سنگ بر شیشه سعادت ملت ایران از ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ توسط غرب
قانون ملی شدن صنعت نفت با امضای همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت و «به نام سعادت ملت ایران» در روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ به مجلس ارائه شد و در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب مجلس شورای ملی رسید و مجلس سنا نیز در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ این پیشنهاد را تصویب کرد.
- سالهای ابتدایی به سلطنت رسیدن محمد رضاه شاه جوان بود که چارهای جز کنار آمدن با مردم را نداشت در واقع خشم روزهای آخر پدر و محاسبات اشتباهش در جنگ جهانی دوم کار دست پهلویها داده بود و مجبور شد با کمک فروغی نامه استعفا بنویسد و به جای ورود از سردر باغ هندوستان کشتی راه کج کند و او را با خود به جزیره موریس در ژوهانسبوگ ببرد، بنابراین پایههای تخت سلطنت لرزان شده بود و محمدرضای جوان باید هر طور که شده بود به کمک انگلیس تتمه قدرت را حفظ میکرد، لذا در این شرایط قانون ملی شدن صنعت نفت با امضای همه اعضای کمیسیون مخصوص نفت و «به نام سعادت ملت ایران» در روز ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ به مجلس ارائه شد و در ۲۴ اسفند ۱۳۲۹ به تصویب مجلس شورای ملی رسید.
سپس، مجلس سنا نیز در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ این پیشنهاد را تصویب کرد و پس از توشیح محمدرضاشاه به قانون بدل شد. به این ترتیب، روز ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ در تاریخ ملت ایران به عنوان روز «ملیشدن صنعت نفت ایران» ثبت شد و محمدرضای جوان همچنان قلم به دست شاهد ماجرا بود در روزگاری که رزم آرا باد در غبغب انداخته بود و میگفت ملتی که لولهنگ، گلاب به رویتان همان آفتابه را نمیتواند بسازد چگونه میخواهد منابع نفتی را اداره کند! همین یک جمله کافی بود تا به گلوله آتشین بدل شود و در مسجد شاه برقلبش بنشیند، اما اگر از این برگ تاریخ عبور کنیم این بنده خدا رزم آرا دروغ میگفت این ملت نه تنها لولهنگ ساخت بلکه امروز جزء ده کشور برتر فناوری فضایی است و میتواند بالاتر از هفت آسمان روزی یکبار از آسمان کوه صهیون عبور کند.
اما ملی شدن صنعت نفت و نقاب خاک برچهره کشیدن افرادی همچون رزم آرا که سینه چاک میکردند تا ایران از سهم فروش منابعش فقط ۵۰ درصد نصیبش شود چندان به مذاق انگلیسها خوش نیامد چرا که باید ویلاهای آبادان را رها میکردند و میرفتند در واقع روی پا خود ایستادن بدون کمک به عصای انگلیسی کابوس لندنیها بود لذا استعمارگر دیروز و مذاکره کنندهی امروز به هر ابزاری متوسل شد تا مانع از ملی شدن صنعت نفت شود از پیشنهاد جکسون و استوکس تا آمریکا و در نهایت شکایت به نهادهای بین المللی و اعمال تحریم و فشار اقتصادی و در پله آخر اعزام رزم ناو به خلیج فارس تا جایی که تحریم ایران تنها به شرکتهای انگلیسی محدود نشد، بلکه کشورهایی مانند آمریکا نیز همدستی کردند به طوری که آمریکا در تشدید محاصره اقتصادی ایران، اولاً از خرید نفت ایران توسط شرکتهای آمریکایی جلوگیری میکرد، ثانیاً با انگلیس در تحریم خرید نفت از ایران فعالانه تشریک مساعی میکرد.
انگلیس حق داشت چرا که نه تنها نفت مفت ملت را با خود میبرد و پلههای توسعه کشورش را میساخت بلکه برده داری را در شکلی نوین احیا کرده بود و حقوق کارکنان ایرانی صنعت نفت از هزینه نگهداری سگهایشان هم کمتر بود! در واقع به قول جمالزاده عزیز از ماست که بر ماست. خود حقیر پنداری سیاسیون موجب شده بود تا ملتی به مسلخ استعمار و استثمار بروند، اما بودند افراد باهوش و عزتمندی که ساخت لولهنگ را در راستای ساخت سکوهای نفتی دیدند.
در آن دوره مردم چیزی نمیخواستند جز حقشان که مالکیت بر منابع ملیشان بود همان که سالها برای فروشش تنها ۴ شیلینگ از انگلیس به عنوان صدقه دریافت میکردند و سپس این پول بدل میشد به کالایی که نه تنها درد مردم را دعوا نمیکرد بلکه در چرخشی عجیب دوباره به جیب خود انگلیسیها بازمیگشت یعنی از این جیب به آن جیب! اماسوزش حاصل این استقلال طلبی همچنان در وجود انگلیسیها و آمریکاییها شعله ور است.
امروزه به بهانه دست یابی به یک تکنولوژی مانع از فروش نفت ایران میشوند. حکایت همان حکایت عصای انگلیسی است، فناوری هستهای یا موشکی یک تکنولوژی جهشی است که میتواند به همراه خود صدها تکنولوژی برتر دیگر را به همراه بیاورد و دیگر نیازی به یک عصای انگلیسی برای سرپا ماندن و یا راه رفتن نباشد.
ایران صرفاً میخواهد رنگ استقلال خود را پر رنگتر کند، روی پا خود بایستد و با قدرت ادامه دهد. در دنیایی که کوچکترین نیازمندی به اهرم فشار تبدیل میشود چه بهتر آنکه تعداد این اهرمهای فشار کمتر و کمتر باشد. اما متاسفانه هستند رزم آراهایی که میگویند ایران چوب بستنی نمیتواند بسازد، اما شهر موشکی دارد و یا فلان مقدار هزینه صرف توسعه انرژی هستهای میکند، اما ریل راه آهن وارد میکند، این آفاتهای سطحینگر نمیدانند که چوب بستنی نباشد نمیمریم هر چند واردات چوب بستنی همان حکایت از این جیب به آن جیب است، اما توان دفاع نداشته باشیم میمیریم این فکریهای سمی در حالی ترواش میشود که هند با ۸۰۰ میلیون فقیر بزرگراه یک طرفه تا مریخ زده است!
این موارد نشان میدهد در این کشور دو جریان در حال تنفس هستند یکی که ایران را جزء ده کشور برتر یک فناوری قرار میدهد و دیگری رزم آرا وار بر روی عزت و اعتماد ملی یورتمه میرود و خود حقیر پنداری را بر تنه فکری این ملت حکاکی میکند. در این شرایط است که منجیقها از اقیانوس اطلس آماده میشوند تا شیشه سعادت ملت ایران را هدف بگیرند و خرد کنند.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *