الگوگرفتن از سیاست علوی؛ برگ برنده نظام اسلامی
از دیدگاه امام علیه السلام، وجه تمایز اصلی حکومت اسلامی با دیگر حکومت ها، عدالت و دوری از ستم است؛ چون تمام اصول اخلاقی که انسانها در شرایط عادی بدان پایبندند، در شرایط ظالمانه از میان میرود.
- سید محمدجواد سایبان - درجامعه اسلامی امروزی عدهای گمان میکنند امیرالمؤمنین علیهالسلام با تمام فضائل و کمالاتی که دارا بودند، آگاه به علم سیاست نبوده و بینش سیاسی نداشتهاند. عقیده این گروه این است که مشکلات حکومت پنج ساله امام علی علیهالسلام، جنگ با معاویه، نبرد با خوارج و ... با فوت و فن سیاسی قابل پیشگیری بود.
نکاتی ناب از زندگی سیاسی امیرالمؤمنین علیهالسلام
به نظر میرسد این گونه قضاوتها و برداشتها از زندگی سیاسی امیرالمؤمنین علیهالسلام نشان دهنده عدم آگاهی و شناخت نسبت به سیره سیاسی ایشان و برداشتهای غلط از شیوه حکومت داری این امام بزرگوار است. حضور فعال و تأثیرگذار ایشان از ابتدای نوجوانی تا پایان عمر شریفشان در متن حوادث و جریانات سیاسی، نظامی و اجتماعی جامعه نوپای اسلامی، به وضوح نبوغ و دانش سیاسی ایشان را نمایان میکند.
نکاتی ناب از زندگی سیاسی امیرالمؤمنین علیهالسلام
۱) سیاست پاک:
در دوران زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام کوردلانی بودند که به خاطر غفلت و جهالت، ایشان را متهم به بی سیاستی کرده و حضرت را سرزنش میکردند، در حالی که بینش سیاسی حضرت، ویژه و متفاوت بود. امیرالمؤمنین علیه السلام درباره معاویه میفرمودند: «به خدا قسم معاویه از من زیرکتر و سیاست مدارتر نیست. او حیله باز و فاجر است و اگر از حیله گری و مکاری نفرت نداشتم از زیرکترین مردم بودم. ولی هر مکر و غدری همراه با فسق و فجور است و فسق و فجور هم کفر را همراه خود دارد، و هر خائن و مکاری روز قیامت همراه خود پرچم و نشانی دارد که با آن شناخته میشود. قسم به خدا که مکارها نمیتوانند مرا غافلگیر کرده و فریب بدهند و قدرتمندان نمیتوانند مرا تحت فشار و در حال ضعف قرار دهند.» [۱]
ایشان هیچ گاه برای پیروز شدن به دروغ، ظلم و رفتارهای غیراخلاقی متوسل نمیشدند. در ابتدای حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام عدهای به ایشان توصیه میکردند که ملاحظه بعضی از خواص را کرده و سهم بیشتری از بیت المال به آنان بدهند تا از این طریق جذب حکومت شوند. ایشان در جواب میفرمودند: «شما میخواهید من پیروزی را به وسیلهی ظلم برای خودم دست و پا کنم؟ به خدا سوگند، چنین نکنم تا شب و روز از پى هم مى آیند و در آسمان ستاره اى از پس ستاره دیگر طلوع مى کند.» [۲]
۲) بصیرت بخشی:
زندگی سیاسی امیرالمؤمنین علیه السلام سرشار از درسهایی آموزنده برای سیاست مداران است. یکی از خصلتهای ناب امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان یک زمامدار اسلامی، بصیرت بخشی و بصیرت دهی به کسانی است که نیاز به بصیرت دارند. وجود این عنصر ارزشمند در جامعه به اندازهای ضروری و لازم است که آینده حکومت و رشد و پیشرفت کشور به آن وابسته است. در سایه بصیرت مردم است که یک حاکم میتواند اهداف متعالی خود را دنبال کرده و جامعه را به درستی هدایت کند.
۳) پرهیز از قدرت طلبی:
در نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام قدرت صرفا وسیلهای برای رسیدن به اهداف متعالی است. ایشان هیچ گاه قدرت و مقام را هدف قرار نداده و برای رسیدن به آن تلاش نمیکردند. جملات ایشان در جریان پذیرفتن خلافت، نشان دهنده بی اعتنایی ایشان به مقام و قدرت است. «خدایا! تو میدانی که اگر خلافت را پذیرفتم، نخواستم در قدرت برکسی پیشی گیرم یا از زندگی دنیا چیزی برای خود بیندوزم، بلکه بدان امید پذیرفتم که معالم دین تو را بازسازی کنم و نظم و صلاح را در بلاد تو آشکار سازم تا بندگان مظلوم تو آسوده شوند و حدود و احکام تو را که تعطیل کرده بودند، دوباره بر پای دارم.»[۳]
زندگی سیاسی امیرالمؤمنین علیه السلام سرشار از درسهایی آموزنده برای سیاست مداران است. یکی از خصلتهای ناب امیرالمؤمنین علیه السلام به عنوان یک زمامدار اسلامی، بصیرت بخشی و بصیرت دهی به کسانی است که نیاز به بصیرت دارند. وجود این عنصر ارزشمند در جامعه به اندازهای ضروری و لازم است که آینده حکومت و رشد و پیشرفت کشور به آن وابسته است. در سایه بصیرت مردم است که یک حاکم میتواند اهداف متعالی خود را دنبال کرده و جامعه را به درستی هدایت کند.
۳) پرهیز از قدرت طلبی:
در نگاه امیرالمؤمنین علیه السلام قدرت صرفا وسیلهای برای رسیدن به اهداف متعالی است. ایشان هیچ گاه قدرت و مقام را هدف قرار نداده و برای رسیدن به آن تلاش نمیکردند. جملات ایشان در جریان پذیرفتن خلافت، نشان دهنده بی اعتنایی ایشان به مقام و قدرت است. «خدایا! تو میدانی که اگر خلافت را پذیرفتم، نخواستم در قدرت برکسی پیشی گیرم یا از زندگی دنیا چیزی برای خود بیندوزم، بلکه بدان امید پذیرفتم که معالم دین تو را بازسازی کنم و نظم و صلاح را در بلاد تو آشکار سازم تا بندگان مظلوم تو آسوده شوند و حدود و احکام تو را که تعطیل کرده بودند، دوباره بر پای دارم.»[۳]
نگرش امیرالمؤمنین علیه السلام به پست و مقام دنیوی واقعا استثنایی است. در دنیایی که اکثر مردم در پی کسب قدرت و ثروت هستند و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند، ایشان هرگز برای رسیدن به خلافت و قدرت، برنامه ریزی نکرد و تا زمانی که مردم به او روی نیاوردند، به قدرت روی نیاورد؛ زیرا قدرت برای او هیچ ارزشی نداشت و تنها برای اجرای عدالت آن را پذیرفت؛ از این رو حکومت در نظرش از کفش کهنه بی ارزشتر بود. [۴]
۴) اجرای عدالت الهی:
در اندیشه سیاسی امام علی علیه السلام، عدالت، رکن اساسی و عنصری تاثیرگذار است. نکته قابل توجه حکومت ایشان این بود که در مقام عمل، عدالت الهی را برای همه اجرا میکردند و در این زمینه بی باک بودند. از دیدگاه امام علیه السلام، وجه تمایز اصلی حکومت اسلامی با دیگر حکومت ها، عدالت و دوری از ستم است؛ چون تمام اصول اخلاقی که انسانها در شرایط عادی بدان پایبندند، در شرایط ظالمانه از میان میرود. به همین دلیل حضرت علی علیه السلام تمام توان خویش را برای مبارزه با بی عدالتی به کار برد تا اصول اخلاقی را در مردم و در میان زمامداران پایدار کند و در نهایت نیز در همین مسیر به شهادت رسیدند.
۵) سعه صدر و مماشات در رفتار:
امیرالمؤمنین علیه السلام، اهل مدارا و ملایمت بود. ایشان کسی نبود که بدون رعایت مداراهای لازم با مخالفان، دست به شمشیر ببرد. هر سه جنگی که در دوران حکومتشان بر ایشان تحمیل شد بعد از مماشات و مدارای ایشان با دشمن بود. جملات ایشان در این زمینه نشان دهنده این ویژگی ممتاز ایشان است.
در اندیشه سیاسی امام علی علیه السلام، عدالت، رکن اساسی و عنصری تاثیرگذار است. نکته قابل توجه حکومت ایشان این بود که در مقام عمل، عدالت الهی را برای همه اجرا میکردند و در این زمینه بی باک بودند. از دیدگاه امام علیه السلام، وجه تمایز اصلی حکومت اسلامی با دیگر حکومت ها، عدالت و دوری از ستم است؛ چون تمام اصول اخلاقی که انسانها در شرایط عادی بدان پایبندند، در شرایط ظالمانه از میان میرود. به همین دلیل حضرت علی علیه السلام تمام توان خویش را برای مبارزه با بی عدالتی به کار برد تا اصول اخلاقی را در مردم و در میان زمامداران پایدار کند و در نهایت نیز در همین مسیر به شهادت رسیدند.
۵) سعه صدر و مماشات در رفتار:
امیرالمؤمنین علیه السلام، اهل مدارا و ملایمت بود. ایشان کسی نبود که بدون رعایت مداراهای لازم با مخالفان، دست به شمشیر ببرد. هر سه جنگی که در دوران حکومتشان بر ایشان تحمیل شد بعد از مماشات و مدارای ایشان با دشمن بود. جملات ایشان در این زمینه نشان دهنده این ویژگی ممتاز ایشان است.
در جنگ صفین قبل از آن که جنگ شروع شود، عدهای پا به زمین میکوبیدند و اصرار میکردند که امیرالمؤمنین علیه السلام حمله کند. ایشان فرمودند: «فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ یَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِی؛ [۵]
به خداسوگند یک روز جنگ را به تأخیر نینداختم مگر از این رو که امید داشتم گروهى به من بپیوندند و به سبب من هدایت شوند.» یعنی من دنبال جنگ نیستم، دنبال هدایتم؛ وقتی که مأیوس شدیم که کسی نمیآید، آن وقت شمشیر را میکشیم و جنگ را شروع میکنیم.
درباره اهل جمل نیز همین جریانات تکرار شد. در این جنگ که یکی از آزمایشهای دشوار امیرالمؤمنین علیه السلام بود مضمون فرمایش ایشان این بود که من صبر خواهم کرد تا وقتی که ببینم حرکت این افراد منجر به شکاف و اختلاف بین مسلمانان میشود؛ آن وقت وارد عمل خواهم شد و فتنه را علاج خواهم کرد؛ بنابراین تا آن وقتی که ممکن است، صبر کرده و طریق نصیحت را پیش میگیرم.
امیرالمؤمنین علیه السلام در این پنج سال با عمل و شیوهی حکومت خود نشان داد که همان اصولِ درخشان صدر نبوت، با حاکم الهی مقتدری مثل امیرالمؤمنین علیه السلام قابل اجراست. امید است مردم و مسئولین، با سرلوحه قرار دادن این نکات آموزنده، بیش از پیش شاخصههای حکومت علوی را در جامعه پیاده کنند؛ ان شاءالله.
پی نوشت:
[۱]تحف العقول، ص ۹۹
[۲]نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶
[۳]نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱
[۴]نهج البلاغه، خطبه ۳۳
[۵]نهج البلاغه صبحی صالح، ص ۹۱
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *