بارشهای بهاره دردی از تنش آبی درمان نکرد
- روزنامه ایران نوشت: چقدر خوب است زمستان برف ببارد و چکمه بلند بپوشی و یقهها را بالا بزنی و توی پیاده رو شانه به شانه دوستت راه بروی و وقتیها میکنی، ابری سفید از دهانت بزند بیرون. بهار چترت را بالای سرت بگیری و پیاده راه بیفتی از آن سر بلوار کشاورز تا دم پارک لاله کیف کنی.
به به! راستش را بخواهید نگاه خیلی از ما به برف و باران و چشمه و رود همین است؛ نگاهی فانتزی و توریستی. از این نظر هرچقدر که زمستان پارسال برای توریستها فصل دلسرد کنندهای بود، بهار یکسره غم دلهاشان را شست و برد. اگر کرونا نبود که خیابانها قیامت میشد. به هرحال باران از توی بالکن و پشت پنجره هم تماشا دارد.
توریستها وقتی به اصفهان هم میروند همین حال را دارند؛ منظره سی و سه پل و پل خواجو روی بستر خشکیده زاینده رود واقعاً جگرخراش است، اما این همه آن چیزی نیست که توریستها میبینند. باید از کنار سی و سه پل راه بیفتید و نه با پیچ و خم رود که با همان جاده مستقیم، ۱۷۰ کیلومتر روستاهای ویران و زمینهای خشکیده و بیابان پیش رونده را پشت سر بگذارید تا برسید به کویری که زمانی نامش تالاب گاوخونی بوده و حالا کانون طوفانهای گرد و غبار و ریزگرد است.
به چشم میبینید چگونه باد میپیچد و رسوب نرم و خشک زمین را برمیدارد و با خود به آسمان میبرد. آنجا نقطهای است که تمام فانتزیهای یک ذهن توریستی از سرتان خواهد پرید. بعد جوی کوچکی در انتهای ورزنه میبینید که راهش را کشیده و به سمت تالاب میرود. اشتباه نکنید، زاینده رود نیست، فاضلاب شهر است. اگر پرس و جو کنید میشنوید که میخواهند فاضلاب فلان جا و فلان جا را هم بخرند. در مرکز فلات ایران فاضلاب قیمتی دارد بیا و ببین.
اردیبهشت امسال باران خوبی بارید و همین پهنه فاضلاب ورودی به تالاب را کمی پهنتر کرد؛ جایی که زمانی تفرجگاه اصفهانیها بود و آخر هفته برای ماهیگیری و غنودن در ساحل رود و تماشای تالابهای بیشمار کنار جاده و مزارع وسیع و گندمزارهای بیپایان، با سی و سه پل وداع میکردند و دلشان برای بازگشت رضا نمیداد. خب خدا را شکر اردیبهشت امسال ویدئوهای زیادی از بازگشت فلامینگوها به تالاب دست به دست شد. همین هم برای یک توریست با رؤیاهای فانتزی خوب است. به هرحال با ۷۵ فلامینگو در پهنه آبی ۳ درصدی تالاب هم میشود کادر بسته زیبایی ساخت و دلهای زیادی را شاد کرد. این وضعیت، نمادی است از منابع آبی کشور در پهنه وسیع فلات ایران.
اوایل اردیبهشت سازمان هواشناسی اعلام کرد با وجود بارشهای قابل توجه بهاره، هنوز ۳۷ درصد نسبت به میانگین بلندمدت کمبود داریم. بنابر آخرین آمار مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران این سازمان، ۹۷ درصد از کل مساحت ایران تحت تأثیر خشکسالی است که در نواحی مختلف کشور و نیز در حوزههای مختلف زیست محیطی، اجتماعی، اقتصادی و... تأثیرات متفاوتی دارد.
از دکتر محمد کوشافر استاد دانشگاه میپرسم آیا میتوان به بارشهای بهاره دلخوش بود؟ وی میگوید: «بحران آب چنان عمیق و کسری منابع چنان زیاد و تقاضا برای مصرف بیشتر چنان بالاست که باید گفت با یک گل بهار نمیشود. من مدام تحلیلهای متفاوتی از اوضاع اقلیمی میشنوم؛ یکی میگوید وارد ترسالی شدهایم، یکی میگوید در اوج خشکسالی هستیم، ما نباید به این تحلیلها اعتماد کنیم. باید تابع قوانین طبیعی سرزمین خودمان باشیم و قبول کنیم که توسعه برمبنای استفاده حداقلی از آب باشد. چیزی که برعکس آن اتفاق افتاده، یعنی توسعه آب محور.»
از وی میپرسم آیا برنامهریزان و مدیرانی که همچنان بارگذاریهای جدیدی اعم از طرحهای توسعه کشاورزی، صنعتی یا گردشگری، برای منابع آبی تعریف میکنند و از جاده توسعه آب محور برنمیگردند، به چنین بینش و آگاهی نرسیدهاند؟ آیا میتوان این را نتیجه مدیریت محلی آب و نبود نگاهی ملی در این زمینه دانست؟ آیا اصلاً بدون آب نمیشود به اشتغال و رشد و توسعه فکر کرد؟ کوشافر میگوید: «تا ۲۰ یا ۳۰ سال پیش میشد این حرف را زد، ولی الان دامنه اطلاعات خیلی گسترده است، اما دو عامل بازدارنده وجود دارد؛ یکی اینکه آگاهی هنوز تبدیل به رفتار نشده و دوم اینکه آب در کوتاه مدت میتواند تبدیل به پول شود؛ بنابراین شیرینی کوتاه مدت آن باعث میشود به تلخی بلندمدت فکر نکنیم. از طرف دیگر این به یک تعامل دوطرفه بین مردم و مسئولان نیاز دارد، هرچند باید اول رفتار مسئولان تغییر کند تا مردم انتظار و رفتار خود را تغییر دهند وگرنه بحران همچنان تشدید میشود و روی همه چیز اثر میگذارد؛ از محیط زیست و سلامت افراد تا اقتصاد و اجتماع.»
از اصفهان و زاینده رود و تالاب گاوخونی به عنوان نمادی از بحران آب و نتیجه سالها شلختگی در مدیریت آب حرف زدیم. کوشافر به عنوان یک شهروند اصفهانی که هر روز بحران را برابر چشم میبیند و به مدد تخصصش میسنجد، در توصیف این نماد میگوید: «روزی تمدن و فرهنگ با زاینده رود به فلات مرکزی ایران جاری شد و ادامه یافت، اما حالا این روند دارد معکوس میشود. بعضی تغییرات محسوس و عینی است و با چشم میشود دید؛ مثل باغهایی که خشک میشوند و درختانی که به هیزم تبدیل میشوند. اما تغییرات غیرمحسوس وحشتناکتر است، چون دیده نمیشود، به آرامی اتفاق میافتد و غیرقابل بازگشت است مثل فرونشست خاک. حالا بیایید بسنجیم ویران شدن سی و سه پل و پل خواجو و ابنیه تاریخی اصفهان که متعلق به همه ایرانیان و بخش مهمی از تمدن ایرانی است، به چه مقدار توسعه صنعتی میارزد؟»
این استاد دانشگاه با اشاره به تازهترین پژوهشهای علمی در زمینه آلایندههای صنعتی و وجود فلزات سنگین در کانونهای ریزگرد تالاب گاوخونی و گرد و غبار بستر خشک زاینده رود و نیز تفاوت این دو میگوید: «در حال حاضر خود اصفهان کانون گرد و غبار است و ما اردیبهشت ماه امسال با بادهای تند پیش از بارندگی شاهد این موضوع بودیم که ابری از غبار شهر را پوشاند. البته گرد و غبار از ریزگرد سنگینتر است و صرفاً خود شهر را تحت تأثیر قرار میدهد، اما ریزگردهای تالاب گاوخونی برای نقاط وسیعی از کشور میتواند خطرناک باشد. سالها مواد مضر و فلزات سنگین، از طریق پساب کارخانهها وارد رودخانه شده و حالا به صورت ریزگرد میتواند سلامت مردم را با خطری جدی رو به رو کند.»
حسین اردکانی از استادان بنام هواشناسی کشور اواخر بهمن ماه سال گذشته در گفت و گویی عنوان کرد بارشهای بهاره بویژه در اردیبهشت ماه کمبود بارش زمستانی را جبران خواهد کرد. البته این اتفاق افتاد، اما سیفالله آقا بیگی مدیرعامل سدهای کشور میگوید ۳۷ درصد ظرفیت سدهای کشور خالی است. اوضاع سفرههای زیرزمینی و کم تأثیر یا بیتأثیر بودن باران و روان آبها در این زمینه بحث دیگری است، اما درحال حاضر با کمبود منابع آبی سطحی مواجهیم یعنی آب شرب، صنعت و اگر چیزی باقی بماند، حقابه کشاورزی. این وضعیت در برخی سدها مثل سد زاینده رود اصفهان بحرانیتر است به گونهای که با آن همه مصرف بالا که برای این سد تعریف شده، هم اکنون یک چهارم مخزن آن پر آب است.
شرکت آب و فاضلاب کشور در این زمینه هشدار داده است که ۲۲۵ شهر کشور در تابستان ۱۴۰۰ دچار تنش آبی خواهند شد و ۱۲ کلانشهر اراک، اصفهان، بندرعباس، تهران، شیراز، قزوین، قم، کرج، کرمان، مشهد، همدان و یزد تابستانی داغ و کم آب خواهند داشت. اردیبهشت برای آنهایی که نگاهی توریستی و فانتزی به رگبار و باران دارند، ماه خوبی بود، اما دردی از تنش آبی درمان نکرد و به نظر میرسد فعلاً چاره دیگری جز کنار گذاشتن فوری طرحهای آببر در سطح مدیریتی و قناعت بیشتر از سوی شهروندان، نداریم. باید قدر یک لیوان آب را هم دانست.