فرافکنیها و حاشیه سازیها!
_ پرویز سروری در روزنامه حمایت نوشت: درحالیکه کشور در هفتهها و ماههای پیش رو با نزدیک شدن به ایام برگزاری انتخابات بیش از هر چیز به آرامش و ثبات نیاز دارد، اتفاقات رخداده اخیر حاکی از آن است که با نگاه خوشبینانه چنین دستور کاری روی میز برخی از مسئولان وجود ندارد. اگر بخواهیم کمی عمق ماجرا را واکاوی کنیم، تمرکز بر حاشیهسازی باعث انحراف افکار عمومی از موضوعات اصلی میشود تا از این طریق، موضوعات دسته چندم و کاملاً غیرضروری، مهم و فوری جلوه داده شوند.
حاشیهسازیهایی از قماش آنچه هفته گذشته شاهد بودیم، بیتردید ارتباط تنگاتنگ و معناداری با کاستیها و سوء مدیریتها در حوزههای معیشتی و رفاهی دارند. بهاینترتیب که بهجای پاسخگویی درباره هدر رفت زمان، منابع و عدم سرازیر کردن ثروتهای کشور به بخش تولید، میبینیم که تریبونها در دست کسانی افتاده که اساساً فوق دکترای فرافکنی دارند و تقصیرها را متوجه گروههای داخلی و یا تحریمها میکنند.
در سناریوی فرافکنی، سازمانها و نهادهای مسئول و مرتبط به دلیل خطاهای فاحش در تشخیص مأموریتها و کار ویژهها، تقلا میکنند تا مطالبات غیرواقعی را به خورد اذهان بدهند و اینطور صحنهآرایی کنند که اگر مسئله اقتصاد و معیشت هنوز حلنشده، به دلیل نقشآفرینی عواملی خارج از کنترل بوده و چاره آن است که این عوامل، زیر بلیت منویات و خواستههای آنها قرار بگیرند.
در این فرایند، ویترین کار و به قول هنرمندان، میزان سن به نحوی چیده میشود که این فاکتورهای غیرواقعی به شاخصهایی کاملاً مؤثر در آینده جامعه بدل شوند و جامعه مجاب شود که حقایق جاری در حوزههای معیشتی و اقتصادی، دستپخت آنها نیست و اولویتها آنطور که مردم میاندیشند، به نظر نمیرسد!
حاشیهسازان جلوس کرده در اتاقهای جنگ روانی، روشی مشابه تبلیغات محصولات مصرفی را بکار میگیرند و از طریق تکرار با رنگ و لعابهای متفاوت، سعی میکنند افراد به آن محصول، نیاز کذایی و مصنوعی پیدا کنند. این در حالی است که اگر امروز گزارشگران و خبرنگاران در سطح شهرها به میان آحاد جامعه بروند، قریب به ۱۰۰ درصد آنها از اوضاع معیشتی شکوه دارند و هر یک به لسانی میگویند که طرح موارد انحرافی، خلاف واقع و ادعاهای مغایر با حقیقت، برایشان آبونان نمیشود.
حتی اگر با عینک خوشبینی مفرط نیز به برخی جریانسازیهای کاذب در طول چند روز گذشته نگاه کنیم، ردپای سوء مدیریت و سهلاندیشیها برای تأمین ضروریات اقتصادی جامعه مشهود است. طبعاً نمیتوان از متصدیان و مدیرانی که جز پشتمیزنشینی و شوآفهای تبلیغاتی، در طول مدت مسئولیت خود کاری از دستشان بر نیامده، انتظار داشت که مسئولانه عمل کنند و زیر و بم تقصیر یا قصورهای خود را بپذیرند. در چنین شرایطی، وقتی مافوق مجموعهای پیوسته سیگنال «ما نمیتوانیم» به دشمنان ارسال میکند، افراد تحت امر نیز برای توجیه شکستهای خود، دیگران را مقصر اعلام میکنند و با این کار، آب به آسیاب دشمن میریزند.
از این رو، بهجای فرعیات، باید فکری به حال و روز کشور کرد؛ به شکلی که اقتصاد از ناحیه اخم دشمن متأثر نشود و با تکانههای تحریمی، سفرههای مردم کوچک نگردد. راههای موفقی وجود دارد که در گذشته انجامشده و جواب داده است و همان شیوهها را میشود نوآورانهتر بکار بست تا حربه تحریم و تهدید از دست دشمن گرفته شود. در غیر این صورت، چنانچه در بر همین منوال بچرخد و چشمانمان به دهان دشمنان باشد که حدود و ثغور برای مقدرات کشور تعیین کند، تا شاید روزی تحریمها را تعلیق نماید (نه لغو)، ریتم فشارها با همین ضربآهنگ و حتی شدیدتر ادامه خواهد یافت.
به گفته رهبر حکیم انقلاب؛ فرض را بر این بگذارید که دشمن، برداشتن تحریم را متوقف به چیزی میکند که شما حاضر نیستید آن را قبول کنید - اینجور فرض کنید قضیه را - کاری کنید که تحریم بیاثر بشود... ازجمله بزرگترین مسئولیتهای مسئولین کشور همین است که کاری کنند اگر دشمن دلش نخواست تحریم را بردارد، به رونق کشور و پیشرفت کشور و رفاه مردم ضربهای وارد نشود؛ راه آن چیست. راه آن این است که مراجعه کنیم به درون کشور، به درون ملت، از نیروهای درونی کشور استفاده کنیم. (۲۲ دی ۹۳)
آمریکاییها از فروردینماه که نشستهای ایران و طرفهای برجامی در چارچوب کمیسیونهای مشترک برگزار شده، صراحتاً گفتهاند که ایران بر رفع همه تحریمها اصرار نکند چراکه حسن نیتشان در بازگشت به برجام زیر سؤال میرود! همینقدر طلبکار و همینقدر وقیح؟! یانکیهای پشتپا زده به برجام که حالا بر کرسی شاکی نشستهاند، با جابجا کردن مرزهای دیپلماسی، مدعیاند که شروط ایران و سیاست قطعی نظام را به سبک و سیاق خود اجرا خواهند کرد و زیر بار هیچ تقدم و تأخری نخواهند رفت. همه این موارد را نه در گوشی، بلکه در رسانههای خود اعلام کردهاند.
ایجاد دوقطبی معیشت – مذاکره هم بخشی از این سناریوی حاشیهسازی است. جمهوری اسلامی از پیشتازان گفتگو در جهان است و مخالفتی با مذاکره ندارد، اما مذاکره عزتمندانهای که ثمره آن، گشایش اقتصادی باشد. در این نگاه، مذاکره برای مذاکره یا مذاکرهای که طرف مقابل برای تحمیل خواستههای نامشروع خود جری شود، محکوم است و هیچ عقلی سلیمی نیز آن را نمیپذیرد.
بنابراین، نمیتوان به مشتی وعده و وعید طرفهای بدعهد و نقاط خیالی دلخوش کرد، بلکه نقطه ثقل تحولات کشور باید بر استفاده حداکثری از توان نیروهای داخلی متمرکز شود؛ چراکه در غیر این صورت و مادامیکه عقبه داخلی تقویت نشده و مستحکم نگردد، نگاه از بالا به پایین دشمن نیز تغییر نخواهد کرد.