نعت باستان در بارگاه زبان
در دسترس دیدن دانشی مرد کارآزمودهای که خود پهلوان حماسههای زبانی است رویای افسونگرانهای میتواند باشد. اما در هنگامه در رسیدن چنین بزنگاهی از او پرسش کردن در باب آنکه آثار باستانی نمودگار کدام شیوه شناخت از تاریخ دیرینه ایرانیان است شاید بیشتر به فرصت سوزی خام دستانهای بماند.
- هم قران افتادن با یکی از سرحلقه گان سلسله جلیله زبان آوران ادب فارسی، چون موسمی برای گردآمدن و با هم نشستن و از نسبتهای برقرار شده جامعه و ادبیات و فرهنگ با او گفتنِ نوآمدهای زبان ناشناس و ناآموخته در حکم ضیافتی خیال انگیز و رویاگون تواند بود. همو که همه همّش بر تناور کردن درخت ادب با اکسیر صناعت و بلاغت است. آن هم در این زمانه لغزشهای زبانی سبک سرانه جماعت تشنه گفتگوهای فست فودی فضای مجازی.
او، اما خود آموزگار پیرایه زدایی از زبان و آرایش دادن کلام و گزیدن تردستانه کلمه است و پس قرابتش با سخن پردازی عیان. از همین است که پوشاندن پوستین سره گویی بر قامت زبان_ آن هم زبانِ نغزِ نازکِ آبگون _ در پیش بردن آنچه او میخواهد، طریقیتی روشن دارد. استخدام واژههایی از تاریخ پرغنای ادب فارسی و منتزع کردنشان از زمینه زیستی واقعیشان و بار کردن وجوه امروزینه برساخته اش بر اندامشان هم از همین هدف بر میخیزد.
واژههای بازآمده از دورههای نخستینِ تاریخ زبان فارسی باید طوری بازسازی شوند که قامتشان به قواره قبای قهرمانان زبانِ سختهای باشد که او میخواهد؛ که هم شیوا و شکرین باشند و هم راهی جز نمودن زیباییها و دل انگیزیهای فارسی سره نشناسند. چنین است که او با برکشیدن مایه و افزار مورد نیازش از صندوقچه فراخ زبان و ادب لعبتکانی میسازد پر شرر و شگفتی. اما نباید از دیده دور داشت که زبان او ابزار مضمون سازیهای زبانی نیست که ابراز دلبستگی به زبان و بزرگ داشتن آن است.
در دسترس دیدن چنین دانشی مرد کارآزمودهای که خود پهلوان حماسههای زبانی است رویای افسونگرانهای میتواند باشد. انگار فرصتی دست داده باشد تا آب اقیانوسی را در لحظهای لاجرعه سرکشید. اما در هنگامه در رسیدن چنین بزنگاهی از او پرسش کردن در باب آنکه آثار باستانی نمودگار کدام شیوه شناخت از تاریخ دیرینه ایرانیان است شاید بیشتر به فرصت سوزی خام دستانهای بماند. او، اما دو دل مانده از کارویژه برای پوشش اخبار دادگستری از چرایی به میان انداختن چنین پرسش ناهمسانی میپرسد و بعد گوش باز کرده گوشزدمان میکند که یک واو از گفتارهایش کاسته یا افزون شود از این پس جایمان در فهرست سیاهش خواهد بود.
بیشتر بخوانید:
زبان تلگرامی، تهدیدی برای زبان پارسی
میرجلال الدین کزازی استاد زبان و ادبیات فارسی آثار باستانی را در شناساندن آنچه در گذشتهها رفته در موضع و مقامی بالاتر از حتی شورانگیزترین چکامهها مینهد: یادگارهای باستانی، یادگارهای دیداری، آشکار از روزگاران سپری شده اند. به سخنی دیگر آن روزگاران را به گونهای میتوانند به امروز بیاورند، اکنونی بگردانند، در برابر چشم ما بنهند. از همین روی این یادگارها را با هیچ یادگاری دیگر نمیتوان یکسان دانست. زیرا آن یادگارهای دیگر که بیشتر نوشتاری اند، نمیتوانند چنین کارکردی داشته باشند. حتی شورانگیزترین، تپندهترین سروده درباره آنچه در گذشته انجام گرفته است هرگز نمیتواند کاری را به انجام برساند که این یادگار باستانی انجام میتواند داد. هرگز نمیتواند ما را به آن شناخت برساند که با دیدن و بررسیدن این یادگار بدان میتوانیم رسید.
از کزازی درباب تاثیر آثار باستانی در دست پیدا کردن به خودآگاهی دینی و ملی میپرسیم. او، اما گویی که در بند نگرانی از نقصان یافتن کلام مانده باشد واژهها را شمرده و گزیده و بی هر اطنابی به بند زبان میآویزد: کارکردی ناگزیر و بنیادین دارند. زیرا -در پاسخ به پرسش پیشین گفتم- گذشته را حتی گذشتههای بسیار دور را میتوانند اکنونی کنند. زمانی را که آن گذشته را از ما جدا میدارد از میان بردارند. این یادگارها گاهی آنچنان دیرینه اند که ما نمیتوانیم به درستی، به روشنی زمان و تاریخ آنها را نشان بدهیم.
گزیده گویی استاد ادب فارسی با نوشداروی بیان پیراسته اش یکسو میشود. از او چرایی سهل انگاری کارگزاران دولتی و مردم در نگهداشت و پاسداری آثار تاریخی را جویا میشویم. پرسش را پایهای میبیند، اما پاسخ روشن به آن را به خود جماعت سهل انگار حواله میکند: این پرسشی است بنیادین که باید از این کسان شما درباره آن بپرسید. میتواند ریشه در ناآگاهی داشته باشد، یا ریشه در سودجویی. ساختمانی کهن را که یادگار روزگاری است در گذشته بر پای فرو میریزند، از میان میبرند، زیرا در جایی از شهر سالها برافراخته بوده است که ارزش مادی بسیار دارد. چون میخواهند که از آن زمین بهره دیگری ببرند، بنگاهی بازرگانی، سودآور در آن بسازند آن بنا را از میان میبرند. شاهکاری هنری یا فرهنگی "برخی" یعنی قربانی سودجویی میشود. یا انگیزههای دیگر که من نمیخواهم به آنها بپردازم.
میرجلال الدین کزازی استاد زبان و ادبیات فارسی آثار باستانی را در شناساندن آنچه در گذشتهها رفته در موضع و مقامی بالاتر از حتی شورانگیزترین چکامهها مینهد: یادگارهای باستانی، یادگارهای دیداری، آشکار از روزگاران سپری شده اند. به سخنی دیگر آن روزگاران را به گونهای میتوانند به امروز بیاورند، اکنونی بگردانند، در برابر چشم ما بنهند. از همین روی این یادگارها را با هیچ یادگاری دیگر نمیتوان یکسان دانست. زیرا آن یادگارهای دیگر که بیشتر نوشتاری اند، نمیتوانند چنین کارکردی داشته باشند. حتی شورانگیزترین، تپندهترین سروده درباره آنچه در گذشته انجام گرفته است هرگز نمیتواند کاری را به انجام برساند که این یادگار باستانی انجام میتواند داد. هرگز نمیتواند ما را به آن شناخت برساند که با دیدن و بررسیدن این یادگار بدان میتوانیم رسید.
از کزازی درباب تاثیر آثار باستانی در دست پیدا کردن به خودآگاهی دینی و ملی میپرسیم. او، اما گویی که در بند نگرانی از نقصان یافتن کلام مانده باشد واژهها را شمرده و گزیده و بی هر اطنابی به بند زبان میآویزد: کارکردی ناگزیر و بنیادین دارند. زیرا -در پاسخ به پرسش پیشین گفتم- گذشته را حتی گذشتههای بسیار دور را میتوانند اکنونی کنند. زمانی را که آن گذشته را از ما جدا میدارد از میان بردارند. این یادگارها گاهی آنچنان دیرینه اند که ما نمیتوانیم به درستی، به روشنی زمان و تاریخ آنها را نشان بدهیم.
گزیده گویی استاد ادب فارسی با نوشداروی بیان پیراسته اش یکسو میشود. از او چرایی سهل انگاری کارگزاران دولتی و مردم در نگهداشت و پاسداری آثار تاریخی را جویا میشویم. پرسش را پایهای میبیند، اما پاسخ روشن به آن را به خود جماعت سهل انگار حواله میکند: این پرسشی است بنیادین که باید از این کسان شما درباره آن بپرسید. میتواند ریشه در ناآگاهی داشته باشد، یا ریشه در سودجویی. ساختمانی کهن را که یادگار روزگاری است در گذشته بر پای فرو میریزند، از میان میبرند، زیرا در جایی از شهر سالها برافراخته بوده است که ارزش مادی بسیار دارد. چون میخواهند که از آن زمین بهره دیگری ببرند، بنگاهی بازرگانی، سودآور در آن بسازند آن بنا را از میان میبرند. شاهکاری هنری یا فرهنگی "برخی" یعنی قربانی سودجویی میشود. یا انگیزههای دیگر که من نمیخواهم به آنها بپردازم.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *