روایتی از شبی متفاوت در زندان/ از شروری که با استخاره توبه کرد تا ناگفتههای مسئول فرهنگی از تجربه ۲۲ سال زندگی در کنار زندانیان
در یکی از شبهای قدر در زندان اوین حاضر شدیم و پای ناگفتههای زندانیان برای احیاء این شب نشستیم.
پس از انجام هماهنگیهای لازم و دقایقی معطلی در مقابل زندان، بالاخره درب زندان گشوده شد و وارد محوطه شدیم.
لحظاتی نگذشته بود که پرسنل زندان به استقبال ما آمدند و با یک ون به سمت بندهای عمومی زندان حرکت کردیم و پس از گذر از پلههای مارپیچی، وارد حسینیه زندان شدیم.
برگزاری یک آیین مذهبی با رعایت دستورالعملهای بهداشتی
لحظاتی نگذشته بود که پرسنل زندان به استقبال ما آمدند و با یک ون به سمت بندهای عمومی زندان حرکت کردیم و پس از گذر از پلههای مارپیچی، وارد حسینیه زندان شدیم.
برگزاری یک آیین مذهبی با رعایت دستورالعملهای بهداشتی
رفته رفته مددجویان یک به یک در محوطه حسینیه حاضر میشدند تا تشریفات لازم برای احیاء شب قدر آغاز شود. نکته قابل توجه، رعایت دقیق دستورالعملهای بهداشتی در زندان بود.
عقربهها ساعت ۲۲ را نشان میداد که یک روحانی در حسینیه حاضر شد و در خصوص فضائل و کرامات شب قدر ایراد سخنرانی کرد.
مددجویی که در زندان پدر شد
توبه و فرصت بی نظیر بازگشت از گناهان و بدیها محوریترین موضوع این سخنرانی بود. در همان آن که روحانی زندان از فضیلتهای شب قدر برای استغفار گناهان میگفت، چشمان یکی از مددجویان با اشک پوشیده شد. به سراغش رفتم و پرسیدم چرا اینجاست؟ گفت: بخاطر درگیری. گفتم: چگونه؟ گفت: به دلیل موضوعی با جوانی در خیابان درگیر شدم. عصبی شدم و پس از آنکه چاقو را از جیب درآوردم، چند ضربه به سمتش پرتاب کردم که منجر به مجروح شدن آن جوان شد و این شد که پایم به اینجا باز شد. گفتم: امشب از خدا چه میخواهی؟ گفت: اول از همه چیز توبه میکنم و از خدا میخواهم تا از اینجا خلاص شوم؛ چرا که همسرم پا به ماه است و فردا شب قرار است پدر شوم.
به سراغ یکی دیگر از زندانیان رفتم که دستانش با خالکوبی پوشانده شده بود و در گوشهای مشغول دعا و نیایش بود. نمیندانستم که باید چگونه دل او را به دست بیاورم.
به سراغ وکیل بند که پیرمردی چاق و خوشرو بود رفتم. گفتم: میخواهم با فلانی صحبت کنم، میتوانید کمکم کنید؟ دستم را گرفت و پیش همان زندانی با دستهای خالکوبی شده رفتیم. وکیل بند به او گفت: جواد جان؛ با او همکاری کن، بخاطر ما در این شب به اینجا آمده؛ پس از آن جواد جز چشم چیزی نگفت.
شرط عقد، تحمل حبس
به جواد گفتم: چرا اینجایی؟ گفت: بخاطر مشارکت در سرقت؛ البته ۱۲ سال فراری بودم، اما بالاخره آمدم و خودم را معرفی کردم. گفتم: چه شد که بعد از ۱۲ سال تصمیم گرفتی خودت را معرفی کنی؟ گفت: عاشق شدم؛ اما قول داده بودم که توبه کنم، پدرش شرط کرد که تا پیش از عقد باید به زندان بروم و حبسم را بکشم، این شد که به زندان آمدم. گفتم: اینجا وضعیت چطور است؟ از غذا، بهداشت و خدمات راضی هستید؟ گفت: همه چیز خوب است؛ هیچ مشکلی از نظر مسائل بهداشتی ندارم و در زندان اگر کسی علائم کرونا و یا بیماری داشته باشد بلافاصله به بهداری منتقل میشود؛ اما هر چه باشد زندان است و دوری از یار، آزاردهنده.
ترک اعتیاد، بزرگترین امیتاز زندان برای من بود
آن طرف تر، جوانی نشسته بود که به نظر میرسید مسئول سیستم صوتی مراسم است. به سراغش رفتم و گفتم: شماهم زندانی هستید؟ گفت: بله به جرم سرقت اینجا هستم. گفتم: بیرون از اینجا شغلت چه بود؟ گفت: در جمهوری سیستم صوتی میفروختم. گفتم: چه شد که سمت سرقت رفتی؟ گفت: از روی حماقت؛ اصلا نیاز نداشتم و برای اینکه دوستم تنها نباشد همراهش رفتم و درگیر این ماجرا شدم و از اعتماد بی جا به رفیقم ضربه خوردم. گفتم: زندان برای تو امتیازی هم داشته؟ گفت: بزرگترین امتیاز زندان این بود که باعث شد هروئین را ترک کنم، از ترس خماری از فکر به ترک میترسیدم؛ اما با ورودم به زندان در سال گذشته در همین شبهای قدر توبه کردم و مواد را کنار گذاشتم.
سینه زنی خودجوش زندانیان در اندرزگاهها
صحبتمان که تمام شد، صدای سینه زنی داخل اندرزگاهها توجهم را به خود جلب کرد؛ با اصرار برای حضور در مراسم سینه زنی همراه یکی از نگهبانان به اندرزگاه ۷ رفتیم. زندانیان یک به یک در سالن کشیده اندرزگاه کنار هم ایستاده بودند و چند نفر نیز به عنوان میاندار، وسط جمیعت قرار داشتند.
از نگهبان پرسیدم، چون ما به اینجا آمدیم مجبورشان کردند تا در اندرزگاه سینه زنی راه بیندازند؟ گفت: نه؛ خودشان خودجوش این مراسم را راه انداخته اند و زندان دخالتی در این موضوع ندارد. در همین حال صدای سینه زنی در تک تک اندرزگاهها در عزای امیرالمومنین (ع) طنین انداز میشد.
در حال بازگشت به حسینیه زندان بودم که متوجه شدم روحانی واعظ در حال خروج از ساختمان است، با اصرار جلویش را گرفتم و برای یک گفت وگوی کوتاه به کتابخانه زندان رفتیم.
تجربه ۲۲ سال زندگی در کنار زندانیان
حجت الاسلام والمسلمین رستمی، مسئول فرهنگی زندان که ۲۲ سال است با زندانیان زندگی میکند کار با زندانیان را سخت و مشکل و در عین حال شیرین دانست و گفت: ارشاد و راهنمایی برای مبلغ شیرین است. در مسجد با افراد عادی سر و کار داریم که خودشان به سراغ ما میآیند، اما در اینجا با افرادی سر و کار داریم که جامعه آنها را طرد کرده و خود را تنها میبینند؛ از طرفی در مقابل هر نوع کمکی در ابتدای امر مقاومت میکنند. کار کردن با این افراد، برای من و امثال من ایجاد انگیزه میکند.
بیشتر بخوانید:
مسئول فرهنگی زندان خاطرنشان کرد: موضوع ارشاد و پذیرش آن کاملا روانشناسی است؛ اگر کسی خودش نخواهد نمیتوان به او کمک کرد و کسی که علاقمند به ایجاد تغییر باشد، میتواند در خود تغییر ایجاد کند و ما صرفا زمینههای تغییر را در افراد و زندان ایجاد میکنیم.
وی گفت: افرادی که در اینجا حضور دارند؛ اغلب ذات سالم و پاکی دارند که در زندگی دچار لغزش و اشتباه شده اند؛ لذا اگر موضوع اصلاح در جامعه و زندان به درستی جا بیفتد و به آن توجه ویژهای شود، اثربخشی آن نیز زیاد خواهد بود.
شروری که با یک استخاره توبه کرد
حجت الاسلام والمسلمین رستمی بیان کرد: در زندان، زندانیان زیادی بوده اند که از دست آنها عاصی بودیم و هم در داخل زندان و هم بیرون از زندان شرارت و خلاف میکردند، اما در یک لحظه، از گناه بازگشتند. به طور مثال یکی از زندانیان شرور که همیشه از دور نظاره گر مراسمهای ما بود، به سراغ او رفتم و به او گفتم که اگر علاقه داری چرا شرکت نمیکنی؟ گفت میشود برای من استخاره بگیرید؟ برایش استخاره گرفتم و زمانی که قرآن را باز کردم آیه ۱۶ سوره حدید آمد (أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ؛ آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود؟). پس از آن، این زندانی بلند بلند شروع به گریه و توبه کرد.
سارق مسلحی که کاسب شد
مسئول فرهنگی زندان اظهار کرد: در یکی دیگر از موارد؛ یک زندانی که به دلیل سرقت مسلحانه در زندان بود و از هر گونه مرخصی و تخفیف منع شده بود، در کلاسهای قرآن شرکت کرد و پس از آن رفته رفته عوض شد و توبه کرد. پس از آن، اسباب آزادی این زندانی مهیا شد و در حال حاضر در یک مغازه مشغول کسب حلال است و خود را مدیون قرآن میداند.
وی عنوان کرد: این گونه نیست که در زندان فقط بدی ببینید؛ این افراد مرامهای خوبی نیز دارند که همین مرامها نشان دهنده ذات پاک آن ها و نشان دهنده فراهم بودن زمینه برای بازگشت و توبه است. به طور کلی، در ماه محرم و ماه رمضان میزان توبه و بازگشت در میان زندانیان افزایش پیدا میکند.
قرآن به سر گرفتن زندانی و زندانبان به دور از تشریفات همیشگی
عقربهها ساعت ۲۳:۱۵ را نشان میداد که یکی از مسئولان زندان آمد و گفت که مراسم قرآن به سر گرفتن در حسینیه آغاز شده و اگر میخواهید، میتوانید حضور پیدا کنید. به سمت حسینیه زندان رفتم و در مراسم حضور یافتم. چراغها خاموش شده بود و همه افراد حاضر در حسینیه، اعم از زندانی، نگهبان و پرسنل کنار یکدیگر ایستاده و قرآن به سر گرفته بودند.
در حالی که چراغها خاموش شده بود و زندانیان مشغول راز و نیاز بودند، اشکهای سرازیر یکی از زندانیان توجهم را به خود جلب کرد؛ با پایان مراسم، به سراغ او رفتم و گفتم: شما چرا در اینجا هستید؟ گفت: به دلیل اعتماد بی جا کارت بانکی خود را در اختیار دوستم قرار دادم و متاسفانه از حساب من سواستفاده کرد؛ امشب از خدا خواستم که کمکم کند و مرا از این شری که گرفتار آن شدم نجات دهد.
پایان یک شب متفاوت
فرصتمان تمام شده بود و باید زندان را ترک میکردیم. همراه چند نفر از پرسنل و نگهبانان به نزدیکی درب بزرگ و آهنی زندان هدایت شدیم، پس از طی تشریفات، از زندان خارج شدم؛ در حالی که همچنان، ذهنم داخل حسینیه، اندرزگاهها و زندان بود. به این فکر میکردم که در همین شبهای قدر که گاها از کنار آن ساده میگذریم، چقدر از افراد نابه هنجار و مطرود جامعه، توبه کرده اند و به زندگی عادی خود در کوچه و بازار بازگشته اند. به قرآن به سر گرفتن مسئولان زندان، نگهبانان و زندانیان در تاریکی حسینیه زندان در کنار یکدیگر فکر میکنم که خداوند چگونه در یک شب همه را به دور از تشریفات همیشگی میان زندان و زندانبان، در کنار یکدیگر برای دعا و نیایش قرار میدهد.
وی گفت: افرادی که در اینجا حضور دارند؛ اغلب ذات سالم و پاکی دارند که در زندگی دچار لغزش و اشتباه شده اند؛ لذا اگر موضوع اصلاح در جامعه و زندان به درستی جا بیفتد و به آن توجه ویژهای شود، اثربخشی آن نیز زیاد خواهد بود.
شروری که با یک استخاره توبه کرد
حجت الاسلام والمسلمین رستمی بیان کرد: در زندان، زندانیان زیادی بوده اند که از دست آنها عاصی بودیم و هم در داخل زندان و هم بیرون از زندان شرارت و خلاف میکردند، اما در یک لحظه، از گناه بازگشتند. به طور مثال یکی از زندانیان شرور که همیشه از دور نظاره گر مراسمهای ما بود، به سراغ او رفتم و به او گفتم که اگر علاقه داری چرا شرکت نمیکنی؟ گفت میشود برای من استخاره بگیرید؟ برایش استخاره گرفتم و زمانی که قرآن را باز کردم آیه ۱۶ سوره حدید آمد (أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ؛ آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود؟). پس از آن، این زندانی بلند بلند شروع به گریه و توبه کرد.
سارق مسلحی که کاسب شد
مسئول فرهنگی زندان اظهار کرد: در یکی دیگر از موارد؛ یک زندانی که به دلیل سرقت مسلحانه در زندان بود و از هر گونه مرخصی و تخفیف منع شده بود، در کلاسهای قرآن شرکت کرد و پس از آن رفته رفته عوض شد و توبه کرد. پس از آن، اسباب آزادی این زندانی مهیا شد و در حال حاضر در یک مغازه مشغول کسب حلال است و خود را مدیون قرآن میداند.
وی عنوان کرد: این گونه نیست که در زندان فقط بدی ببینید؛ این افراد مرامهای خوبی نیز دارند که همین مرامها نشان دهنده ذات پاک آن ها و نشان دهنده فراهم بودن زمینه برای بازگشت و توبه است. به طور کلی، در ماه محرم و ماه رمضان میزان توبه و بازگشت در میان زندانیان افزایش پیدا میکند.
قرآن به سر گرفتن زندانی و زندانبان به دور از تشریفات همیشگی
عقربهها ساعت ۲۳:۱۵ را نشان میداد که یکی از مسئولان زندان آمد و گفت که مراسم قرآن به سر گرفتن در حسینیه آغاز شده و اگر میخواهید، میتوانید حضور پیدا کنید. به سمت حسینیه زندان رفتم و در مراسم حضور یافتم. چراغها خاموش شده بود و همه افراد حاضر در حسینیه، اعم از زندانی، نگهبان و پرسنل کنار یکدیگر ایستاده و قرآن به سر گرفته بودند.
در حالی که چراغها خاموش شده بود و زندانیان مشغول راز و نیاز بودند، اشکهای سرازیر یکی از زندانیان توجهم را به خود جلب کرد؛ با پایان مراسم، به سراغ او رفتم و گفتم: شما چرا در اینجا هستید؟ گفت: به دلیل اعتماد بی جا کارت بانکی خود را در اختیار دوستم قرار دادم و متاسفانه از حساب من سواستفاده کرد؛ امشب از خدا خواستم که کمکم کند و مرا از این شری که گرفتار آن شدم نجات دهد.
پایان یک شب متفاوت
فرصتمان تمام شده بود و باید زندان را ترک میکردیم. همراه چند نفر از پرسنل و نگهبانان به نزدیکی درب بزرگ و آهنی زندان هدایت شدیم، پس از طی تشریفات، از زندان خارج شدم؛ در حالی که همچنان، ذهنم داخل حسینیه، اندرزگاهها و زندان بود. به این فکر میکردم که در همین شبهای قدر که گاها از کنار آن ساده میگذریم، چقدر از افراد نابه هنجار و مطرود جامعه، توبه کرده اند و به زندگی عادی خود در کوچه و بازار بازگشته اند. به قرآن به سر گرفتن مسئولان زندان، نگهبانان و زندانیان در تاریکی حسینیه زندان در کنار یکدیگر فکر میکنم که خداوند چگونه در یک شب همه را به دور از تشریفات همیشگی میان زندان و زندانبان، در کنار یکدیگر برای دعا و نیایش قرار میدهد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *