پادشاه عربستان در آمریکا به دنبال چیست؟ / دلجویی اوباما از عربستان در دقیقه 90
شرکت استاندار اویل کالیفرنیا، برای سال ها، عربستان را به یکی از کشورهای مهم در سیاست خارجی آمریکا تبدیل ساخت. سرزمین غنی از نفت، برای عربستان، به وسیله ای برای به رسیمیت شناساندن خود در سطح بین الملل شد. تا سال 1988، صنعت نفت عربستان به صورت مشارکتی با شرکت های آمریکایی کنترل می شد اما بعد از آن این کنترل به طور کامل در اختیار سعودی ها قرار گرفت اما نقش نفت همچنان در روابط آمریکا و عربستان پررنگ بوده و هست. به غیر از بحران نفتی 1973 که عربستان به نوعی خود را دخیل کرده بود، شاهد شوک نفتی از سوی این پادشاهی نبوده ایم.
پس
از سال 2001 و حمله به برج های دقلوی در آمریکا که حوادث 11 سپتامبر را رقم
زد، صفحه سیاست ها در غرب آسیا بار دیگر دستخوش تحولات سریعی شد که امواج
آن تا به امروز تاثیرات خود را ادامه داده اند. جنگ و تروریسم به صورت
گسترده تر و مداوتری در این بخش ادامه یافته و نه تنها منطقه بلکه کل جهان
را متاثر از خود ساخته است. اما در این بین روابط عربستان و آمریکا هر چند
با تنش های مقطعی همراه بوده اما در کل می توان گفت ثبات روابط در دوره
های مختلف اولویت میان این دو کشور بوده است.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران، نظام مورد نظر آمریکا را ازهم پاشاند و عربستان به نقطه اتکاء منطقه ای آمریکا تبدیل شد. از این زمان به بعد، روابط عربستان و آمریکا وارد فاز جدی تری شد و شریک بلافصل واشنگتن، ریاض بود. دلارهای نفتی، رویای رهبری جهان اسلام را برای ریاض سهل تر کرده بود و اجازه بازیگری در بحران ها و مسائل منطقه ای که توسط آمریکا به ریاض داده شده بود، عربستان را به یکی از قدرت های منطقه ای تبدیل ساخت.
اما یکی از مولفه های روابط آمریکا و عربستان، نوع رابطه واشنگتن با تهران نیز بود. عربستان توانسته بود در سایه روابط خصمانه میان دو کشور ایران و آمریکا، نقش خود را پررنگ تر سازد و آمریکا نیز مجاب شده بود که ریاض می تواند در بسیاری از سیاست های منطقه ای مورد اعتماد قرار گیرد و سیاست خاورمیانه ای آمریکا را در کنار اسرائیل به مرحله اجرا در آورد. هر چند نمی توان آمریکا را در قبال سیاست های خصمانه ای که علیه ایران دنبال می کند، کنار گذاشت، اما نحوه برخورد کشورهایی چون، عربستان، اسرائیل، ترکیه و برخی دیگر از کشورهای عربی، در زمینه رابطه ایران و آمریکا بسیار جالب به نظر می رسد.
در حالی ایران و آمریکا بعد از انقلاب از شراکت و روابط دوستانه به خصومت و روابط خصمانه نیل کردند، چنین تغییراتی، نقش کشورهای حاشیه ای را بیشتر پررنگ کرد و توانستند خود را در محیط جدید، به آمریکا بقبولانند. نقش هایی که ایران پیش از انقلاب در منطقه دنبال می کرد، میان کشورهای دیگر مورد حمایت آمریکا، تقسیم شد و تا به امروز مجری سیاست های منطقه ای آمریکا بوده اند. اما برخی از کارکردها ممکن است در جریان تحولاتی دستخوش تغییرات تاکتیکی یا راهبردی شوند، همین موضوع باعث نگرانی بیش از اندازه کشورهای منطقه شده است.
تا
پیش از نزدیکی آمریکا و ایران در مساله منطقه ای، خصومت موجود و بن بست
هسته ای، مورد رضایت کشورهای منطقه بود و آنها سیاست خارجی خود را با این
نوع نگاه تنظیم کرده بودند. اما آمریکا که بیش از یک دهه به دنبال دخالت
آشکار و نقش آفرینی مستقیم در پرونده هسته ای بود، بالاخره توانست خود را
به این نقطه برساند و مذاکرات میان ایران و 1+5، عملا به گفتگوهای دوطرفه
تهران و واشنگتن تبدیل شد. قدرت و نفوذ روز افزون ایران در منطقه، یکی از
شاخص های اصلی تغییر رویه آمریکا در برخورد با پرونده هسته ای بود.
ایران پس از انقلاب توانسته بود در کنار سیاست روابط با دولت ها، رابطه با ملت ها را نیز دنبال کند و رویش های چون حزب الله به نقاط قوت ایران در قالب محور مقاومت تبدیل شدند. علاوه بر این، افزایش توان داخلی ایران، امنیت داخلی بی نظیر ایران در منطقه آشوب زده غرب آسیا و پافشاری بر خواسته هایش، تهران را به الگوی مناسب در منطقه در تقابل آمریکا با ایران تبدیل کرده است. پذیرش این قدرت از سوی آمریکا، برای کشورهای چون عربستان بسیار گران و سنگین بود. آنها سیاست های مختلفی را دنبال کردند تا ایران و آمریکا را از هم دور نگه دارند. در حالیکه مقامات ایرانی بارها اعلام کرده بودند مذاکره با آمریکا تنها در چارچوب هسته ای باقی خواهد ماند، به حاشیه رانده شدن کشورهایی چون عربستان پس از نزدیکی تهران- واشنگتن، باعث شکل گیری جبهه ای علیه توافق هسته ای در منطقه به رهبری عربستان - اسرائیل شد.
زمانی
که هواپیمای حامل وزیرخارجه عربستان، سعودالفیصل در سال 2014 در فرودگاه
وین به زمین نشست و جان کری که در حال مذاکرات هسته ای با ایران بود، به
سمت آن هواپیما رفت، اوج مخالفت عربستان با توافق هسته ای به نمایش در آمد.
دیدار نیم ساعته در آن شرایط، نشانه ای بود که عربستان سعی می کرد به هر
نحوی که شده مانع توافق یا در هر صورت، توافقی با تبعات سیاسی کمتر شود.
در کنار این بخش از سیاست خارجی عربستان، سوریه و یمن نیز از دیگر مولفه هایی هستند که آمریکا و عربستان در آن در پیشبرد اهداف، دچار اختلاف دیدگاه هایی شده اند. در موضوع سوریه زمانیکه تمام نگاه ها به شروع جنگ ائتلاف آمریکایی- عربی در سال 2013 بود، به ناگهان اوباما پا پس کشید و این جنگ شروع نشد. عربستان که حساب ویژه ای برای شروع جنگ بازکرده بود از این اقدام آمریکا شوکه شد و عملا تقویت گروه های تروریستی را بیشتر از گذشته در دستور کار قرار داد. در آن زمان سلمان، ولیعهد عربستان بود و یکی از افرادی بود که حمله به سوریه را به رهبری آمریکا به شدت دنبال می کرد. انصراف آمریکا، نوعی دلخوری در وی ایجاد کرده بود که در زمان به پادشاهی رسیدن وی نیز ادامه یافت.
در ادامه انصراف آمریکا از مداخله مستقیم در بحران سوریه، توافق هسته ای نیز مزید بر علت شد تا در هیات حاکمه عربستان پس از مرگ ملک عبدالله، تغییراتی در سیاست های منطقه ای دنبال شود. در فروردین امسال، عربستان، یمن را آماج حملات هوایی خود قرار داد و منصور الهادی، رئیس جمهور مستعفی یمن را به عنوان بهانه ای برای حمله به این کشور در نظر گرفت. هر چند آمریکا، برای شروع حملات، چراغ سبز نشان داده بود، اما مقاومت مردمی در یمن، باعث طولانی شدن جنگ شد و عربستان در باتلاق یمن گرفتار شد. سعودی ها برای ادامه جنگ به تضمین های بیشتری از آمریکا احتیاج داشتند که می توان سفر ملک سلمان به واشنگتن را در این راستا تحلیل کرد.
دیدار اوباما و ملک سلمان در پشت درهای بسته صورت گرفت و عادل الجبیر پس از این دیدار اعلام کرد که تضمین هایی از سوی آمریکا در رابطه با توافق هسته ای، یمن و سوریه به دست آورده اند و آمریکا آنها را نسبت به توافق هسته ای مطمئن ساخته است. در بیانیه مشترک صادر شده از سوی کاخ سفید، دو طرف در این دیدار بر اهمیت رسیدن به حل دائم بحران سوریه براساس توافقنامه ژنو1 که شامل برکناری بشار اسد رئیسجمهوری سوریه باشد، تاکید کردند.
/انتهای پیام/
: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.