سرودهای ملی میهنی در ایام انتخابات
- روزنامه جام جم نوشت: نمیدانم شما چند انتخابات ریاستجمهوری را به خاطر میآورید. دستکم در هشت انتخابات اخیر مرسوم بوده که ستادهای انتخاباتی، یک بلندگویی بگذارند در پیادهرو و سرودی وطنی را مدام پخش کنند؛ سرودی که عجالتا و پیش از اینکه بخواهد ما را به نامزد انتخاباتی آن ستاد ترغیب کند، میخواهد با تهییج احساسات وطندوستانه، پای صندوق رأی بکشد.
بیتردید یکی از بزنگاههای داغ شدن بازار این سرودها، همین مواقعی است که نیاز به مشارکت عمومی، از دیگر موارد پیشی میگیرد. خب بدیهی است بنابر محتوایی که این آثار میپرورند، به کار و بار این روزها کمک کنند. فکرش را بکنید شما بیخیال و سر بههوا و بیتوجه به یک ستاد انتخاباتی، در حال تردد از پیادهرو هستید که میشنوید: «ایرانی بهسر کن خواب مستی»، خب توجهتان جلب میشود که یکی دارد شما را صدا میزند، شما را با نظر به هویت ملیتان هم صدا میزند. خب قلقلک میشوید، هیجانزده میشوید و میخواهید کاری کنید.
البته حالا که ستاد ملی مقابله با کرونا، فعالیت ستادهای انتخاباتی در سطح شهرها را به نوعی محدود کرده و از این رو، سرودهای ملی هم کمتر در خیابانها به گوش میرسند، تنورشان در شبکههای اجتماعی گرم است. امروز به همین بهانه، سرکی در برخی موسیقیهای ملی و میهنیمان کشیده و در اینباره چیزهایی گفتهایم.
میدانیم بنای موسیقی ملی ایران، از سویی بیشتر بر ردیفنوازی، آواز و بداههنوازی استوار است. گفتیم موسیقی ملی؛ منظورمان موسیقی دستگاهی ایران است که دو عنوان اشتباه «سنتی» و «اصیل» نیز به آن اتلاق میشود. بگذارید به آن بگوییم کلاسیک، تا مفاهیم با هم خلط نشوند.
همانقدر که موسیقی کلاسیک ایران بر بداههنوازی استوار است، تصنیف از این قاعده بر کنار است. بدیهی است تصنیف و ترانه را از پیش میسازند، براساس شعری مشخص و موجود. یعنی برنامهریزی میخواهد و مدیریت ملودی میطلبد.
اغلب آثار ملی - میهنی موسیقی ما نیز به صورت تصنیف تولید شدهاند. یعنی بنابر برنامهریزی و مدیریت مدون، براساس شعری آهنگسازی شدهاند. به تکرار دو کلمه «برنامهریزی» و «مدیریت» در تصنیف دقت کنید؛ جالب است وقتی ما خواستهایم برای کشورمان موسیقی تولید کنیم، سراغ تصنیف رفتهایم که مدیریت و برنامهریزی را طلبیده است. خب، مملکت مدیریت و برنامهریزی میخواهد دیگر! موسیقیدانها هم لابد متوجه این اصل بودهاند که بیش از آواز و دیگر انواع بداهه موسیقی ایرانی، این تصنیف برنامهریزیشده است که به درد موسیقی میهنی میخورد. این مقدمه نهچندان مبسوط را با ابراز امیدواری مبنی بر اینکه نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری هم متوجه این ملاحظه باشند، به پایان میبریم.
خواننده
غلامحسین بنان؛ برای مرز پرگهر
در کارنامه غلامحسین بنان، مخملیخوانِ سالهای نهچنداندور موسیقی ایرانی، تصنیفهای ملی - میهنی متعددی به چشم نمیخورد، منتها چه کسی است که سرود «ای ایران» را با صدای او نشنیده باشد.
بنان، نخستین خواننده ایرانی بود که خط بینالمللی موسیقی یعنی نت یاد گرفت و با آن خواند و شد خواننده سبک وزیری-خالقی.ای ایران: بیتردید معروفترین سرود ملی - میهنی ماست. سرودی که در ماههای آغازین استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، سرود رسمی کشور هم بود، یعنی ماههای بر سر کار بودن دولت موقت.
اولین بار، بنان آن را در ۲۷مهر۱۳۲۳ در تالار دبستان نظامی دانشکده افسری در خیابان استانبول خواند.
دو شب متوالی
«ای ایران» آنقدر اثر کرد که شنوندگان، تکرار آن را خواستار شدند و سه بار تجدید شد. اجراهای دیگر مربوط به سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۲ در برنامه گلهاست. خیلیها این شعر حسین گل گلاب و آهنگ روحا... خالقی را خواندهاند ازجمله اسفندیار قرهباغی، حسین سرشار، رشید وطندوست و...، اما بیشتر با صدای بنان به یادها مانده است.
لابد تعجب میکنید اگر کسی بگوید غمانگیزترین ملودیای که شنیده است،ای ایران است. علی قمصری نوازنده تار، اخیرا در گفتوگویی تصویری، وقتی از او چنین پرسیدند، چیزی نگفت... با تاری که به دست داشت،ای ایران را نواخت، منتها نه آنطوری که خالقی ساخته و تنظیم کرده بود، بلکه واقعا غمانگیز.
محمدرضا شجریان؛ از سپیده تا شبنورد
فعالیت محمدرضا شجریان طی سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸، بیشتر بر خواندن شش تصنیف ملی - میهنی متمرکز بوده است؛ تصانیفی که اغلب آنها محصول کانون چاووش محسوب میشود. کانون چاووش را به تلاشش برای اعتلای موسیقی اجتماعی و آوردن موسیقی ملی ایران به خیابان میشناسیم.
اجرای این استراتژی، محمدرضا شجریان مهمترین خواننده چاووش بوده است. او بعدها هم در دهه۷۰ با بازخوانی تصنیف «مرغ سحر»، یک تصنیف میهنی دیگر نیز به کارنامهاش افزود. بین آثار شجریان در کانون، «رزم مشترک» (همراهشو عزیز) را در حساب آثار ملی - میهنی نمیگذاریم که بیشتر ناظر بر مفاهیم حماسی و سیاسی است تا لزوما ملی.
میهن: نام شاعر این تصنیف در آلبوم «چاووش ۷»،
الف سپهر ذکر شده است. بعدها نوشتهاند شاعرش احسان طبری بوده است. عدهای هم معتقدند هوشنگ ابتهاج، شاعر این تصنیف است. برخی دیگر نیز میگویند شعر را طبری نوشته و سایه، تغییراتی در آن صورت داده است. همان است که میگوید: «ایران خورشیدی تابان دارد/ با جان پیوندی جاودان دارد». حسین علیزاده، آهنگساز این تصنیف بوده است.
سپیده: احتمالا معروفترین و آشناترین تصنیف
ملی - میهنی ما باشد: «ایرانای سرای امید، بر بامت سپیده دمید/ بنگر کزین ره پرخون، خورشیدی خجسته رسید». این تصنیف که محصول سهگانه هوشنگ ابتهاج (شعر)، محمدرضا لطفی (آهنگ) و محمدرضا شجریان (صدا) بوده، برای نخستینبار همان شب پیروزی انقلاب اسلامی از رادیو و تلویزیون پخش شده و بعدها در آلبوم «چاووش ۷» گنجانده شده است.
البته اگر حالا میخواهید نسخه رسما منتشرشدهاش را بشنوید، باید آلبومی به همین نام «سپیده» را بشنوید که محمدرضا لطفی در دهه ۸۰ شمسی، ذیل موسسه خود دوباره منتشرش کرد.
شبنورد: شبنورد به نوعی اعلامیه آغاز به کار چاووش با هدف ترویج موسیقی اجتماعی بود؛ تصنیفی ماندگار با شعر اصلان اصلانیان و آهنگ محمدرضا لطفی. لطفی درباره این تصنیف و اینکه چطور این شعر را برای آهنگسازی این اثر ملی - میهنی برگزیده بوده، از خلأ ترانههای میهنی گفته بود و اینکه هنوز سرود ملی، شاعرانش را نیافته. این تصنیف در آلبوم «چاووش ۲» آمده است.
میهنای میهن: «تنیده یاد تو در تار و پودم»؛ این شعر ابوالقاسم لاهوتی را از زبان چند خواننده شنیدهایم، اما آهنگی که محمدجلیل عندلیبی ساخت و شجریان آن را خواند، در انتهای برخی ابیات، سه کلمه افزونه هم داشت تا مقصود شعر، مقصودی کاملا وطنی باشد: «میهنای میهن».
از خون جوانان وطن: یکبار سال ۱۳۵۱ محمدرضا شجریان این اثر عارف قزوینی را خوانده بود. بار دوم، تیرماه ۱۳۵۸ با گروه فرامرز پایور و با بازآفرینی او این تصنیف را خواند؛ تصنیفی که عارف آن را در آغاز انقلاب مشروطه ایران به یاد اولین قربانیان آزادی سروده و ساخته بود.
ایرانی: مثل تصنیف «میهن»، نام شاعر تصنیف «ایرانی» نیز بهصورت مستعار ذکر شده است در آلبوم «چاووش ۷». اما خب میدانیم خود پرویز مشکاتیان بهعنوان آهنگساز این تصنیف، شعر را هم سروده است: «ایرانی بهسرکن خواب مستی/ برهمزن بساط خودپرستی/ که چشم جهانی به سوی تو باشد/ چه از پا نشستی».
مرغ سحر: آشناترین اثر محمدرضا شجریان است؛ هرچند او نه نخستین خواننده این شعر ملکالشعرای بهار است و نه آهنگساز آن. شجریان در دهه ۷۰ برای نخستینبار در کنسرتی در آمریکا این اثر از مرتضی نیداوود را چند روز پس از درگذشتش اجرا کرد و پس از آن، این تصنیف میهنی شد پای ثابت همه کنسرتهایش.
شهرام ناظری؛ برای ایران جوان
شهرام ناظری نیز همپای محمدرضا شجریان در کانون چاووش فعال بود و خواننده برخی آثار اجتماعی آن روزها. جز تصنیف انقلابی «آزادی» با شعر فرخی یزدی او خواننده «ای ایران» در آلبومهای سوم و چهارم چاووش هم بود. جدای از اینها، شهرام ناظری مجموعهای از تصانیفش را سال ۱۳۹۴ با عنوان «ایران جوان» منتشر کرد.ای ایران: جز «ای ایران» معروف غلامحسین بنان، یک «ای ایران» هم جواد آذر که تصنیفنویس معروف آن سالها بود نوشته بود که محمدرضا لطفی آهنگی بر آن ساخت و شهرام ناظری خواندش. این تصنیف در کنسرتها اجرا میشد و در دو آلبوم «چاووش ۳» و «چاووش ۴» هم منتشرشد.
کاروان شهید: این تصنیف هم که یکبار در همین دوصفحه جامجم مفصل دربارهاش نوشتهایم، جزو تصانیف ملی شهرام ناظری است. در کاروان شهید که آهنگسازیاش به عهده محمدرضا لطفی بوده، البته بیش از آنکه به مفاهیم مرسوم میهنی پرداخته شده باشد، مرثیهای برای یکی از دوستان ناظری که در روزهای آغازین جنگ شهید شده بود، سروده شده است.
ایران جوان: این تصنیف را به عنوان «وطنم» هم میشناسیم؛ شاید یکی از واپسین شعرهایی باشد که بیژن ترقی برای یک آهنگساز یک خواننده نوشته است: «عشق من!ای سرزمین مادری ...».
آهنگساز تصنیف پیمان سلطانی است. این تصنیف، با چهار تنظیم مختلف در آلبوم «ایران جوان» آمده است. ملودی، همان است که موسیو لومیر فرانسوی ساخته بود.
باران: این تصنیف نیز از سرودههای بیژن ترقی است؛ البته ضیاءالدین ناظمپور نیز در نوشتن شعر همراهی کرده است: بر خاک نمناک غمانگیز وطن. این تصنیف نیز با چهار تنظیم مختلف در آلبوم «ایرانجوان» آمده است.
سرزمین مادری: باز هم ماجرا به آلبوم «ایرانجوان» مربوط است و باز هم سرایندگانش بیژن ترقی و ضیاءالدین ناظمپور هستند.
ریشه در خاک: با «ریشه در خاک»، قصه مفصل آلبوم «ایرانجوان» و تصنیفهای ملیـمیهنیاش با ترانهسازها و آهنگسازش به پایان میرسد: من اینجا ریشه در خاکم...
آلبومی که با حواشی مختلفی هم همراه بود ازجمله در رابطه با ملودی آهنگ «ایران جوان»؛ آهنگی که در عهد قاجار برای مراسمی نظامی ساخته شده بود.
ایران چو باغیست...
بین خوانندههای نسلهای جدیدتر موسیقی ایرانی جز سالار عقیلی که به عنوان پرکارترین میهنیخوان به او در بخشی جداگانه خواهیم پرداخت، باید از علیرضا قربانی و محمد معتمدی یاد کرد که چندبار خواننده چنین آثاری بودهاند. قربانی دراینباره بیشتر با تصنیف «ایرانزمین» به خاطر میآید؛ همان تصنیفی که قربانی در آن میخواند: «که ایران چو باغیست خرم بهار؛ شکفته همیشه گلِ کامکار». او تصنیف معروف «از خون جوانان وطن» را هم بازخوانی کرده است.
از محمد معتمدی هم «وطنم ایران» را شنیدهایم: «ایران منای ریشه من، برگ و بر من...».
در کارنامه پرواز همای هم یک اثر ملیـمیهنی دیده میشود: «سرزمین بیکران».
حجت اشرفزاده هم پیش از این ملی و میهنی خوانده است و حالا هم رئیسدفتر موسیقی و سرود سازمان صداوسیما گفته او خواننده اثر جدیدی دراینباره بوده که بهزودی پخش خواهد شد. او به همراه گرشا رضایی این اثر را خوانده که یحتمل البته پاپ است.
اما شنیدهشدهترین تصنیف ملیـمیهنی سالهای اخیر را همایون شجریان خوانده است؛ «ایرانمن». این تصنیف که پورناظریها آن را ساخته و نواختهاند با اشاراتی به تصنیف «مرغ سحر» نیز همراه است.
خانه خوبان شود...
خوانندههای موسیقی پاپ نیز کم ملی و میهنی نخواندهاند. سرآمدشان و قدیمیترینشان، محمد نوری شاید باشد. از او چند اثر به یاد میآوریم که البته بهیادماندنی هم هستند. آن قطعه را به یاد بیاورید که میگوید «ما برای آن که ایران خانه خوبان شود/ خون دلها خوردهایم» یا آن دیگری را «سفر برای ایران». بعد از نوری باید به علیرضا عصار اشاره کرد که در دهه۷۰و۸۰، نبض اینگونه سرودها را به دست داشت. «وطن» از او به یاد مانده است: «ای وطن!ای مادر تاریخساز...».
از خوانندههای جدیدتر هم میتوان فرزاد فرزین و مهدی یراحی را به فهرست افزود و البته محسن چاوشی را. «خلیج ایرانی» چاوشی هم زیاد شنیده شده است: «تیغیم و میبریم رعدیم و میغریم».
سالار عقیلی؛ از لومیر
بیراه نیست که بگوییم با وجود این همه ملیـمیهنیخوان، حالا سالارعقیلی است که برند این نوع از موسیقی ما شده است. او با توجه به شنیدهشدن آثار ملیـمیهنیاش، حالا به هر اثری دراینباره لبیک میگوید و از این روست که کارنامهاش پر است از اینگونه قطعات. سرآمدشان همان «ایرانجوان» پیمان سلطانی است: «نام جاوید وطن/ صبح امید وطن». تصنیفی برآمده از یک موسیقی قدیمی؛ از آهنگسازی فرانسوی در دوره قاجار. دستکم چهار اثر ملیـمیهنی دیگر در کارنامه سالار عقیلی میتوان یافت که بارها پخش و شنیده شدهاند: «ایران» (ایران فدای اشک و خنده تو)، «وطنم» (وطنمای شکوه پابرجا)، «یازده ستاره» (ای جان وای جانان من!) و «از خون جوانان وطن».
آهنگساز
حسین علیزاده؛ خورشید تابان ایران
علیزاده در اوج جوانی با سری سودایی و هیجانی سازنده، چند آهنگ اعتراضی برای روزهای انقلابی ساخت. ۱۷شهریور۱۳۵۷ که میدان ژاله صحنه خونین مبارزات بود او دست به کار شد و «ژاله خون شد» را ساخت. اثری که او ساخته بود خواننده نداشت؛ گروه کر شعر را میخواند، چرا که شرایط طوری بود که نباید لو میرفت آهنگها را چه کسی ساخته و چه کسی خوانده است. آهنگهایی، چون ژاله خون شد البته مشخصا ملی و میهنی محسوب نمیشوند هر چند به لحاظ رویکرد حماسی به مبارزه در نهایت محتوایی مشابه با سرودهای میهنی را نمایندگی میکنند، اما بین آثار علیزاده، یک اثر ملی -میهنی شاخص هم دیده میشود؛ «میهن» را میگوییم. همان که شاعرش میگوید: «ایران خورشیدی تابان دارد/ با جان پیوندی پنهان دارد» و محمدرضا شجریان در چهارگاه آن را میخواند.
محمدرضا لطفی؛ از سرای امید
ماجرایی را که درباره احوالات حسین علیزاده و شور و هیجانش سال۵۷ گفتیم چندبرابر کنید؛ این میشود ماجرای محمدرضا لطفی در آن سال. او نیز سازنده و حامی چند آهنگ سیاسی و اعتراضی در همراهی با انقلاب بود. لطفی، پیش و پس از انقلاب به عنوان یکی از مدیران کانون فرهنگیوهنری چاووش، احوال موسیقی ایرانی را عوض کرد و آن را به خیابان کشاند، اما همانطور که درباره ژاله خون شد علیزاده گفتیم که این آثار مشخصا با اشارات مستقیم به میهن همراه نبودند، این دسته از آثار لطفی نیز مستقیما ملی و میهنی محسوب نمیشوند، اما او آهنگساز یکی از مهمترین و مشهورترین تصانیف ملی - میهنی ماست؛ «سپیده». همان که شاعرش میگوید: «ایرانای سرای امید» و شجریان میخواندش.
پرویز مشکاتیان؛ سوی مرز روشنیها
پرویز مشکاتیان هم مثل حسین علیزاده و محمدرضا لطفی، تجارب ملی و میهنیاش را در کانون فرهنگی و هنری چاووش سر و شکل میداد. او در آهنگی که برای کنسرت معروف دانشگاهملی آذر۱۳۵۸ ساخت که بعدها به عنوان آلبوم سپیده منتشر شد؛ اولی «رزم مشترک» بود که مثل آثار اعتراضی و سیاسی لطفی و علیزاده، مشخصا ملی-میهنی محسوب نمیشد، اما او در همان کنسرت، آهنگساز یکی از تصانیف بهیادماندنی هم بود.
منظورمان تصنیف «ایرانی» است با شعری از جواد آذر: «ایرانی به سر کن خواب مستی/ بر هم زن بساط بتپرستی» و سرآخر هم «راه بگشا سوی مرز روشنیها/ روزگار تیرگیها، بر سر آمد».
پیمان سلطانی؛ ایرانجوان
پیمان سلطانی، به عنوان موسیقیدان و آهنگسازی که ربط و علاقه اصلیاش به موسیقی ارکسترال است، از جایی به بعد در فعالیتهای موسیقاییاش بر بازسازی موسیقیهای ملی - میهنی ایران تمرکز کرد. او در موسیقی عصر قاجار و پهلوی اول سرک میکشید و خوراک برای موسیقی ملی امروز برمیداشت.
محصول این تمرکز بعدها شد آلبومی با عنوان «ایرانجوان» که چهار تصنیف را دربرمیگرفت؛ چهار تصنیف در حال و هوا و تنظیمهای متفاوت و متنوع که صدای شهرام ناظری به این تنوع و تفاوت غنا میدهد. در این میان، ایرانجوان با صدای سالار عقیلی بیشتر به گوش رسید تابا صدای ناظری.
سلطانی بارها این قطعات و بهخصوص ایرانجوان را با ارکستر ملل که خود رهبریاش میکرد اینجا و آنجا اجراکرد.
ملی-میهنی بازها بخوانند
از عارف قزوینی که بهخاطر تصنیفهای ملی - میهنیاش به «شاعر ملی» معروف است، در جلد دوم کتاب «از صبا تا نیما» نقل شده: «اگر من خدمتی دیگر به موسیقی و ادبیات ایران نکرده باشم، [دستکم این کار را کردهام که]وقتی تصنیفهای وطنی ساختم ایرانی از هر ده هزار نفر یک نفر نمیدانست وطن یعنیچه».
امروز اگر سرودها و تصانیف ملیـ میهنی ما حتی آن دسته از آثاری که به لحاظ کیفیت چندان قابلدفاع نیستند، بهسادگی فراگیر میشوند، بهتر است مدام این حرفهای شاعر عصرمشروطه را با خود مرور کنند.
قطعه زیبای وطنو اسمم ایرانه با صدای آقای پویا بیاتی هستش