بایستههای سیاستگذاری در پیام رسانها/ شبکۀ ملی اطلاعات یعنی تعیین حدود مرزی جغرافیای سایبری
یک کارشناس فضای مجازی معتقد است مسئلۀ ما محروم کردن مردم ایران از فضا مجازی نیست، کسی به دنبال قطع ارتباط ایران با جهان نیست، خواستۀ کارشناسان صرفا نظامند شدن این فضا است. زندگی مجازی در امتداد زیست حقیقی بشر قرار دارد.
- علی پژوهش - اینستاگرام فیلتر میشود، تلگرام فیلتر شد، توئیتر فیلتر شد، یوتیوب برای برخی از گروهها رفع فیلتر میشود، اینها تیترهایی است که رسانههای مختلف داخلی و خارجی در خصوص فضای مجازی ایران بارها به آن پرداختهاند، افکار عمومی نیز با حساسیت زیادی آن را پیگیری میکنند، اما سؤال این است چطور فضای مجازی و ابزارهایش که روزی در پذیرفتن آنها تردید داشتیم، به نقطهای رسیدند که بتوانند برای ما تصمیم بگیرند؟ پرسش مهمتر این که چرا هر زمان مسئلۀ مدیریت فضای مجازی در ایران مطرح میشود، گروهی پشت تریبون میآیند که حاکمیت مخالف آزادی بیان مردم است به همین دلیل میخواهد با فیلترینگ آنها را کنترل کند؟!
متاسفانه در ایران گاهی ادبیات مفهومی به اشتباه فهم میشود، فضای مجازی هم از این قاعده مستثنی نیست، کلیات و جزئیات آن در میان برخی گروههای اجتماعی و نخبگانی به اشتباه درک شده است. هنگامی که سخن از فضای مجازی به میان میآید، برخی این مفهوم گسترده را به پیام رسانها و شبکههای اجتماعی تقلیل میدهند اگر زیست مجازی ما فقط در انحصار پیام رسانها است، نقش ابزارهایی مانند تاکسیهای اینترنتی، فروشگاههای آنلاین، درگاههای بانکی یا سرویسهای اشتراک ویدئو در این میان چیست؟ و آیا مشمول تعریف فضای مجازی نمیشوند؟! یا در خصوص رسانه اگر تلویزیون، رادیو، کتاب، مطبوعات و ... رسانه هستند، چطور انسان رسانه را معنا کنیم، منبر مساجد، کرسیهای استادی دانشگاهی چطور، آیا شامل رسانه نیستند؟ بنابراین مسئلۀ قابل تأمل این است که در فضای عمومی جامعه برای تعریف واژهها دچار خلط مبحث میشویم، فضای مجازی یا رسانه را قائم به ابزار تکنولوژیک آن میدانیم، برای همین هنگامی که سخن از مدیریت این فضا گفته میشود ناخودآگاه تصور میکنیم که قرار است با مسدودسازی این فضا مدیریت شود که این خود نیز ادعای بی اساسی است، فیلترینگ یک ابزار مدیریتی است، مدیریت بخشی از فیلترینگ نیست.
لازمۀ درک مفهوم مدیریت فضای مجازی این است که بپذیریم زیست مجازی ما در امتداد زندگی حقیقی ما قرار دارد، انسان معاصر نمیتواند از واقعیت اثر گذاری فضای مجازی بر زندگی حقیقی خود فرار کند اگر این واقعیت را قبول کنیم، درک خواهیم کرد که این فضا را نمیتوان بدون قانون به حال خود رها کرد.
گسترۀ نفوذ فضای مجازی سراسر ایران است بنابراین مرزبندی مشخصی باید برای آن وجود داشته باشم اگر ما قائل به این باشیم که زندگی مجازی و حقیقی در امتداد یکدیگر هستند، مرز آن را به حال خود نخواهیم کرد، مفهوم، یکی از لازمههای تحقق مدیریت فضای مجازی، راه اندازی شبکۀ ملی اطلاعات است، البته در این خصوص هم قرائت اشتباهی را در جامعه بسط دادهاند که حاکمیت قصد دارد با فعال کردن این شبکه ارتباط مردم را با جهان خارج قطع کند، اما حقیقت این است که هدف شبکۀ ملی اطلاعات ایجاد مرزبانی در حدود جغرافیای سایبری کشور است که تفاوت مبنایی با قطع ارتباط با جامعه جهانی دارد، وظیفۀ مرزبانی کنترل گذرنامۀ اتباع خارجی است که قصد ورود به حدود مرزی ایران را دارند بنابراین وظیفۀ شبکۀ ملی اطلاعات نیز کنترل همین خط را دنبال خواهد کرد که هیچ ارتباطی با موضوع عدم تعامل با دنیا نخواهد داشت.
اهمیت این مسائل باعث شد تا در حاشیۀ دویست و نود و چهارمین جلسۀ نشست کارشناسی اندیشکدۀ فضای مجازی مرکز ژرفا و جبهۀ انقلاب اسلامی در فضای مجازی که با مشارکت دانشکدۀ علوم اجتماعی دانشگاه امام حسین (ع)، خبرگزاریهای میزان، فارس، تسنیم، آنا، پایگاه خبری رجا نیوز و موسسۀ خبری «خبر فوری» برگزار میشود از کارشناس این برنامه استاد سید حسین علوی مدیر پیشین خبرگزاری بسیج و کارشناس حوزۀ رسانه به گفتوگو بنشینیم.
بایستههای سیاستگذاری در پیام رسانها چیست؟
پیش از پاسخ به این سوال باید تجربۀ تاریخی ایرانیان را مرور کنیم. حدود ۱۱۶ سال پیش انقلاب مشروطه در ایران اتفاق افتاد. زمینۀ شکل گیری این انقلاب به انعقاد قراردادهای ننگین «ترکمنچای» و «گلستان» باز میگردد، ایران بعد از این عهدنامهها به طور عملی مستعمرۀ «روسیه تزاری» شده بود، موضوعی که پادشاهی انگلیس آن را بر نمیتابید برای همین مطالبات مردمی را منحرف کرد، خواست مردم ایران «عدالت» بود، ولی انگلیس با بلند کردن فریاد مشروطه خواهی از باغ سفارت خود در تهران، اقدام به هدایت خواست مردم کرد، انگلیسها در استعمارگری رقیب روسیه بودند و باور داشتند تا زمانی که پادشاه قاجار قدرت مطلق است امکان رقابت با روسیه را ندارند، برای همین اقدام به نهاد سازی موازی با سلطنت کردند، پارلمان بر آمده از مشروطه یک نهاد آنگلوفیل بود که برای تضعیف نهاد دولت در ایران تشکیل شد تا بتواند دست برتر روسیه را در رقابت با انگلیس کوتاه کند.
انگلیس نهاد جدیدی در کنار حاکمیت تشکیل داد که موازی با پادشاه فعالیت و قدرتنمایی میکرد. مجلس مشروطه به تدریج نیمی از قدرت پادشاه را سلب کرد، برای همین محمدعلی شاه که متوجۀ تضعیف جایگاه پادشاه در ایران شده بود، مقابل این مجلس قرار گرفت، البته در نهایت شکست خورد و نیروهای مشروطه قدرت را به دست گرفتند. بعد از شکست محمدعلی شاه و روی کارآمدن فرزند بی کفایت وی، قدرت نهاد پارلمان هرروز افزایش پیدا کرد تا جایی که پس از کودتای ژنرال آیرون ساید به میدان داری رضا پهلوی، این پارلمان بود که بعد از خلع قاجار، سلطنت پهلوی را جایگزین آنها کرد بنابراین انگلیس نهادسازی موازی با قدرت انجام داد تا بتواند قدرت را آنطور که میخواهد مدیریت کند.
این نهاد سازی بعد از انقلاب اسلامی نیز ادامه پیدا کرد، بلوک غرب «فضای مجازی» را برای مواجهه با گفتمان انقلابی وارد ایران کرد. روزهای نخست که اینترنت وارد ایران شده بود، به این فکر میکردیم که باید اصل آن را بپذیریم یا خیر، اما امروز مسئلۀ این است که آیا فضای مجازی حضور ما را میپذیرد یا پس میزند! امروز فضای مجازی بر مردم ما اعمال حاکمیت و قانون میکند و از یک ابزار ارتباطی صرف عبور کرده است. پیش از مطرح شدن اپلیکیشنهای صهیونیستی بلوک غرب به افکار عمومی ایرانیان دسترسی نداشت، به همین جهت نهاد قدرت فضای مجازی را مقابل حاکمیت قرار داد.
آنها به کمک برخی از مدیران که ظاهر انقلابی داشتند به فضای مجازی رسمیت بخشیدند، در لفافه حتی اذعان کردند که اشکالی ندارد اگر صهیونیستها بر افکار عمومی ایرانیان حاکم شوند! شاید این مسئله در نگاه اول تعجب بر انگیز باشد، اما برخی مدیران ما از پلتفرمی حمایت کردند که رئیس آن «آدام موسری» صهیونیست تبار است که مواضع ضدایرانی او شهرۀ عام و خاص است اگر تصور کنیم که چنین فردی حامی منافع ایرانیان است، خیالی خام و کودکانهای بیش نیست. شرکت فیسبوک او را مأمور ادارۀ پلتفرم اینستاگرام کرده است، مدیران ما نیز اجازۀ حضور بی قید و شرط او را در جغرافیای سایبری کشور دادهاند!
پرسش مشخص ما این است که مگر اینستاگرام چه فعالیتی انجام میدهد که برای افکار عمومی ایرانیان مضر است؟
اینستاگرام در حال اعمال حاکمیت بر فضای مجازی ایران است. مصداق بارز این اعمال قانون رفتار شرکت فیسبوک با کاربرانی بود که تمثال شهید سردار سلیمانی را در صفحات خود بازنشر میکردند. کاربرانی که تصویر، پیام یا متنی در تمجید از سردار سلیمانی منتشر میکردند، بلافاصله پاک میشد همچنین اینستاگرام به آنها پیغام میداد که «شما خلاف قانون انجمن عمل کردهاید، در صورت تکرار حساب کاربری شما مسدود میشود!» آیا این اعمال حاکمیت و قانون در افکار عمومی کشور ما نیست؟! جای تأسف دارد که پلتفرمی آمریکایی بدون دریافت هیچ مجوزی وارد جغرافیای مجازی کشور ما شده است و بر افکار عمومی ایرانیان اعمال قانون میکند! جای تعجب دارد که چرا برخی از مسئولین کشورمان از اعمال حاکمیت صهیونیستها بر جغرافیای سایبری ایران ناراحت نیستند! حتی آمریکا به عنوان کشوری که ادعای آزادی بیان بی قید و شرط را دارد، هرگز به هیچ اپلیکیشنی اجازۀ عرض اندامی اینچنین نمیدهد! مصداق بارز رفتار آمریکا با ناقضین حاکمیت سایبریش، فیلتر کردن پلتفرم تیک تاک یابایکوت کردن رئیس جمهور مستقر این کشور پس از انتخابات ۲۰۲۰ ریاست جمهوری یا تحریم و اخراج هواوی از خاک آمریکا است. علت فیلتر تیک تاک جای تأمل دارد، این اپلیکیشن به دلیل تقابل ایدئولوژیک با ایالات متحده فیلتر نشد، تنها دلیل این عمل ربوده شدن گوی سبقت در بازار مصرف از رقبای آمریکایی بود!
صحبت بنده ناظر به این مسئله نیست که باید پیامرسانهای خارجی فیلتر بشود یا فعالیت خود را ادامه دهند، مسئلۀ ما این است که چرا هیچ نظارتی بر رفتار آنها وجود ندارد! اگر یک فرد ایرانی در داخل کشور بخواهد رسانه، پلتفر خبری یا سرویس اشتراک ویدئو راهاندازی کند، باید مجوزهای زیادی را دریافت کند، اما چگونه است که یک پلتفرم خارجی این امکان را پیدا میکند که بدون دریافت هیچ مجوزی وارد ایران شود و افکار عمومی ایرانیان را بدون رعایت قوانین کشور تحت تأثیر قرار دهد!
متاسفانه این در حالی است که برخی مدیران ما به ولنگاری فضای مجازی میبالند و برچیدن نهاد مرزبانی از حدود جغرافیای سایبری کشور را نقطۀ قوت کارنامۀ کاری خود معرفی میکنند! شما میدانید که شبکههای فارسی زبان متعددی در حال فعالیت تبلیغی علیه نظام اسلامی هستند که مجوز فعالیت ندارند، اما رها بودن فضای مجازی به آنها این امکان را میدهد که بسیار سهل و آسان محتوای مورد نظر خود را در اختیار کاربر ایرانی قرار دهند، این حاکمیت دوگانه و نوعی کودتای خزنده است که باید به خطرات آن توجه جدی داشت.
روزی ژنرال آیرون ساید در ایران کودتا کرد و روزی دیگر آدام موسری، ابزار یک نفر اسلحه بود و ابزار دیگری شبکۀ اجتماعی اینستاگرام است، البته تاکنون موفق به اجرای کامل اهداف خود نشده که جای امیدواری دارد. معتقدم که فیلترینگ راهکار اصلی برخورد با موسریها نیست، حاکمیت ایران باید پلتفرمی مانند اینستاگرام را ناچار به پذیرش شرایط خود، تأسیس نمایندگی در کشور و انتقال سرورهای خود به داخل ایران کند تا مقابل قانون پاسخگو باشد که اگر قواعد کشور را نقض کرد با آن شرکت برخورد شود.
مسئلۀ ما محروم کردن مردم ایران از فضا مجازی نیست، کسی به دنبال قطع ارتباط ایران با جهان نیست، خواستۀ کارشناسان صرفا نظامند شدن این فضا است. همانطور که پیشتر اشاره کردم، زندگی مجازی در امتداد زیست حقیقی بشر قرار دارد بنابراین بسیاری از شعائر آن یکسان است، مگر مردم ایران یا اتباع خارجی امکان سفر به کشورهای مختلف را ندارند و از ارتباط با جهان محروم هستند؟ پاسخ این سوال منفی است، آنها فقط پیش از سفر ملزم به پذیرفتن قوانین کشور میهمان هستند و باید برای ورود به کشور مقصد ویزا دریافت کنند که باعث تبعیت آنها ز قوانین ملی کشورها میشود بنابراین همانطور که ملزم کردن اتباع خارجی برای دریافت گذرنامه جهت ورود به خاک یک کشور به هیچ وجه یک فرآیند غیرعادی نیست، ملزم کردن غیر ایرانیها به دریافت مجوز برای استفاده از جغرافیای سایبری کشور امر نامعقولی نخواهد بود.
فقدان این مجوز سبب میشود که درگیر چالشهای متعددی شویم. قمار، شرط بندی، استفاده از جذابیتهای غیر اخلاقی بخشی از این چالشها هستند؛ البته مشکل ما پیش از عاملین اجرایی این چالشها با مدیرانی در کشور است که بدون داشتن مجوز قانونی اجازۀ ورود این ابزارهای غیر بومی به کشور را دادهاند، مدیرانی که مناصب درجه ۲ و ۳ کشور در اختیار آنها است، اما دغدغهای برای رفع ولنگاری فضای مجازی ندارند و به این رها بودن افتخار هم میکنند!
فارغ از جناح بندیهای سیاسی مدیریت فضای مجازی کشور باید دست ایرانیها باشد. حرف کارشناسان این نیست که یک پلتفرم فیلتر شود یا خیر، بلکه به دنبال اعمال حاکمیت در آن به وسیلۀ مدیران ایرانی توانمند هستند. مواجهۀ ایدئولوژیک این اپلکیشنها با جمهوری اسلامی ایران مبحث جداگانهای است، اما آنها حتی حاضر نیستند در مسائل اجتماعی حکومت ایران را کمک کنند! برای مثال اگر در بستر این پلتفرمها شخصی از کاربران ایرانی سرقت مالی کنند، این اپلیکیشنها اطلاعات سارق را در اختیار ایران قرار نمیدهند، حتی حاضر به مسدودسازی حساب شخص بزهکار نیستند.
حاکمیت ایران اگر قرار است با راهی غیر از مسدودسازی در فضای مجازی بسط پیدا کند، چطور عرصۀ مدیریت آن را باید در اختیار گرفت؟
معتقدم تا زمانی که مدیرانی سیاست گذاری فضای مجازی را بر عهده دارند که رها بودن آن را افتخار میدانند، تحقق این آرمان بعید به نظر میرسد، اما غیرممکن نیست. اخیراً کشور ایتالیا یک پلتفرم آمریکایی را به خاطر تخلفاتی که داشت، مشمول جرائم سنگین مالی کرد. پرسش ما این است که آیا مدیران ما چنین ارادهای دارند که در صورت تخلف پلتفرمهای خارجی آنها را محکوم کنند؟ بازهم تأکید میکنم که مسدودسازی را تنها راه مدیریت فضای مجازی کشور نمیدانم، چاره اساسی تحقق این مهم، اعمال قانون در فضای مجازی است، فیلترینگ فقط یکی از راههای اجرای قانون است.
اینترنت ملی یکی از بایستههای تحقق مدیریت فضای مجازی است همانطور که چین برای مقابله با تهدیدات سایبری ایالات متحده، اینترنت ملی راهاندازی کرد و موفق به خنثی کردن تهدیدات این حوزه شد، ایران هم باید از این طریق چالشهای فضای مجازی خود را کنترل کند، رسانۀ شما نباید در اختیار بیگانه باشد، چرا که اگر رسانۀ یک کشور در کنترل دشمن باشد، برای فریب افکار عمومی استفاده میکند. معنای سادۀ شبکۀ ملی اطلاعات، تعیین حدود مرزی جغرافیای سایبری کشور است، مرزبندی باعث قطع ارتباط شما با جهان نمیشود، فقط امکان ورود بدون مجوز دشمن به خاک سرزمین شما را خواهد گرفت.
مسئلۀ اساسی این است که استقلال کشور در فضای مجازی حفظ شود، شرایطی پیش نیاید که مردم به این باور برسند که مدیریت فضای مجازی ایران در اختیار مدیر ایرانی نیست، ارادۀ حاکم بر آن خواست بیگانگان است؛ چرا که فارغ از حکومتها، استقلال مهمترین مطالبۀ مردم ایران هست. هنگامی که حاکمیت این فضا در اختیار ما نباشد، راههای بیاثر کردن تحریمها را تحت آماج حملات جدی خود قرار میدهند. ولنگاری فضای مجازی سبب شد که عدهای بپذیرند سند همکاری «ایران و چین» قراردادی ننگینتر از ترکمنچای است در حالی واقعیت غیر از این است و به فرآیندی که موجب بیاثر شدن تحریمها میشود، در فضای عمومی جامعه اعتراض کنند، ولنگاری فضای مجازی دلیل پذیرش این دروغ بود که جمهوری اسلامی جزایر خود ایرانی را در قالب یک سند همکاری که تعهدآور هم نیست، واگذار کرده است! بنابراین اعمال حاکمیت و قانون شرط اول تحقق فضای مجازی در طراز انقلاب اسلامی همینطور چشم انداز گام دوم انقلاب میباشد، امروز مدیریت فضای مجازی در کشور به یک اسب تروا تبدیل شده که امنیت جامعه را تحت الشعاع قرار داده است، این اسب تروا باید تحت کنترل حاکمیت در بیاید تا آرامش به فضای مجازی کشور بازگردد.
حاکمیت چه راههایی برای اعمال قانون در فضای مجازی دارد؟
نخستین مسئله این است که شما فقط به اشخاص حقوقی و حقیقی که اهلیت دارد، اجازۀ حضور در فضای مجازی کشور را میدهید و مانع اثرگذاری عوامل مضر بر این فضا میشوید. البته معتقدم شرایط اعطای مجوز برای فعالیت در فضای مجازی برای ایرانیان نباید دشوار باشد، ورود به مرزهای سایبری کشور برای بیگانگان باید مشمول قوانین جامع و بازدارندهای شود که آنها را نسبت به نقض حاکمیت ایران در فضای مجازی بی رغبت کند. رویهای در تضاد با وضعیت کنونی که یک فعال ایرانی برای کوچکترین اظهارنظری در این فضا مورد عتاب قرار میگیرد، اما اینستاگرام و امثال آن بدون دغدغه به مرزهای سایبری کشور تعدی میکنند و هیچ نهادی برای دفاع از کاربر ایرانی وجود ندارد!
بار دیگر تأکید میکنیم که مخالفتی با تکنولوژی، پیامرسانها و شبکههای اجتماعی نداریم، اعتراض کارشناسان این حوزه به رفتار متناقض و استانداردهای دوگانه در برخورد با موضوعات واحد است، به اینکه اگر مطلبی علیه جنایات ضد بشری رژیم اشغالگر قدس یا عربستان سعودی در این بسترهای غیر ایرانی منتشر کنیم، بایکوت خواهیم شد، اما اگر علیه ارزشهای اسلامی مانند حجاب صحبت کنیم، این پیام رسانها و شبکههای اجتماعی برای تشویق ما را در اکسپلوور خود قرار میدهند و فالوور تقلبی در اختیار تولید کنندۀ محتوای ضد ارزشی میگذارند! جمهوری اسلامی با آزادی بیان مخالف نیست، شاهد عینی این مدعا استاد دانشگاهی است که صبحها در رسانههای ایرانی به اظهار نظر میپردازد و در دانشگاههای ایران تدریس میکند، شبها نیز به عنوان کارشناس در برنامههای ضد ایرانی شبکههای فارسی زبان خارج از کشور حضور دارد! آزادی بیان یعنی فردی از تریبون رسمی کشور با جسارت بگوید؛ «ما از عاشورا درس مذاکره با یزید را گرفتیم»، اما کسی او را مورد تعقیب قرار ندهد! جمهوری اسلامی و هر حکومت دیگری با فردی که امنیت ملی کشور را تهدید کند، مقابله خواهند کرد، اما در حقیقت میتوان ادعا کرد بسیاری از کشورها در مقایسه با ایران از کمترین سطح آزادی اندیشه و بیان برخوردار نیستند.
هنگامی که یک کاربر ایرانی تصویر سرداران و بزرگان کشور را در پلتفرمی مانند اینستاگرام بازنشر میکند، در فاصلۀ زمانی کوتاهی پیام وی را حذف میکنند و پیام با این مضمون برای وی ارسال میشود که شما قوانین انجمن (منظور انجمنهای ماسونی است) نقض کردهاید اگر بار دیگر این تخلف را تکرار کنید امکان دارد که صفحۀ شما برای همیشه مسدود شود! اما مخالفان اندیشه و گفتمان اسلامی بدون هیچ محدودیتی میتوانند که محتوای مدنظر خود را منتشر کنند! جای تأسف دارد که کشور لائیکی مانند ترکیه در برخورد با مسئلۀ حساس مدیریت فضای مجازی با احدی ممشات نکرد تا پلتفرمهای خارجی مجبور شوند که قوانین ملی این کشور را بپذیرند و مطابق دستورات دولت ترکیه رفتار کنند!
خطاب پایانی عرایضم به فعالان انقلابی فضای مجازی است که گاهی دچار اشتباه در تشخیص مسئلۀ اصلی کشور میشوند. برخی اوقات دشمن برای انحراف افکار ما مسائلی مانند خوانندههای اباحهگر، رقاصههای اینستاگرامی، چالش هفتگی خبرنگار زن متواری تبدیل به مسئلۀ روز افکار عمومی کشور میکند. دوستان انقلابی که از قضا دلسوز این کشور هم هستند، ساعتها وقت صرف پاسخگویی به شبهات مطرح شده توسط آنها میکنند! اما مسئلۀ اصلی چیز دیگری است، پاسخ به این پرسش که «پیش از رها شدن مدیریت فضای مجازی، چه کسی این افراد را میشناخت؟» باید دغدغۀ ما باشد بنابراین معضل و رأس مشکلات مدیری است که اجازه میدهد، دشمن هر شخص فاقد صلاحیتی را در جغرافیای سایبری ایران مطرح کند، مدیری که اجازۀ اعمال قانون و حاکمیت به آنها میدهد! مسئلۀ اصلی مدیری است که با رفتارش میگوید؛ دشمن باید بتواند بر مردم ایران در فضای مجازی اعمل حاکمیت کند و مردم اجازۀ اعتراض ندارند! پیش از مسدودسازی یا هر نوع برخورد دیگری با پلتفرمهای خارجی، باید مسئولی را پاسخگو کنیم که استقلال سایبری کشور را نادیده گرفته است.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *