صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

شب شهادت امام علی (ع) در زندان اوین/ وقتی نوای «الهی العفو» زندانیان، نردبانی به سوی آسمان می‌شود

۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۱:۵۸
کد خبر: ۷۲۱۹۹۵
دسته بندی‌: حقوق و قضا ، قضایی
دیشب در حسینیه زندان اوین، صدای همه‌ی بندگان خدا به عرش رسید بندگانی که به امید اجابت آرزوهایشان، علی (ع) را صدا می‌زدند.

- اینجا جز بلندای آسمان و درخشش ستارگانش چیزی نمی‌بینی که آن‌ها هم غم علی (ع) را دارند. فرشتگان در عرش برای غربت مولای متقیان سوگواری می‌کنند و بندگان عابد به عشق علی (ع) در فرش قرآن به سر می‌گیرند و‌ با دل شکسته نام او را بر زبان می‌آورند.

شب شهادت علی (ع) بود. شبی که آسمان و زمین برای ابد، داغدار می‌شوند و زمین برای همیشه در حسرت یک‌سجده‌ی دیگر او باقی می‌ماند. در حسینیه زندان اوین شب گذشته صدای العفو مردمانش به آسمان بلند بود؛ چهار دیواری سیاه‌پوشی که جمعیتی برای توبه و طلب بخشش قرآن به سر گرفته‌ بودند.

مراسم شب قدر در زندان اوین امسال هم با رعایت فاصله گذاری اجتماعی و پروتکل‌های بهداشتی برگزار شد و زندانیان با جرائم مختلف نگاهشان به آسمان بود.

مراسم با سخنرانی روحانی زندان در باب عظمت شب قدر و فرصت توبه آغاز شد.

به چهره‌های مدد جویان که نگاه می‌کردی جز پشیمانی و‌ ندامت چیزی نمی‌دیدی شاید در دل آرزو می‌کردند باری دیگر با جبران گذشته فرصت زیستن در بیرون از اینجا را داشته باشند.

روحانی زندان روضه‌ را آغاز کرد از علی (ع) گفت از ابهت و مردانگی‌اش سخن به زبان می‌آورد، اما مگر می‌شود از علی (ع) گفت و‌ ذکر مصیبت جانسوز حسین (ع) را بر زبان نیاورد؟

تاب بیماری برادرم را ندارم / می‌خواهم زندگی جدیدی را آغاز کنم

در بین مددجویانی که خاضعانه خدا را صدا می‌کردند یک نفر را دیدم که به دیواری تکیه کرده به سراغش می‌روم و از او می‌پرسم چرا اینجایی؟ می‌گوید: به علت مشارکت در سرقت ضبط خودرو در زندان هستم؛ چندماهی است به زندان آمدم و اگر خدا بخواهد یک ماه دیگر از زندان آزاد می‌شوم.

به او می‌گویم امشب چه آرزویی داری؟ سکوت می‌کند سوالم را دوباره تکرار می‌کنم، سر به زیر دارد و می‌گوید خانوده ام چشم انتظارم هستند دلم می‌خواهد زمانی که از زندان بیرون آمدم زندگی جدیدی را از سر بگیرم.

ادامه می‌دهد که امشب دعا کردم همه مریض‌ها شفا پیدا کنند از جمله برادرم؛ به او علاقه زیادی دارم و تاب بیماری اش را ندارم.

در زندان فهمیدم بسیاری از کسانی که در زندان هستند بد نبودند بلکه بلد نبودند

مدجوی دیگری را میبینم که از ابتدای مراسم یک لحظه هم ننشست، مدام دلش می‌خواست به برگزاری هرچه بهتر این مراسم کمک کند.‌

می‌گویم امشب می‌خواهی تقدیرت چگونه رقم بخورد؟ می‌گوید نمی‌دانم هرچه خودش صلاح بداند. سکوت می‌کنم که حرف هایش را ادامه دهد. درحالی که کتاب دعا در دست دارد می‌گوید تحصیلات عالیه دارد و به علت مسایل مالی در زندان به سر می‌برد.

از تاثیر زندان بر زندگی خودش می‌گوید و ادامه می‌دهد من در زندان بیشتر توانستم برای خودم وقت بگذارم، در زندان یاد گرفتم آنچه که در زندگی به انسان آرامش می‌دهد پول و شرایط اقتصادی نیست بلکه حال خوب دل است.

صحبت هایش عجیب دلچسب است بدون هیچ سوالی منتظرم حرف هایش را ادامه دهد؛ می‌گوید من در زندان یکی از آرام‌ترین لحظه‌های زندگی ام را تجربه کردم و آن هم زمانی بود که فهمیدم می‌توانم با صحبت کردن حال دیگران را خوب کنم من در این مدت دانستم بسیاری از کسانی که در زندان هستند بد نبودند بلکه بلد نبودند؛ من در زندان متوجه شدم برخی از افراد به دلیل وضعیت بدی که داشتند دست به انجام خیلی کار‌ها زدند و نمی‌دانستند وقتی عصبانی می‌شوند چه رفتاری باید از خود نشان دهند.‌

می‌خواهد بازهم از تاثیر زندان بر زندگی اش بگوید که بغض می‌کند، به این طرف و آن طرف نگاه می‌کند تا مبادا اشک چشمانش سرازیر شود خودش را پیدا می‌کند و ادامه می‌دهد، زندان به من یاد داد تا قدر چیز‌هایی که دارم را بیشتر بدانم.

می‌گویم دعای امشبت چه بود؟ می‌گوید از خدا خواستم بتوانم پای قول و قرار‌هایی که به خودم دادم بمانم.

دعایش آنقدر شیرین بود که در دل آرزو کردم خواسته اش اجابت شود.

کمی آن طرف‌تر مددجوی دیگری از ابتدای مراسم چشمان اشکباری داشت. وقتی صحبت را با او آغاز کردم متوجه شدم او نیز به دلیل مسائل مالی در زندان است و فرزندش را از زمانی که به دنیا آمده ندیده است، همسرش نیز به دلیل آنکه زندانی شده تصمیم گرفته راهش را از او جدا کند.

می‌گوید شب قدر را خیلی دوست دارم و در این شب از خدا خواستم دینی که بر گردنم است ادا شود.

خانواده اش را بسیار دوست دارد، می‌گوید هیچ چیزی با ارزش‌تر از آن نیست که یک روز در کنار خانواده ام باشم.

مراسم سینه زنی آغاز می‌شود، با شروع مداحی، مددجویان دورهم حلقه زندند و با صدای حیدر حیدر بر سروسینه می‌کوبیدند و اشک می‌ریختند، چگونه می‌شود که ذکرعظمت اسم علی (ع) و حسین (ع) باشد و خدا به بندگانی که این چنین خالصانه نام این دو را بر زبان می‌آورند نظری نکند!

بعد از مراسم مداحی و‌ دعای جوشن کبیر نوبت به قرآن بر سرگرفتن بود. نوای « الهی العفو» در فضا طنین انداز شد.

به احترام این‌کتاب آسمانی تمامی صف‌های مددجویان در برابر کلام خدا ایستادند و‌ قرآن‌ها را بر سر گرفتند و خدا را به دوازده امام و‌ چهارده معصوم قسم دادند و اشک ریختند.

دیشب صدای همه‌ی بندگان خدا به عرش رسید، تمامی فرشتگان مامور شده اند پیام بندگان را به خدا برسانند، دیشب شاید، تقدیر یک‌سال رقم خورد و قدرمان مقدر شود.

در پایان مراسم، روحانی ندامتگاه برای ظهور منجی عالم بشریت و شفای عاجل تمام بیماران و عاقبت به خیری و رفع حاجت جمیع مددجویان از درگاه خداوند مسئلت خواست که با صدای آمین از دل شکسته برخاسته‌ی جمعیت مراسم پایان یافت.

گزارش از شکوفه حیدر



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *