پادزهر مشکلات معیشتی
حسین ارجلو در یادداشتی نوشت: نسخه درمان اقتصاد و پادزهر رفع تنگناهای معیشتی، نگاه به بیرون و معطل کردن کشور نیست و همین موضوع، باعث تشدید نقصها و ناکارآمدیها شده است.
_ حسین ارجلو در روزنامه حمایت نوشت: در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، رقابت جریانهای سیاسی کشور بر سر جلب اعتماد عمومی بهمنظور تشکیل دولتی توانمند در حال افزایش است. این توانمندی در وهله نخست، به ارائه برنامه دقیق و قابلاجرا بستگی دارد چراکه نداشتن راهکار مشخص در اداره امور جاری، کشور را به سمت از بین بردن فرصتها سوق میدهد. برخی، اما تلاش میکنند ناکارآمدیها را به مشکلات سیستمی ربط دهند. این یک قاعده کلی است که فقدان نقشه راه، باعث دور شدن از مسیر، خستگی و فرسایش نیروها و درنتیجه، توقف امور میشود و نمیتوان آن را با نداشتن توان در انجام برنامههای کشور مرتبط دانست.
درست مثل وقتیکه یک گروه از مسافران با خودرویی مجهز و با همه امکانات به جاده میزنند، اما چون نمیدانند که قرار است کجا بروند، پس از مدتی در بیابان، با اتمام سوخت و آذوقه، خسته و ناتوان از ادامه راه باز میمانند. اداره کشور بیآنکه برای افراد، سرمایهها، داشتهها و امکانات برنامهریزی شود، به عاقبت همان مسافران سرگردان ختم میگردد. بهبیاندیگر، نیازسنجی، هدفمند بودن و عبور از روزمرگیها، پیشنیاز دولتی است که در آینده نزدیک، زمام امور را به دست خواهد گرفت.
علاوه بر این، نشانه مهم دولت بدون برنامه، شعارزدگی و تکرار یک سری ایده آلها بدون ارائه راهکار دقیق و خالی از جزئیات است. فرار برخی از کاندیداها از ارائه برنامه، بهاینعلت است که مشت آنها را باز میکند، چون نتایجش در گذشته مشخصشده و مردم را به سمت افراد و جریانهای رقیب سوق میدهد. در برخی از دورههای انتخاباتی، کاندیداهای ریاست جمهوری با کلیگویی و بیان وعدههایی که بعدها خسارتهای سنگین آن سر باز کرد، موفق به کسب رأی شدند، ولی با مشخص شدن تبعات آن وعدهها، امکان تکرار آن سناریوها دیگر وجود ندارد.
دولت هدفمند و برنامه دار، اما بر رفع مشکلات معیشتی متمرکز است و چالشهای آن را در حوزه فرهنگی و اجتماعی بهخوبی میشناسد درحالیکه در نقطه مقابل آن، تأکید مدام و صرف بر سیاست خارجی و اشاره حداقلی به ظرفیتهای داخلی به چشم میخورد. در بعضی از دورهها حتی دیدیم که مسئولان برجسته کشور، همه تخممرغهای خود را در سبد پیمانهای خارجی چیدند و از پتانسیلهای بزرگ داخلی غافل شدند. این اتفاق دندان طمع دشمنان را تیز کرد و آن را بهعنوان نمادی از ناکارآمدی نظام معرفی کردند.
از نظر آنها، وقتی بخش عمده نیروهای کشور برای کسب هر توافقی و به هر قیمتی صرف میشود، به این معناست که تواناییهای بومی بهاندازه کافی برای تأمین مایحتاج داخلی کافی نیستند و در چنین وضعیتی میتوانند نرخ را تا جایی که بخواهند بالا ببرند. ضمن اینکه تصویر ایجادشده را در اشکال مختلف رسانهای، بهعنوان فاصله گرفتن نظام با مردم جا میزنند و استدلالشان هم این است که چنانچه نظام به توانمندی و اندوختههای داخلی اعتقاد داشت، اوضاع به این شکل وخیم نمیبود و دست نیاز بهطرف دیگران دراز نمیکرد.
بنابراین، چاره آن است که پس از تقویت بخشهای داخلی، حرف از تعامل و توافق زده شود، چون در آن صورت، طرف مقابل میداند با کشوری قدرتمند روبروست و قادر است نیازهای خود را بدون مراجعه به آنها برطرف کند. تلاش برنامهریزیشده برای رفع مشکلات اقتصادی کشور از این منظر، موجب تقویت و تحکیم اعتماد ملی و افزایش سرمایه اجتماعی نظام شده و مؤثرترین گام در به شکست کشاندن راهبرد دشمن محسوب میشود.
نکته دیگری که اهمیت شکلگیری یک دولت با انگیزه و در تراز انقلاب اسلامی را در شرایط کنونی الزامی میکند، دستاوردهای کشور در عرصه امنیتی و دفاعی است که پس از اتخاذ استراتژی مقاومت فعال به دست آمد. تحولاتی که در این حوزه شکل گرفت، توان بازدارندگی و جایگاه انقلاب اسلامی را در سطح بینالمللی افزایش داد. امروز درنتیجه، کسی نمیتواند از تغییر در جغرافیای سیاسی منطقه بیآنکه به قدرت ایران اشاره کند، سخن بگوید. افزایش این مؤلفه قدرت حتی بر انسجام ملی سایه انداخته و سندی است بر امکان تحقق دولت تراز اسلامی، عبور از بنبستها و پیشرفت در سایر حوزهها.
ناگفته نماند که مشکلات جاری و گریبانگیر فعلی کشور، قابلمقایسه با تهدیداتی که در فصول اول انقلاب وجود داشت، نیستند و ادامه مسیر کشور نسبت به آنچه طی شده، دشواریهای کمتری دارد. امروز برای مردم و نخبگان مسلم شده که بنبست و چالش غیرقابلعبور وجود ندارد و هر آنچه از انکسار در بخشهای مختلف میبینیم به ضعفهای مدیریتی و فساد بازمیگردد. این سخن بدین معناست که تحریمها و فشارهای اقتصادی نظام سلطه در صورت رفع مشکلات مدیریتی و تشکیل یک دولت جوان حزباللهی، کم اثر و درنهایت خنثی خواهند شد.
به بیان سادهتر، نسخه درمان اقتصاد و پادزهر رفع تنگناهای معیشتی، نگاه به بیرون و معطل کردن کشور نیست و همین موضوع، باعث تشدید نقصها و ناکارآمدیها نیز شده است. حقیقت آن است که هر جا به در بسته خوردهایم، به خاطر کمبود امکانات و تحریمها نبوده بلکه عقب نشستن از ارزشهای انقلابی مثل کار شبانهروزی و خالصانه برای مردم، چنین نتایجی به بار آورده است.
با کار روزمره و طی کردن ساعات اداری نمیتوان به کمبودهای عمیق فعلی رسیدگی کرد و نیازمند دولتی هستیم که بیوقفه و سخت برای بهبود شرایط، کار کند. چون این ویژگی تنها از عهده یک مجموعه تلاشگر، سختکوش و ضدفساد برمیآید، لذا بعضی از جریانهای سیاسی به دنبال راه میانبر از طریق ارتباط گرفتن با زرسالاران جهانی هستند؛ همانها که بهسادگی از تسهیل واردات دارو و ملزومات ضروری کشور به هنگام بروز شدائد، ممانعت کردند؛ و بالاخره اینکه اگر انحراف از شعارهای انقلاب و غفلت از جریان انقلابی وجود نداشت، بیتردید دستاوردهای حال حاضر، بسیار چشمگیرتر بود و بسیاری از مشکلات کنونی بهخصوص در حوزه معیشت وجود نمیداشتند. بنابراین، ضمن آسیبشناسی مدیریت در حوزه اجرا، برای ادامه راه، باید به نسل جوان و انقلابی و تشکیل دولتی تازهنفس با چنین ویژگیهایی دل بست.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *