در خانه میماندند و بو میگرفتند. گاهی اوقات هم میبردیم برای یکی از آشنایان که دام داشت. اما زبالهها مانده بودند و بو گرفته و کپک زده بودند. تا اینکه ۳ سال پیش با اصطلاح پسماند صفر و در اینستاگرام با خانم حمداوی آشنا شدم و فهمیدم کاری که باید بکنم، خشک کردن زباله است. اول فکر کردم کار سختی است این همه زباله را در حیاط پخش کنم و خشک کنم. اما بعد دیدم آفتاب یزد همه زبالهها را زود خشک میکند و کار، خیلی راحتتر است. دیگر این زبالهها شبیه آشغال نبودند، بوی بد نمیدادند، رایحه میوه و مرکبات میدادند و خیلی خوشایند بودند. نگهداریشان هم آسانتر بود. حجمشان بسیار کم میشد و به راحتی بعد از خشک شدن در یک کیسه فشرده میشدند.
زبالههای خشک شده را چه میکردید؟
۶ ماهی این زبالهها را خشک کردم و جمع کردم تا به مقدار قابل توجهی رسیدند. تا اینکه به فکرم رسید به یکی از اقوام که دامداری کوچکی داشت بدهم. دیگر نه خبری از کپک بود و نه بوی بد. در ثانی برای حیوان هم مفیدتر بود. وقتی آنها را برای دامداری آشنایم بردم خیلی خوشحال شد و گفت این غذای بهتری است، حیوانات راحت همه را میخورند. هر چقدر دارید برایم بیاورید. این را که دیدم فراخوان دادم که بقیه را هم وارد ماجرا کنم. تا پیش از این زبالههای ما خاک و آب را آلوده میکرد، اما با این روش فقط کمی رطوبت هوا را زیاد میکرد و خبری از آلودگی نبود. مواد ارگانیکش هم وارد چرخه طبیعت میشد.
فراخوان دادید؟
فروردین ۹۹ بود که یک ویدیو ساختم و در آن انگیزهام را گفتم. فراخوان دادم که هرکسی زبالههایش را خشک کند میتواند برایم بفرستد تا به دامداری بفرستم. از ویدیو خیلی خوب استقبال شد. تعداد زیادی از مخاطبین من که از پیج خانم حمداوی و آقای درویش من را شناختند، آمدند تا به این روش زبالههایشان را خشک کنند. از آنجایی که استقبال خیلی خوب بود توانستیم ۱۲ تا ۱۳ برنامه جمعآوری داشته باشیم و کم کم هم به جمعیتمان اضافه میشد.
خانوادهتان با شما همکاری لازم را داشتند؟
در خانوادهام همسرم کسی است که نگاه محیط زیستی دارد و به این مقوله اهمیت میدهد. او برای مدتهای زیاد مجبور بود برای جلوگیری از آلودگی خاک توسط شیرابهها، زبالههای یک هفته مانده را برای چال کردن از خانه خارج کند و این کار سخت و آزاردهندهای بود. در ابتدای کار خشک کردن، با این کار مخالف بود، چون فکر میکرد همه خانهمان را زباله میگیرد، اما وقتی دید این زبالهها به ماده مفیدی تبدیل میشوند از آن استقبال کرد. از آنجایی که آدم خیرخواهی است و هیچ وقت تنها منفعت خود را در نظر نمیگیرد با من در این زمینه همراه شد. با همراهی ایشان و یکی از دوستانم و برادرش که او هم محیط زیستی بود یک تیم ۴ نفره شدیم و کارها را با کمک هم انجام دادیم. یک دختر و پسر نوجوان دارم که آنها هم به سهم خودشان کمک میکنند. از وقتی که استقبال از فراخوان را دیدند بیشتر درگیر این جریان شدند و توجهشان بیشتر از قبل جلب شد. در خانه ما دیگر مخالفی وجود ندارد. پدر و مادرم میگفتند این کار سخت است و تو را اذیت میکند، اما وقتی نتیجه را دیدند با من همراه شدند. اقوام دور و نزدیک هر کسی که دغدغهای هر چند کوچک در این زمینه داشت با ما همراه شد. در یزد خانههای حیاطدار خیلی زیاد است و تعداد کسانی که میتوانند به راحتی زبالهها را خشک کنند خیلی زیاد است. اینجا تا دلتان بخواهد آفتاب داریم.
از شهرداری نخواستید که به شما کمک کند؟
با برادرم که در شهرداری کار میکرد مشورت کردم، گفت میتوانی طرح پژوهشی تهیه کنی شاید بتوانیم بودجه بگیریم. اما فهمیدم مشکل این کار بودجه نیست با مسوول بازیافت حرف زدم، از آنجایی که روزانه ۳۰۰ تن زباله در شهر یزد جمعآوری میشود از او هم برای این کار کمک خواستم. گفت کار متقاعدسازی با شما، من ماشین و راننده میفرستم تا کار جمعآوری را انجام دهیم. خودش هم با ما همراه شد. ماشین با راننده میآمد مسیرها و آدرسها را طوری میچیدیم که کوتاهترین مسیرها را بروند و سوخت هم هدر نرود. هر کسی از همسایه بالا و پایین خود از مادر و پدر و اقوام خود تحویل میگرفت و یکجا به ماشین بازیافت تحویل میداد. بیشترین تعدادی که در یک سری جمعآوری داشتیم ۸۵ آدرس بود که تعداد واقعی بیشتر از این عدد بود، چون خیلی از افراد تجمیع کرده بودند و مجموع زباله خشک جمع شده ۴۰۰ کیلو شد. در حال حاضر ۲ گروه واتساپ داریم که ظرفیتشان تکمیل شده. اینستاگرام داریم و وبلاگ. مخاطبینمان از شهرهای دیگر هم هستند؛ گلپایگان، اصفهان و شیراز. یکی از دوستان دوران دانشجوییام که ساکن استرالیاست ویدیوی من را دیده بود و برای دوستانش در دزفول فرستاده بود آنها هم به ما ملحق شده بودند. دوست دیگرم در مشهد هم به نوع دیگری به این فراخوان ملحق شده بود. البته کمک دیگری که شهرداری به من کرد ساخت کلیپ معرفی بود که توانستیم منتشرش کنیم.
دامداریها این زبالههای خشک شده را از شما میخرند؟
از آنجایی که این کار ما مصادف با تحریمها شده بود و اقلام غذایی دام هم جزو موارد تحریم است، دامداریهای سنتی خیلی از تحویل زبالههای خشک استقبال کردند. دامداری که ما با آن کار میکنیم این زبالههای خشک شده را به قیمت کاه از ما میخرد؛ کیلویی ۲ هزار تومان. ما همه را میفروشیم و صرف هزینههای این کار میکنیم. اما در چند بار گذشته اسپانسرهای مختلفی، چون اداره بازیافت، اداره برق یا یکی از مخاطبانمان به قید قرعه به یکی از مخاطبین هدیهای دادند. فعلا فقط با یک دامداری سنتی در ارتباطیم، آن هم ۱۰ دام بیشتر ندارد که زبالههای ما کفاف ۱۰ دام او را میدهد. خیلیها هم در گروه ما هستند، اما خودشان زبالههایشان را به آشنایانشان در ییلاقهای اطراف میدهند.