انزوای کهنسالان و مخاطرات آن
- روزنامه ایران نوشت: فکرش را بکنید که دوران سالمندی با تنهایی سپری شود و این تنهایی و عزلت اجتماعی، نمکی باشد بر زخمهای این دوران. بسیاری از سالمندان در معرض افت شناختی و بیماریهای حافظه، اغلب فراموششده و رها میشوند و کمترکسی با آنها در ارتباط است، درحالیکه بهاندازه دیگر گروههای سنی به ارتباطات انسانی اشتیاق دارند. سالمندان معمولا به دلیل مرگ همسر یا شریک زندگی، جدایی از دوستان یا خانواده، بازنشستگی، کمتحرکی و عدم رفتوآمد و دیدار افراد دیگر، خود را بهطور غیرمنتظرهای تنها میبینند و حتما کرونا هم در این مدت، مزید برعلت بوده و نقش برجستهای در عزلتنشینی و تنهایی این گروههای سنی داشته است.
حس جاماندگی، در زمره دشواریهای دوران کنونی شمرده میشود و به منزله نبود رابطه اجتماعی مطلوب توصیف میشود. انزوای اجتماعی حالتی است که طی آن فرد یا گروه میل یا نیاز به برقراری ارتباط با دیگران را داراست، اما فاقد توانایی برقراری ارتباط است. درحالیکه احساس تنهایی، حالتی ناخواسته و نامطلوب است که به هنگام فقدان روابط مهم روی میدهد. همه ما، سالمندان تنهایی را میشناسیم که اوقات خویش را در بوستان یا کنار پنجره میگذرانند یا افرادی که در سراهای سالمندان در حسرت نگاههای آشنا، به بازبینی برگهای خاطرات میپردازند. آنان همدم و همصحبتی ندارند و چنانچه کسی با ایشان سخن بگوید، حرفی مختصر و از روی رفع تکلیف است.
برخی از سالخوردگانی که در منزل فرزندان و نوههایشان روزگار میگذرانند هم وضع بهتری ندارند. حتی گاه فرزندان یا نوههایشان آنان را با خشونتهای کلامی و جسمی میآزارند و اینگونه دلآزاریها به عزلتگزینی آنها دامن میزند!
بیستوپنج تا پنجاه درصد سالمندان احساس تنهایی را تجربه میکنند
تمایل به روابط صمیمانه در همه انسانها از زمان تولد تا مرگ وجود دارد. افرادی که از داشتن روابط مثبت، پایدار و بااهمیت بیبهرهاند، احساس عدم رضایت و محرومیت میکنند و سالمندان هم از این مسئله مستثنی نیستند. بررسیها حاکی از آن است که حدود بیستوپنج تا پنجاه درصد سالمندان بالای شصت سال، به نحوی احساس تنهایی را تجربه میکنند.
این احســاس فقط نتیجه تنهایی زندگی کردن نیست بلکه در غیاب ارتباطات اجتماعی باکیفیت نیز رخ میدهد. گرچه سالمندان عصر حاضر نسبت به نسلهای پیشین تحصیلکردهترند و فعالیت و تحرک بیشتری دارند، اما بیشتر در معرض خطر انزوای اجتماعی و تنهایی قرار دارند. نتایج برخی پژوهشها نشان میدهد که احساس تنهایی بر آسیبپذیری فرد سالمند به انواع بیماریهای فیزیکی و روانی تأثیر داشته و نیز موجب مشکلات روانشناختی مختلفی ازجمله افسردگی، ناامیدی شدید، انزوای اجتماعی، اضطراب و رفتارهای خودمراقبتی و سبک زندگی معیوب میشود. تحقیقات نشان میدهد که احساس تنهایی با افزایش نرخ مرگ در ارتباط است. همچنین اثرات احساس تنهایی میتواند منجر بهنوعی پیری زودرس شود.
به باور صاحبنظران، سالمندانی که تکوتنها و بدون داشتن روابط اجتماعی یا ارتباط با دوستان نزدیک زندگی میکنند تا ۶۰ درصد با افزایش خطر ابتلا به زوال عقل روبهرو هستند و به دردهای جسمانی مبتلا میشوند. ازآنجاییکه تقریبا اغلب سالمندان بهشدت احساس تنهایی میکنند، معمولا دچار بیماریهای جسمی میشوند و یا حافظه خود را از دست میدهند.
بسیاری از سالمندان به دلیل تنها بودن بهنوعی در خانههای خود زندانی شدهاند و به همین دلیل تحرک بدنی کافی ندارند و در ایام کرونا این موضوع بیشتر از گذشته نگرانکننده است. سالمندانی که ارتباطات اجتماعی کافی ندارند و نمیتوانند با دوستان یا اعضای خانواده خود دیدار داشته باشند با احتمال بیشتری ممکن است به افسردگیهای شدید مبتلا شوند.
جمعیت زنان سالمندان تنها، بیشتر از مردان است
هماکنون حدود ۱۰ درصد جمعیت کشورمان را سالمندان تشکیل میدهند و در سالهای آینده نرخ جمعیت سالمندان بیشتر هم خواهد بود، اما طبق آماری که احمد دلبری، رئیس انجمن علمی سالمندشناسی ارائه داده، ۱۵ درصد از سالمندان تنها زندگی میکنند و این تنهایی و انزوای سالمندان مسئله بسیار مهمی است که دلبری ضمن تأکید بر آن میگوید، باید سازمانها و وزارتخانههای حوزه اجتماعی به این موضوع توجه داشته باشند.
انسانها یکسوم از عمرشان را در دوره بازنشستگی سپری میکنند. او پیشنهاد داده تا فرآیند بازنشستگی در کشور اصلاح شود؛ دولت از اینکه افراد را یکشبه بازنشسته میکند باید برحذر باشد، چراکه بازنشستگی میتواند طی فرآیند یک تا ۲ ساله انجام شود. درواقع افراد باید آموزشهای لازم را برای چگونگی سپری کردن دوره بازنشستگی دریافت کنند و این دوره را پایان کار و زندگی ندانند، همچنین باید شبکههای اجتماعی نیز در این خصوص بازسازی شود، زیرا با بازنشستگی، شبکههای اجتماعی دوران اشتغال و دوستان و خانواده از بین میرود و لازم است این شبکهها ترمیم شود.
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که سالمندی در کشور چهره زنانهای پیدا کرده و محسن سلمان نژاد، رئیس اسبق دبیرخانه شورای ملی سالمندان این آمار را به خبرگزاری ایرنا ارائه کرده است که در ازای هر ۹۷ مرد سالمند، یکصد زن سالمند وجود دارد و پیشتر نیز فرید براتی سده، رئیس سابق دبیرخانه شورای ملی سالمندان گفته بود بر اساس آمار در سال ۱۴۰۰ به ازای هر ۱۰۰ زن سالمند، ۸۸ مرد سالمند خواهیم داشت و درواقع زنانه شدن سالمندی در آینده پررنگتر از امروز خواهد شد. بدون تردید سالهای آینده شاهد شکلگیری خانههای سالمندان زنانهای خواهیم بود که خیل زنان سالمند تنها، سالهای پایانی عمر خود را در آنجا میگذرانند.
برخی پژوهشها نشان میدهد، تعداد زنان سالمندی که تنها زندگی میکنند از مردان پیشی گرفته و به زبان آمارها، یکپنجم زنان سالمند، در تنهایی و عزلت روزگار میگذرانند، اما این میزان در مردان سالمند، یکچهارم زنان برآورد میشود و آنچه قابل تأمل بوده این است که زنان تنها در قیاس با مردان در دوران کهولت، کمتر به ازدواج تن میدهند و به این سبب، نیازهای عاطفی، روحی و روانی آنان تأمین نشده و بهنوعی سرکوب میشود و البته کرونا هم گره تنهایی آنان را کورتر کرده است.
کرونا و مشکلات سلامت روان
در طول همهگیری کرونا دیگر نمیشود راحت به مسافرت رفت و کارهای قبلی مثل بیرون رفتن و گفتگو با آدمهای جدید را تجربه کرد و به گفته نسیبه زنجری از استادان دانشگاه علوم توانبخشی و سلامت اجتماعی، برای اکثریت سالمندان، احساس تنهایی تجربهای است که در ایام قرنطینه بیان میشود، اما برای عدهای این احساس تنهایی با مشکلات روانشناختی مانند افسردگی و یا اضطراب همراه بوده که عدم داشتن ملاقات هفتگی با فرزندان، نبود اوقات فراغت و گشت و گذار در بیرون از منزل و ترس از ابتلای خود و یا عزیزانشان به ویروس کرونا از عوامل مؤثر بر مشکلات سلامت روان سالمندان است.
او میگوید، آمار دقیقی از مشکلات روانشناختی و یا تشدید بیماریهای جسمانی سالمندان در دوران شیوع ویروس کرونا در دست نیست، اما احتمال میرود که حدود نیمی از سالمندان تجربهای از مشکلات متعدد روانشناختی مانند احساس تنهایی یا افسردگی یا اضطراب را داشته باشند. در مطالعاتی که در سایر کشورها انجامشده اختلالات مرتبط با استرس به عنوان بیشترین مشکل روانی رایج در بین سالمندان در ایام کرونا ذکر شده است.
«سارا احمدی» از پژوهشگران اجتماعی معتقد است: حتی بر سالمندانی که در بیرون از منزل رفتوآمد دارند، این حس تنهایی و بیکسی غلبه دارد.
او توضیح میدهد: «ماسک زدن و حفظ فاصله فیزیکی، همه افراد را بیش و کم از هم دور کرده و سالمندان از این موضوع آسیبدیدهاند. دیگر مثل سالیان گذشته نمیتوانند در پارکها و فضای سبز کنار دوست و آشنایی بنشینند و حرف بزنند. حتی اگر بنا به همصحبتی هم باشد، دوران کرونا موجب شده تا کسی افراد با کهولت سن را برای صحبت انتخاب نکند. حال دل مردم خوب نیست و ترجیحشان این است که در جوار افراد بانشاط و جوان بنشینند و دقایقی از وقت خود را به این شکل سپری کنند. ازآنجاییکه پیرسالان اغلب در تکلم دچار مشکلاند و آهسته و با مکث صحبت میکنند، افراد کمتر حوصله وقت گذاشتن با سالمندان را دارند. نوهها و فرزندان هم به دلیل ترس از انتقال، کمتر به منزل این عزیزان رفتوآمد میکنند و کرونا هم آنقدر آنان را گرفتار کرده که سعی میکنندفقط خریدهای منزل و احتیاجات والدینشان را تأمین کنند تا آنها به مغازه مراجعه نکنند، اما چندان با پدر و مادر پیر خود همصحبت نمیشوند. تمام هموغم فرزندان در این روزها معیشت است و خود آنها نیز بدخلق و مضطرباند و ناتوان از همکلامی با والدین، اما در این ماجرا، والدین و کهنسالان به لحاظ عاطفی و روانی بیشتر متضرر شدهاند، چون مراودات اجتماعی کمتری دارند و کمتر کسی از آنان سراغی میگیرد.»
بازنشستگی؛ از ایجاد وقفه در زندگی تا کاهش ارتباط با دیگران
این پژوهشگر حوزه اجتماعی در ادامه احساس تنهایی را با سه حالت مرتبط میداند و این موضوع را با توجه به اظهارات نظریهپردازان مطرح میکند: «حالت اول، تنهایی اجتماعی اســت که فرد به دلیل نداشــتن مشارکت در اجتماع و نبود شــبکه حمایتی گسترده، احساس غم و انزوا را متحمل میشود. حالت دوم، بهتنهایی هیجانی مرتبط میشود که در این شــرایط حتی با حضور افراد زیاد در اطراف فرد، وی احســاس عدم امنیت و تنهایی میکند که عمدتا نتیجه یک حالت دلبستگی ناایمن است. حالت سوم، حالت احســاس تنهایی ناشــی از مرگ بوده که با غمگینی، احساس پوچی و عدم اشتیاق همراه است. رویکرد مفهومی دیگری، در رابطه با احســاس تنهایی برکمبود مهارتهای اجتماعی تمرکز دارد. بهگونهای که فرد در شکلدهی و حفظ روابط اجتماعــی مهارت لازم را ندارد، اما در مورد پیرسالان، خود بازنشستگی یک تحول و انتقال از نقشی به نقشی دیگر است که وقفهای در زندگی فرد به وجود میآورد. بازنشستگی نهتنها به معنای از دست دادن شغل بلکه به مفهوم از دست دادن تماس با دیگران در محل کار است و در جامعهای که کار در آن دارای ارزش اساســی اســت، بازنشستگی معادل از دست دادن منزلت است. نبود کارهای جاری که ممکن است زندگی یک فرد را برای مدت حدود نیمقرن شــکل داده باشد، خلأیی ایجاد میکند که پر کردن آن دشوار است. همه این تغییرات و تجربه هیجانهای منفی ناشی از این تغییرات به ویژه افسردگی باعث ایجاد احساس تنهایی این افراد میشود.»
احمدی اضافه میکند که «تحقیقات، انزوای اجتماعی و تنهایی را با خطرات زیادی در انواع شرایط جسمی و روانی مرتبط دانسته است: فشارخون بالا، بیماری قلبی، چاقی، ضعف سیستم ایمنی، اضطراب، افسردگی، بیماری آلزایمر و حتی مرگ. برعکس، افرادی که با دیگران فعالیتهای پربار و معنادار و هدفمندی انجام میدهند تمایل دارند که عمر طولانیتری داشته باشند، روحیه خود را تقویت کنند و هدفی برای خود داشته باشند. مطالعات نشان میدهد که این فعالیتها به حفظ رفاه آنها کمک میکند و ممکن است عملکرد شناختی آنها را بهبود ببخشد. اگرچه اندازهگیری دقیق انزوا و تنهایی اجتماعی دشوار است، اما شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد بسیاری از بزرگسالان ۵۰ سال به بالا از نظر اجتماعی منزوی یا تنها هستند، به طوری که موجب به خطر افتادن سلامتی آنها میشود. مطالعات اخیر گویای آن است که انزوای اجتماعی بهطور قابلتوجهی خطر مرگ زودرس فرد به هر علتی را افزایش میدهد، خطری که ممکن است با سیگار کشیدن، چاقی و عدم تحرک بدنی رقابت کند و نکته مغفول مانده این است که زنان سالمند همپای نیازهای مادی و حضور کمرنگ در سطح جامعه از تنهایی نیز بیشتر از مردان در رنج و عذاباند و نبود حمایتهای قانونی هم بیش از پیش آنان را به سمت انزوا و افسردگی میکشاند. ازجمله مباحثی که رنج زنان سالمند را مضاعف میسازد این است که پس از مرگ همسر، فرزندانشان به آنها اجازه نمیدهند تا تجدید فراش کرده و تشکیل خانواده بدهند درحالیکه مردان با از دست دادن همسرشان به راحتی ازدواج میکنند، اما زنان سالمند در اغلب موارد پس از فوت همسر تحت قیمومیت فرزندان پسر خود قرارگرفته و، چون به لحاظ اقتصادی تأمین نیستند یا در خانه فرزندان نگهداری میشوند و یا به سرای سالمندان فرستاده میشوند. از جانب دیگر، فضای عمومی، شهرسازی و امکانات برای سالمندانی که با مشکلات ناتوانی روبهرو هستند، فضای تشویقکنندهای نیست. زنان که بار اقتصاد و فقر را بیشتر از مردان بر دوش دارند، مشکلات تنهایی و انزوا را نیز بیشتر لمس میکنند.»
رنج از دست دادن نزدیکان
این پژوهشگر اجتماعی با بیان اینکه به دنبال افزایش امید به زندگی و طولانیتر شدن عمر، بهاحتمالزیاد افراد علاوه بر تجربه کاهش در سلامتی جسمی، مجبور هستند که رنج از دست دادن نزدیکان خود را تحمل کنند و فرصت کمی برای عملکرد در نقشهای اجتماعی متنوع خواهند داشت، میگوید: «هرچقدر افراد به سالمندی نزدیکتر میشوند، آسیبپذیرتر میگردند و نیازمند مراقبتهای گستردهتری هستند. ناتوانیهای همراه سالمندی در تمامی حوزههای جسمی، روانی و اجتماعی تجربه میشوند و درنهایت سبب کاهش کیفیت زندگی سالمندان میشود. نتایج برخی مطالعات نشان میدهد که ٨٠درصد سالمندان بالاتر از٦٠سال به انواع اختلالات جسمی و روانی مبتلا بوده و حداقل٤٠درصد از سالمندان بالای٧٥سال به مراقبتهای گستردهای نیاز دارند. نتایج پژوهشی در ایران نیز نشان میدهد که میزان تقاضای سالمندان برای خدمات مراقبت سلامت٣ برابر جمعیت غیرسالمند بوده و این میزان با بالا رفتن سن سالمندان افزایش مییابد و در کنار این بیماریها و احساس نیاز برای مراقبت از سلامت آنها، این حس تنهایی نیز غم و دردهای آنان را بیشتر میکند.»