قهوهنوشی دیپلماتها و رقص سربازها در میدان جنگ/ قدرت هوشمند را بفهمید!
نه تنها تفاوت اساسی بین میدان و دیپلماسی وجود ندارد بلکه این دو در عین عدم تفاوت با یکدیگر همپوشانی دارند و چه بسا که میزهای دیپلماسی در میدانهای جنگ برافراشته میشوند. به بیانی دیگر دیپلماتها در حالی که قهوه مینوشند و لبخند میزنند سربازها در میدانهای جنگ رقص مرگ میکنند تا خودکارها بر روی کاغذها بنشینند.
- «رقص و جولان بر سر میدان کنند/ رقص اندر خون خود مردان کنند»، «چون رهند از دست خود دستی زنند/ چون جهند از نقص خود رقصی کنند»؛ این دو بیت شعر را حاج قاسم سلیمانی عزیز در خاطرهای از شهید همدانی ذکر کردند، اما طی روزهای گذشته این دو بیت در ذهن بسیاری از افراد زمزمه میشود با این سؤال که آیا رقص و جولان بر سر میدان میکنند یا دیپلماسی؟ این دیپلماسی است که فدای میدان است یا برعکس؟ ابهامی که در هیاهوی روزهای کرونایی از میان گفتوشنودهای عجیبی که در فضای سیاسی کشور شنیده میشود شکل گرفته و بسامدش حتی خوابترینها را در عرصه سیاسی بیدار کرده است.
ارجحیت میدان بر دیپلماسی و هزینهکرد یک طرفه دیپلماسی برای پیش برد اهداف در میدان ذهنها را در دالان بیخبری بر سر دوراهی قرار داده است. گویا به زعم برخی افراد دو گانهای وجود دارد و در این میان یک طرف که از قضا «میدان» است بر سایر سیاستها و خواستهها ترجیح داده میشود. اما آیا در واقعیت هم چنین است؟ آیا در فضای سیاسی ایران حداقل در این هشت سال دیپلماسی فدای خواستهها در میدان شده و در مقابل میدان کمترین انعطاف و قدمی را برای دیپلماسی برنداشته است؟
برای پاسخ به این سؤال شاید تمسک جستن به این جمله که «جنگ ادامه دیپلماسی است» تا حدودی دوگانه مبهم القا شده بر جامعه به خصوص در سالهای اخیر را روشن کند، در واقع باید گفت؛ نه تنها تفاوت اساسی بین میدان و دیپلماسی وجود ندارد بلکه این دو در عین عدم تفاوت با یکدیگر همپوشانی دارند و چه بسا که میزهای دیپلماسی در میدانهای جنگ برافراشته میشوند به بیانی دیگر دیپلماتها در حالی که قهوه مینوشند و لبخند میزنند سربازها در میدانهای جنگ رقص مرگ میکنند تا خودکارها بر روی کاغذها بنشینند.
همواره در تاریخ زمانی که جنگی رخ داده و سپس نقطه ثباتی در میدانهای عملیاتی بین دو طرف شکل گرفته تازه دیپلماتها وارد میدان شدهاند و مذاکره کردهاند و بر عکس ادعاهای مطرح شده این دیپلماسی که در خدمت میدان باید باشد نه میدان در خدمت دیپلماسی!
نمونه واضح و مبرهن را باید در جنگ قرهباغ دید که پس از یک دوره جنگ دیپلماتها کرواتهای خود را برای مذاکره محکم کردند؛ آنچه کارتهای بازی دیپلماتها را در مذاکره و موضوع گیری در مقابل طرف مقابل تعیین میکنند برتری و یا شکست میدانی است هیچگاه و هیچگاه خط صلح میدانهای جنگ پشت میز مذاکره تعیین نمیشود بلکه این تحولات میدانهای عملیاتی است که سرنوشتها را تعیین میکنند و دیپلماتها تنها تثبیت کننده هستند.
کجای دنیا میدان که در اینجا در معنای محدود کلمه ما میدان جنگ تعبیر میکنیم که با حساسترین بخش یعنی وجود و هستی یک موجودیت در ارتباط است باید برای دیپلماسی عقب نشینی کند؟
یک مثال ملموس در این زمینه مربوط به حضور نظامی آمریکا در افغانستان و عراق است که این کشور با بهانههای واهی بیش از ۲ تریلیون دلار را در خیابانهای کابل و مزار شریف و ۱۱۰ میلیارد دلار در نخلستانهای عراق به آتش کشید در حالی که هیچ افغانستانی و عراقی با سلاحهای مرگبار به پشت مرزهای ایالتهای کالیفرنیا، ویرجینیا، پنسیلوانیا و آریزونا ... نرفته بود، اما تاکنون هیچ سناتور ابله آمریکایی انتظار نداشته که آمریکا در میدانهای عراق و افغانستان عقبنشینی کند تا در میز مذاکره امتیاز به دست آورد، زیرا این سناتورها در دانشگاهها و گروههای فکری آموختهاند که این میدان است که منافع و امنیت ملی آمریکا را تأمین میکند حتی در فاصلهای دورتر از خانه!
حالا این بحث را با داعشی مقایسه کنید که تا پنجاه کیلومتری مرز ایران آمده بود و ادعاهایی بسنجیم که صراحتاً اعلام میکردند اول سوریه سپس سودان و سومالی و در نهایت ایران باید سقوط کند! تهدید جدی و صریح بود. حال باید از کدام انعطاف در میدان صحبت کنیم آیا در این شرایط دیپلماسی نباید خدمتگزار میدان باشد تا حیات و هستی یک ملت تأمین شود؟! قضاوت سخت نیست.
اگر از این تعریف محدود و محصور از میدان عبور کنیم خواهیم دید که نه تنها میدان بدهکار دیپلماسی نیست البته به زعم مدعیان این دوگانه بلکه دیپلماسی تا توانسته بر گرده میدان بار نهاده است. آیا عقبنشینی در میدان هستهای برای شکل دادن به دیپلماسی کافی نبود، آیا زمانی که از کشتیهای کمکهای بشر دوستانه به یمن با یک تلفن کری جلوگیری میشود میدان انعطاف از خود نشان نمیدهد!
دوگانه میدان و دیپلماسی و ادعای ارجحیت میدان بر سیاست داخلی و خارجی ادعایی نه تنها مضحک است بلکه کسانی که شناخت اندکی از عرصه روابط بینالملل و تعاملات بین دولتها دارند با سادهترین و پیش پا افتادهترین مفاهیم در این عرصه نیز متوجه میشوند وقتی دیپلمات پای میز مذاکره میرود تمام داراییاش برگهای برندهای است که از میدانهای جنگ توسط مردان میدان به دستش رسیده است.
مذاکره در جنگ هشت ساله زمانی به ثمر رسید که ارتش عراق میدانست نه تنها جنگ را باخته بلکه باید از بخشی از خاک خود نیز چشم پوشی کند آیا جولان مردان میدان در عملیاتهای جنگی دستهای دیپلماتها را در میدان مذاکره پر و پیمان نکرد؟ آیا میدان شکل گرفته در منطقه موجب مذاکره قدرتمندانه دیپلماتهای امروز نشده است؟ در واقع میدان تعیین کننده نقشه راه مذاکرات است.
به طور کلی در عرصه روابط بینالملل مفهومی تحت عنوان قدرت هوشمند اس. این قدرت ترکیبی از قدرت سخت و نرم است؛ یعنی همان میدان و دیپلماسی کشوری میتواند منافع و امنیت ملی خود را تأمین کند که بتواند با ترکیب دقیق و درست قدرت نرم و سخت به قدرت هوشمند شکل دهد و اهداف خود را در عرصه بینالمللی پیگیری کند. بنابراین ایجاد دوگانه میدان و دیپلماسی یا جنگ و مذاکره تنها عدم شناخت و ذهن گنگ برخی افراد را به نمایش میگذارد.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *