صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

مختصات نفوذ منطقه‌ای ایران در موج سوم تحولات بین‌الملل

۱۱ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۸:۰۰:۰۰
کد خبر: ۷۱۳۲۴۳
دسته بندی‌: سیاست ، گزارش و تحلیل
عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران کلیدواژه‌ای است که بار‌ها از سوی رهبر انقلاب به منظور تبیین نفوذ مفاهیم انقلاب اسلامی در جهان و علی‌الخصوص در میان کشور‌های اسلامی مورد استفاده قرار گرفته است. این موضوع البته از دید ناظران خارجی نیز پنهان نمانده است و درباره آن مقالات و تحلیل‌های زیادی نوشته‌اند.

 - جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب همواره پیام‌آور صلح، دوستی و برادری را به تمام کشور‌ها به خصوص کشور‌های منطقه و جهان اسلام مخابره کرده است.

نقش ایران در عراق، سوریه، لبنان، یمن و فلسطین روشن است. در موضوعات دیگر از جمله درگیری میان پاکستان و افغانستان، ارمنستان و آذربایجان در مسئله قره‌باغ، هند و پاکستان و همچنین مسئله بحران قطر و بحرین نیز ایران نقش میانجیگر میان طرفین درگیری را داشته و یا از طریق رایزنی و گفت‌وگو‌های سیاسی در تلاش برای کاهش موثر تنش‌خای طرفین بوده است.

«لنگرگاه ثبات» نام کتابی است که مجموعه‌ای از یادداشت‌ها به قلم برخی کارشناسان را در خود جای داده و منبع مناسبی برای مطالعه است. یادداشت پیش‌رو به قلم علیرضا رضاخواه نگاهی به «مختصات نفوذ منطقه ای ایران در موج سوم تحولات بين‌الملل» دارد.

 

«سه موج نابسامانی در فضای بین‌الملل»

با آغاز هزاره سوم، امواج نابسامانی و بی‌ثباتی، فضای بین‌الملل و به ویژه منطقه غرب آسیا را در هم نوردید. موج اول بی‌ثباتی‌ها با حمله تروریستی القاعده به برج‌های دوقلوی تجارت جهانی در نیویورک آغاز شد. به دنبال حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، تحولاتی در عرصه بین‌الملل و منطقه غرب آسیا روی داد که چهره این منطقه را کاملا دگرگون کرد. به گونه‌ای که نظم منطقه و توازن قوای موجود بر هم خورد و منطقه غرب آسیا شاهد حرکت به سمت یک نظم جدید بود.

در این نظم جدید، برخی بازیگران قدیمی از بین رفتند و بازیگران جدیدی با اولویت‌ها و اهداف جدید جای آنها را گرفتند. موج دوم نابسامانی های منطقه‌ای از ژانویه سال ۲۰۱۱ با حرکت بیداری اسلامی در کشورهای شمال آفریقا و منطقه غرب آسیا آغاز شد.

در موج دوم نیز منطقه شاهد سقوط دیکتاتوری‌هایی بود که برخی نزدیک به نیم قرن بر تحولات منطقه‌ای تأثیرگذار بودند. تفاوت اصلی موج اول و دوم نابسامانی‌ها در منطقه غرب آسیا را می‌توان در منشأ این به هم‌ریختگی و هرج ومرج جست و جو کرد.

موج اول نابسامانی منشئی بیرونی داشت، در حالی که موج دوم برآمده از خواست ملت‌های مسلمان برای احیاء کرامت ازدست رفته‌شان بود. موج سوم نابسامانی‌ها با اوج‌گیری جریان‌های تکفیری از سال ۲۰۱۴ و شعله‌ور شدن جنگ‌های طایفه‌ای و مذهبی در منطقه غرب آسیا آغاز شد.

تمایز این موج با امواج قبلی نابسامانی‌های سیاسی را در از بین رفتن مرزهای بین‌المللی و تغییر در مفهوم سنتی دولت - ملت می‌توان دید.

سناتور راند پال جمهوری خواه نیز معتقد است: ایران در سراسر منطقه نفوذ و هژمونی دارد.» فرید زکریا، تحلیلگر سیاسی در آمریکا، می گوید: «نفوذ آمریکا در منطقه غرب آسیا با نفوذ ویژه ایران قابل مقایسه نیست.»

امواج نابسامانی‌های سیاسی در طول پانزده سال گذشته، باعث شده است برخی بازیگران قدیمی که هنوز حضور دارند، نقش خود را از دست بدهند و برخی بازیگران، نقش برجسته‌ای در بازی سیاست در منطقه به دست آورند.

نظم و توازن قوا در منطقه به هم خورده است و تلاش‌ها برای زمینه‌سازی نظمی جایگزین، آغاز شده است. یوشکا فیشر، وزیر خارجه پیشین آلمان، درباره اوضاع نابسامان جهان می‌نویسد: «جهان دوقطبی جنگ سرد به تاریخ پیوسته است و جورج دبليو بوش دوران کوتاه تنها ابرقدرت بودن آمریکا را از دست داد. جهانی شدن اقتصاد تاکنون نتوانسته چارچوبی برای حکمرانی جهانی به وجود بیاورد. شاید ما در میانه فرآیندی پرهرج ومرج هستیم که قرار است به یک نظم جدید بین‌المللی منجر شود یا به احتمال زیاد، فقط در ابتدای این فرآیند هستیم.»

مهم‌ترین مؤلفه در نظم آینده منطقه غرب آسیا که سهم کشورهای منطقه را از کیک قدرت مشخص می کند،
ضریب نفوذ» کشورهاست. در ادبیات روابط بین‌الملل، ضریب نفوذ، یکی از مؤلفه‌های اثرگذاری دولت‌ها قلمداد می‌شود. در قالب نفوذ، قدرت منطقه‌ای می‌کوشد سایر دولت‌ها را به ادامه عمل یا سیاستی وادار نماید که در راستای منافع اوست.

استفان شرم از جمله نظریه پردازانی است که در رابطه با قدرت منطقه‌ای، به مسئله نفوذ پرداخته است. او معتقد است که در کنار منابع قدرت، منابع نقشی و پذیرش منطقه‌ای اعمال قدرت و نفوذ واقعی از سوی قدرت منطقه‌ای، موضوعی است که باید مورد قضاوت قرار گیرد.

ایویند استرود از دیگر صاحب نظران سیاسی نیز داشتن نفوذ بالا در امور منطقه را از جمله شرایط قدرت منطقه‌ای می‌داند. شاید از همین روست که منطقه غرب آسیا این روزها شاهد رقابتی جدی برای گسترش شعاع نفوذ میان قدرت‌های منطقه‌ای است.

«ایران؛ قدرت نافذ منطقه»
کمتر کسی است که در دنیای سیاست، به گستره نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا اذعان نداشته باشد. پین هاس اینباری، تحلیلگر مرکز «جورزالم» در اسرائیل، از احتمال تبدیل شدن ایران به یک ابرقدرت سخن می‌گوید. راشل آوراهام، سردبیر «جورزالم آنلاین»، می‌گوید ایران سلطان جدید خاورمیانه است.

روزنامه «اکسپرس» فرانسه نیز در رابطه با «نقش کلیدی و مرکزی ایران در منطقه غرب آسیا» می‌نویسد که تحلیلگران اروپایی معتقدند که به زودی شاهد قدرت نمایی ایران در سراسر منطقه غرب آسیا خواهیم بود.

آنها به هیچ وجه بعید نمی‌دانند که در آینده‌ای نزدیک، ایدئولوژی ایرانی به یکی از بارزترین ایدئولوژی‌های خریدار منطقه‌ای تبدیل شود و ایران صاحب جایگاهی بالا و پرنفوذ و تأثیرگذار در منطقه غرب آسیا شود.

برای همین، آن‌ها توصیه می‌کنند که باید خود را برای ایرانی قدرتمند در منطقه غرب آسیا، آماده کنیم. بن بست های بین‌المللی زیادی هم اکنون در برابر آمریکا و جهان غرب قرار دارند. تشدید تنش های بین اسرائیل و فلسطینیان با نتایج غیر قابل پیش بینی، بحران نظامی بین روسیه و اوکراین که غرب از حل وفصل آن عاجز است، همچنین پدیده داعش در عراق و سوریه که مقابله با آن برای غرب، بسیار مشکل و پیچیده جلوه می کند، در فهرست این مشکلات و معضلات قرار می گیرند.

این در حالی است که ایران در مرکز شناخت تمامی مشکلات کنونی منطقه غرب آسیا قرار دارد. این موقعیت مرکزی و فوق‌العاده ایران در منطقه غرب آسیا، نه تنها به لحاظ وزن غیر قابل انکار ایران در منطقه، نه فقط به خاطر نقش و نفوذ این کشور بزرگ منطقه غرب آسیا در چندین درگیری مهم منطقه‌ای، بلکه به لحاظ موقعیت ژئوپلیتیک خاص و بسیار نادر سرزمین ایران است.

درواقع، ایران یکی از معدود کشورهایی است در جهان که در آن، غرب و روسیه می‌توانند تلاش‌های خود را هماهنگ کنند، با یکدیگر جمع کنند و پیوند بزنند.

روزنامه «الحیات» چاپ لندن نیز تصریح دارد: «بسیاری از این نکته غفلت می‌کنند که هرگونه تحولی در منطقه و هرگونه تغییر موضع خارجی ... امکان پذیر نیست، مگر اینکه رضایت ایران جلب شود.

«دامنه این نفوذ تا کجاست؟»
مایکل نایبی اسکویی در پایگاه خبری «استيتسمن» می‌نویسد که اکنون ده سال از جنگ آمریکا علیه عراق و سرنگونی صدام حسین، دیکتاتور معدوم آن کشور، می‌گذرد. نفوذ ایران از غرب افغانستان تا عراق و سوریه و تا جنوب لبنان و در کل منطقه غرب آسیا افزایش یافته است.

روزنامه «الشرق الأوسط» در یادداشتی به شعاع ایران در منطقه غرب آسیا پرداخته و می نویسد که احزاب دینی شیعی در عراق در رأس قدرتند و حکومت این کشور را تشکیل می‌دهند و نفوذ ایران در این کشور، چه از لحاظ سیاسی و چه از لحاظ نظامی، بسیار بالاست. شبه نظامیان مطرح در عراق، همگی پشتیبان ایران هستند و دیگر برای همه روشن است که تداوم حرکت سیاسی و ثبات عراق به مواضع ایران بستگی دارد. در لبنان، حزب‌الله در رأس امور است. قدرت این حزب چنان بالاست که آن را می‌توانیم مهم‌ترین جریان نظامی و سیاسی این کشور بدانیم. در حال حاضر، دولت در اختیار این جریان است و در حال حاضر نیز توانسته است از پس رقبای خود برآید.

در يمن، الحوثی‌ها به کمک ایران، بازسازی و سازماندهی شده اند. در بحرین، جنبش الوفاق به ایران بسیار تمایل دارد. همچنین در کویت و عربستان نیز گروه‌های بسیاری هستند که ایران را ملجأ و منبع قدرت و فکر خود می‌دانند.

اینها نمونه‌های عیان و قابل مشاهده هستند و از این دست نمونه‌ها در منطقه بسیار وجود دارد. مجله «فارین پالسی» درباره نفوذ ایران در یمن در مطلبی تحت عنوان «حوزه نفوذ ایران به یمن رسید» می‌نویسد که جنبش انصارالله تلاش می کند تا الگویی مشابه حزب‌الله لبنان را در یمن پیاده کند.

رخدادهای یمن تأثیراتی فراتر از مرزهای این کشور دارد. باب‌المندب یکی از تنگه‌های کلیدی است که از طریق خلیج عدن، دریای سرخ را به اقیانوس هند متصل می‌کند. این تنگه اصلی‌ترین مسیر انتقال نفت در جهان و رگ حیاتی کشتیرانی در کانال سوئز است. اگر حوثی ها بر باب‌المندب و بندر الحديده که آن هم یکی از مسیرهای دریایی کلیدی است، تسلط یابند، می‌توانند تردد دریایی از کانال سوئز و خلیج فارس را کنترل کنند. این مسئله چشم اندازی هشداردهنده برای کسانی است که از افزایش نفوذ ایران در منطقه نگران هستند.

«نفوذ از جنسی متفاوت»
نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه، نفوذی گفتمانی و از جنسی متفاوت با سلطه طلبی غربی است. حضور و نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه غرب آسیا، دارای سه وجه مکمل است.

وجه اول، فرهنگ دینی با تأکید بر وحدت شیعه و سنی و پرهیز از طایفه گرایی است که میان ایران و مردم منطقه، نوعی همبستگی را به وجود می آورد.

وجه دوم، فرهنگ سیاسی و الگوی مردم سالاری دینی است که به عنوان الگویی بومی، برای تلفیق دین و دموکراسی و در مقابل الگوی لیبرال دموکراسی غربی، مطرح شده است. انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ توانست برای اولین بار حکومتی بر مبنای اصول اسلامی به وجود بیاورد و این یعنی تولد یک پیشاهنگ برای جنبش‌های اسلامی که سال‌ها بود دچار رکود و درجازدگی شده بودند. این انقلاب اسلامی ایران بود که به حرکت‌ها و نهضت‌های جهان اسلام امید و انسجام و به باورهای فکری و نظری این جنبش ها عینیت بخشید.

وجه سوم، استکبارستیزی جمهوری اسلامی ایران در کنار به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی است. گفتمانی که بیشترین طرفدار را در میان توده های محروم منطقه غرب آسیا دارد. استکبار از دیدگاه فرهنگ سیاسی اسلام، وجود نوعی سلطه‌گری و سلطه‌جویی و بهره کشی فرهنگی، سیاسی و اقتصادی توسط اقلیت محدودی زورگو و نفع طلب بر خیل عظیم توده های محروم است. استکبار می تواند داخلی باشد به همان طریق که یک عده دیکتاتور و زورگو بر ملت های محروم تحت سلطه خود حاکمیت داشته و آنها را تحت فشار و ظلم قرار دهند. همچنین می توانند بین‌المللی باشد، بدین معنا که دولت و یا کشوری، سایر جوامع و ملتها را استثمار و به استضعاف بکشاند. انقلاب کرامت و موج جدید بیداری اسلامی در منطقه گواهی بر نفوذ گفتمان استکبارستیزی در میان ملت های منطقه است.

«نتیجه گیری»
فرهنگی دینی و سیاسی و روحیه استکبارستیزی باعث تقویت نفوذ جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه است. مثلثی که ستون‌های اصلی قدرت نرم ایران در منطقه غرب آسیا را شکل می دهند.

از همین روست که می‌توان مدعی شد نفوذ ایران با نفوذ غرب در منطقه متفاوت است. اصولاً غرب به واسطه حضور نظامی در منطقه، دارای نفوذ است. پایگاه‌های آمریکا در کشورهای منطقه، زمینه ساز نفوذ در دولت های آنها شده است.

شاید از همین روست که اندیشکده «امریکن اینتر پرایز» در گزارشی تفصیلی، به نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان، مصر، فلسطین و افغانستان اشاره کرده و می نویسد که ایران با اتکا به قدرت نرم خود، در کنار قدرت نظامی و اقتصادی، توانسته از سال ۲۰۰۸ به این سو، دامنه نفوذ خود در منطقه غرب آسیا را به سرعت گسترش دهد.

نفوذ ایران در منطقه غرب آسیا بیش از گذشته است، در عراق می‌بینیم که ایران حرف اول را می‌زند و به خوبی توانسته با نفوذ در این کشور و ادامه حمایت از متحدانش در رأس قدرت، معادله‌ای به سود خود در این کشور رقم بزند.

در لبنان نیز وضع به همین منوال است. بدون ورود به جزئیات، بسیار روشن است که ایران حمایت معنوی و مادی کامل از حزب‌الله لبنان می کند و حزب‌الله نیز در حال حاضر حرف اول و آخر را در لبنان می زند.

در سوریه ایران قصد دارد تا آنجا که منافعش ایجاب می کند تا آخرین لحظه از حکومت اسد حمایت کند و تاکنون نیز ثابت کرده که در این راه، ثابت قدم است.

درباره یمن نیز کاملا روشن است که ایران برای نفوذ در این کشور، برنامه دارد و گام به گام طرحی را پیش می برد. در مورد مصر نیز ایران برنامه ای برای الحاق مصر به جمع کشورهای متحد خود در منطقه دارد.

 

 



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *