تاریک و روشن یک قرن کار و اشتغال در ایران
روایتِ یک قرن کار و اشتغال در ایران دارای نقاط تاریک و روشنی است که نادیده گرفتنِ تجربیات آن، تکرار اشتباهات گذشته را در پی دارد، در این نوشتار به نقاط تاریکِ این یک صد سال پرداخته شده و روشنیها را در نوشتهای دیگر روایت خواهیم کرد.
- فرشاد کرمی پژوهشگر حوزه کار و اشتغال - مرور تجربه یکصد ساله ایران در زمینه تولید، کار و اشتغال، درسهای بسیاری دارد که توان تأمل بر تجربیاتمان را فراهم کرده و کمک خواهد کرد وضعیت آینده را به نحو بهتری طرحریزی کنیم.
روایتِ یک قرن کار و اشتغال در ایران دارای نقاط تاریک و روشنی است که نادیده گرفتنِ تجربیات آن، تکرار اشتباهات گذشته را در پی دارد، در این نوشتار به نقاط تاریکِ این یک صد سال پرداخته شده و روشنیها را در نوشتهای دیگر روایت خواهیم کرد.
اول اینکه روایت یک صد ساله نشان میدهد «نفت، مردم را از ما ربوده است». نفت را میتوان عامل اصلیِ جدایی دولت و مردم (نیروهای کار و تولید) در ایران دانست. بیاعتنایی به نیروهای کار به دلیلِ اتکای به «فروش نفت» که از قبل از انقلاب شروع شده بود، پس از انقلاب نیز تداوم یافت.
دولتهای مختلف بیش از آنکه به فکر استقلالِ اقتصاد کشور از فروش نفت باشند، برخی افتخار خود را فروش نفت در شدیدترین تحریمها دانسته و عدهای از آوردن پول نفت بر سر سفره مردم سخن راندهاند و نه خارج کردنِ نفت از محورِ اقتصاد کشور. در حالی که مسئله اساسی، توجه به ظرفیتهای داخلی و مستقل شدنِ درآمدها از نفت بوده است.
رشد اقتصادی در دولتهای پس از جنگ نسبت مستقیمی با میزان فروش نفت داشته و اختلاف بر سر این است که یک دولت با ۴ میلیارد دلار فروش نفت، یک درصد رشد اقتصادی ایجاد کرده و دیگری با ۶۷ میلیارد دلار. حال اینکه ارزیابی اساسی این است که دولتها با اتکای به نیروهای تولیدِ داخلی چه میزان رشد حاصل کردهاند.
امنیت، بستر اصلیِ رونق تولید و اشتغال: شروع سال ۱۳۰۰ جایی است که بیست و سه روز از کودتای مورد حمایت انگلیس در سوم اسفند ۱۲۹۹ به دست رضاخان و سیدضیاء طباطبایی میگذرد و کشور همچنان با بحرانهای ناشی از جنگ جهانی اول درگیر است. ایران در این جنگ اعلام بیطرفی کرد، اما بهرغم این بیطرفی، صحنه درگیری قوای روسیه، عثمانی و انگلیس شد.
این جنگ تاثیر مستقیم و مخربی بر اقتصاد ایران داشت. ارتشهای متخاصم، محصولات کشاورزی، دامی و خود دامها را مصادره میکردند، شبکه آبیاری ویران شد، دهقانان را به زور به جادهسازی و سایر بیگاریهای نظامی وا میداشتند و روستاها خالی از سکنه شد؛ ایران حتی تا سال ۱۳۰۴ به سطح تولید کشاورزی قبل از جنگ برنگشت.
در اواخر دهه ۱۳۱۰ نیز مجدد این اتفاق رخ داد و در حالی که ایران در جنگِ جهانی دوم اعلام بیطرفی کرده بود، متفقین به ایران حمله کردند و بخشهای کلیدی اقتصادی (کشاورزی، صنعت، خدمات، بازرگانی خارجی، بودجه دولت و سطح زندگی) بر اثر اشغال شدیدا آسیب دید.
در آخرین رخداد نیز مجددا ایران ناخواسته درگیر جنگ با صدام شد و زیرساختهای اقتصادی آن برای سالها با چالش مواجه شد؛ بنابراین درگیری در سه جنگِ ناخواسته، بسترهای اصلیِ تولید و اشتغال در ایران را با چالش مواجه ساخت.
ساماندهی اجباری نیروهای تولید، از موانع رونق کار و اشتغال است: «شبانکارگی و چادرنشینی» و «کشاورزی» دو وجه اصلی تولید در اقتصاد ایران بودهاند. اولی را رضاخان به بهانه متمدن کردن با سیاستِ تخته قاپو، در آستانه نابودی قرار داد و دومی را محمدرضا با وعدهی ورود به تمدن بزرگ و سیاستهای اصلاحات ارضی به ورطهی نابودی کشاند.
پهلوی اول و دوم به زعم خود راه نیل به توسعه را یافته بودند و بدون توجه به ساختارهای تاریخی، بومی و فرهنگیِ نیروهای تولید در آن دوره، درصدد برآمدند تا ایلات را یکجانشین و کشاورزان را به سمت تولیدات صنعتی رهنمون شوند و همین عامل موجب رکود تولید داخلی شد. این در حالی است که به روایت تاریخ پس از سقوط رضا شاه، با برداشته شدنِ فشار سرکوبِ وی از جمعیتِ ایلی کشور، بر خلاف سایر حوزهها با رشد نسبی در جریان جنگ جهانی دوم و پس از آن روبهرو شدند.
استحاله ارزشیِ معنایِ کار: فرهنگ کار و اشتغال در جامعه به شدت تحت تاثیر سیاستهای دولتها قرار دارد. اگرچه ایرانیان در درازای تاریخ همواره در عمل ثابت کردهاند که اهل کار و کوشندگی بودهاند، اما در طول تاریخ، معنای کار دچار دگرگونی شده و امروزه به دست آوردنِ رزق و روزی با «عرق جبین و کدیمین» به حاشیه رفته و «کسب درآمدِ بدون کار» به عنوان ارزش تلقی میشود.
اجرای سیاستهای نئولیبرال از اوایل دهه هفتاد به این سو در این فرایند، تاثیر اساسی داشته و فروش کتبِ پنجاه درصد تخفیف با عناوینِ «چگونه یک شبه پولدار» شویم نیز، استحاله ارزشیِ کار را تشدید کردهاند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *