صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

چرا شهید حسن باقری به طبس رفت؟

۰۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۷:۳۰:۰۱
کد خبر: ۷۱۹۷۰۸
غلامحسین افشردی یک روز پس از عملیات پنجه عقاب برای تهیه گزارش به طبس رفت. او بعد‌ها در جنگ ایران و عراق به حسن باقری معروف شد.
_ فارس نوشت: ۴۱ سال پیش در چنین روزی (۵ اردیبهشت ۱۳۵۹) آمریکایی‌ها عملیات پنجه عقاب را طرح‌ریزی کردند تا طی چند مرحله نفوذ به خاک کشورمان، نهایتاً ۵۳ گروگان خود در لانه جاسوسی (سفارت آمریکا در تهران) را آزاد کنند، اما با جا گذاشتن یک هواپیما، ۵ بالگرد و ۸ کشته در نخستین مرحله که صحرای طبس بود، دست خالی بازگشتند و عملیات به‌طور کامل شکست خورد.
 
غلامحسین افشردی (حسن باقری) نفر وسط در کنار بهرام محمدی‌فرد (عکاس)، ۶ اردیبهشت ۱۳۵۹
 
امام خمینی (ره) در این باره گفت: «کی این هلیکوپتر‌های آقای کارتر را که می‌خواستند به ایران بیایند ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شن‌ها ساقط کردند، شن‌ها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست، قوم عاد را باد از بین برد.»
 
 
 
پس از این اتفاق و به فاصله یک روز،  غلامحسین افشردی که آن زمان خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی و بعد‌ها در دفاع مقدس به حسن باقری مشهور شد، به همراه بهرام محمدی‌فرد عکاس روزنامه خود را از تهران به طبس رساندند.
 
آن‌ها با یک جیپ آهو که در اختیار روزنامه بود، به همراه چند اسلحه ژ-۳ از تهران بعدازظهر روز پنجم اردیبهشت به سمت طبس راه افتادند و صبح خیلی زود به پاسگاه رباط‌خان (در حوزه هنگ ژاندارمری بیرجند) رسیدند. سراغ آمریکایی‌ها را گرفتند و بعد از یک ساعت رانندگی در کویر، زودتر از افراد پاسگاه خود را به لاشه‌های هواپیمای سی-۱۳۰ و بالگرد‌ها رساندند.
 
 
در واقع آن‌ها نخستین افرادی بودند که پس از «محمد منتظرقائم» فرمانده سپاه یزد به منطقه رسیده بودند. چون محل فرود هواپیما و بالگرد‌های آمریکایی در ۱۶۰ کیلومتری طبس و ۲۷۰ کیلومتری یزد بود. متأسفانه منتظرقائم چندساعت قبل هنگام بررسی ابعاد واقعه و به دلیل بی‌اطلاعی ارتش توسط شلیک هواپیما‌های ارتش (برای از کار انداختن بالگرد‌های آمریکایی) به شهادت رسید.
 
محمدی‌فرد از همه تجهیزات و اشیاء به جا مانده عکاسی می‌کرد، حتی جنازه‌های آمریکایی که سوخته بودند، اما ساعت مچی‌شان سالم مانده بود و کار می‌کرد. افشردی هم با افراد محلی و  فرمانده ژاندارمری مصاحبه می‌کرد تا بتواند گزارش خود را کامل کند.
 
 
فرمانده حفاظت منطقه توضیح داده بود که این نقطه قرار بود در زمان شاه فرودگاه شود، به همین دلیل آمریکایی‌ها مختصات آن را داشته‌اند. قبلاً هم از این محل برای ارسال اورانیوم‌های استخراج شده از منطقه به آمریکا استفاده شده است. اما طوفان شن آمریکایی‌ها را ناکام گذاشت و با تجیهزاتی که باقی مانده بود، به ناو هواپیمابر «نیمیتز» بازگشتند.
 
محمدی‌فرد ادامه ماجرا را اینچنین نقل کرده است: نزدیک‌های ظهر که کارمان  تمام شد، غلامحسین اصرار کرد حالا که تا این‌جا آمدیم برویم مشهد زیارت و بعد به تهران بازگردیم. من مخالف بودم، ولی اصرار‌های او، ما را به سمت مشهد راهی کرد و عکس‌های ما دو روز بعد از حادثه به روزنامه رسید که به هیچ درد هم نمی‎‌خورد.
 
 
«جزئیات یورش نظامی آمریکا» عنوان گزارش افشردی بود که تیتر اول روزنامه جمهوری اسلامی در هفتم اردیبهشت ۱۳۵۹ شد.
 
در بخشی از این گزارش آمده بود:از هواپیما‌های سی‌-۱۳۰ که چهار موتوره می‌باشد، جز تل خاکستر و آلومینیوم‌های ذوب شده که در سطح کویر پخش شده بود، چیزی باقی نمانده بود. ۵ جسد سوخته در لابه‌لای لاشه هواپیما مشاهده می‌شد که عبارت از: خلبان و خدمه هواپیما بودند. هلیکوپتری هم که به این هواپیما برخورد کرده متلاشی شده بود، که مسلماً خلبانانش کشته شده‌اند. نکته قابل توجه این که جعبه سیاه هواپیما که حافظه مختصات پرواز و جهت و مسیر پرواز است، در محل بین سوخته‌های لاشه هواپیما موجود بود. از این جعبه می‌توان کاملا مطمئن شد که این مزدوران از کدامیک از پایگاه کشور‌های مزدور آمریکا در منطقه پرواز کرده‌اند.
 
در بخش دیگری از گزارش غلامحسین افشردی هم می‌خوانیم: «آمریکایی‌خا کنار هر وسیله مقداری مواد منفجره گذاشته بودند. من دوربین‌های زاویه‌سنج سنگین را دیدم که کنار آن‌ها جعبه مواد منفجره آماده انفجار قرار داشت و این بسیار خطرناک بود.» به همین دلیل بود که افشردی از داخل تجهیزات بازدید نکرد، به محمدی‌فرد هم اجازه عکاسی از داخل بالگرد‌ها را نداد.
 

عکس از کتاب در حال انتشار بهرام محمد‌ی‌فرد توسط انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس

 
عکاس واقعه می‌گوید: خواستم داخل یکی از بالگرد‌های سالم بروم و عکاسی کنم، افشردی جلویم را گرفت و گفت بهرام کجا می‌روی؟ اینجا مین‌گذاری شده است! دور تا دور هلیکوپتر‌ها شاخک‌هایی از زمین بیرون آمده بود که با یک سیم به هم وصل بودند. به غلامحسین گفتم از روشش می‌پرم، اجازه نداد و گفت خطرناک است، شاید داخل هلی‌کوپتر چیزی گذاشته باشند و منفجر شود.
 
محمدی‌فرد پس از ذکر این خاطره، با اشاره به شیوع ویروس کرونا ادامه داد: حالا که این بیماری ترمز ما و همه جهان را به یک‌باره کشیده، دارم به این فکر می‌کنم که سرعت و عجله آن روز‌های من قرار نبود خیلی به کاری بیاید. ما قرار بود بزرگ شویم و تجربه بیاموزیم تا در یک مصاف سنگین با یک ترمیناتور بی‌عقلِ عراقی ـ آمریکایی دست و پنجه نرم کنیم. ما قرار بود همه قواعد زمین را با مکاشفات شخصی و درونی جدید خود تغییر دهیم، حتی قواعد روزنامه‌نگاری و جنگ کلاسیک را. اصلاً ما در همین به‌هم ریختگی خوب ریخته‌گری شدیم تا از پس قدرت و سرعتِ مال خود کردن همه جهان برآییم. ما قرار نبود مالک همه چیز باشیم و یا بشویم، فقط باید در معرض قرار می‌گرفتیم و عالَم را مکاشفه می‌کردیم. غلامحسینِ روزنامه‌نگار همین‌طوری و با همین صبر و تحمل و با همین تجربه‌ها حسن باقریِ فاتح خرمشهر شد. باور کنید.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *