صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

«مجاورت‌» ایران با روسیه تاثیر مهمی بر منافع روسیه در مناطق جنوبی گذاشته است

۰۴ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۹:۰۰:۰۱
کد خبر: ۷۰۹۸۳۷
دسته بندی‌: سیاست
در اندیشه سایر اوراسیانیست‌ها، مسئله «مجاورت‌» ایران با روسیه تاثیر بسیار مهمی بر منافع روسیه در مناطق جنوبی گذاشته است و ایران در هندسه ادراکی اندیشمندان اوراسیانیسم کمک شایانی به تشخیص جایگاه و نقش ایران در الگو‌های تجویزی این مکتب فکری در حوزه عملی سیاست خارجی خواهد کرد.

- با ترسیم نمودار تحول نگرش روسیۀ پساشوروی به ایران، جابه جایی‌هایی با شدت نوسان گسترده قابل مشاهده است که در یک سوی آن، ایران به مثابه «متحدی مطمئن و قابل اتکا در منطقه و جهان» و «متحدی در برابر دشمان مشترک» و در سوی دیگر به عنوان «تهدید جنوبی و به منزله ابزاری برای تنظیم روابط با غرب» مورد شناسایی قرار گرفته است.

یکی از جلوه‌های عملی این نوسان، در ارائه دو رای متفاوت و مهم در شورای امنیت سازمان ملل متحد در قبال ایران مشاهده می‌شود، مخالفت و وتوی قطعنامه ضد ایرانی شورای امنیت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ و موافقت و رای به قطعنامه ضد ایرانی ۱۹۲۹ در ۹ ژوئن ۲۰۱۰ است.

«ایران در هندسه سیاست خارجی روسیه» عنوان کتابی به قلم محمد شاد است که وی در این اثر کوشیده است تصویری منطبق با واقعیت، از نحوه سیاستگذاری خارجی روسیه در مقابل ایران و عناصر دخیل در شکل‌گیری این سیاست‌ها ارائه دهد. در نظر دارد هر روز برشی از این کتاب را با خوانندگان خود به اشتراک بگذارد.

 
 تقویت اولویت شرق و جنوب در پارادیم سیاست خارجی اوراسیانیسم، افزایش توجه به ایران
حافظه تاریخی روسیه برخی شکست‌ها و حقارت‌هایی را که زاییده اندیشه گرایش به غرب بوده‌اند همواره به خاطر دارد. یکی از نقاط عطف و چرخش‌های میدانی از غرب به شرق در دوره تزار «آلکساندر دوم» در سال ۱۸۷۸ روی داد؛ سالی که معاهده تحقیر‌آمیز برلین امضا شد.
 
در همان سال‌ها، کنستانتین لئونتیف پیش‌بینی کرد که این وضعیت تداوم نخواهد یافت: «روسیه به سمت آسیا اقبال خواهد کرد؛ زیرا فقط در صورتی قادر خواهد بود منابع ضروری را برای طرد غرب و تقابل با آن بیابد که خود را نه کشوری اسلاو، بلکه کشوری تورانی بداند». بنیان رسمی اوراسیاگرایی اولیه در دهه ۱۹۲۰ بر همین پایه نهاده شده.

اساساً اوراسیانیسم اولیه جنبشی اعتراضی به وضعیت موجود و گرایش به غرب بود و بیش از اینکه برای اوراسیا تبلیغ کند، اروپا را تقبیح می‌کرد. مجموعه‌های نوشتاری مشهور در اوراسیاگرایی اولیه نظیر «خروج به سمت مشرق زمین» (۱۹۲۱) و کتاب «اروپا و انسانیت» (۱۹۲۰) منکر ارزش‌های جهان شمول غربی شدند.
 
روسیه در نظر اندیشمندان اوراسیاگرا به آسیا نزدیک‌تر بود تا به اروپا، و کلیسای ارتدوکس نیز به مذاهب شرقی قرابت بیشتر داشت تا به دو نحله پروتستانتیسم و کاتولیسیم غربی. برای اوراسیاگرایان اولیه یعنی کسانی نظیر جورج فلوروفسکی، نیکولای تروبتسکوی، پتر ساویتسکی و پتر سوچینسکی واقعیت بخشیدن به هویت شرقی روسیه راهی برای رد غرب بود.
 
این نظریه پردازان کسانی بودند که اولین متن اوراسیاگرایی را در تبعید نگاشتند. مجموعه‌ای از مقالات که محور بنیادین آن‌ها تکیه بر «اهمیت شرق» و انتقاد همزمان از نظریات غرب‌گرایان لیبرال و بلشویک‌ها کمونیست بود.

اوراسیاگرایان متأخر (نواوراسیانیست‌ها) نیز بر این باورند که سیاست خارجی روسیه توجه بیش از اندازه‌ای به غرب نشان داده و عملاً در برخی مواقع غرب مدارانه تنظیم راهبرد کرده است؛ در صورتی که اساسی‌ترین فرصت‌ها و همچنین مهم‌ترین تهدید‌های روسیه را باید در مناطق شرق و جنوب جستجو کرد. از این رو، از منظر این تفکر، اولویت اصلی و ما تقدم در سیاست خارجی روسیه باید این مناطق در نظر گرفته شوند.

توصیه دیگر اوراسیانیست‌ها این بود که روسیه به جای همکاری با جهان صنعتی باید همواره به همکاری با جهان سوم بیندیشد. تعامل با جهان سوم می‌تواند مزیت نسبی برای این کشور ایجاد کند و همکاری صرف با جهان صنعتی همواره روسیه را در موضع فرودست قرار خواهد داد همکاری نظامی- امنیتی با کشور‌های جنوب و شرق همچون هند، چین و ایران می‌تواند محیط امنیتی با ثبات‌تری را برای روسیه و فضای پیرامونی‌اش مهیا سازد.
 
از منظر اوراسیانیسم، تعامل با غرب منطقی دانسته نمی‌شود؛ بلکه اولویت آن در مقایسه با تفکر اوروآتلانتیسم کاهش می‌یابد اورسیانیست‌ها باور دارند که رابطه با شرق و جنوب نه تنها باعث تنزل در اهداف سیاست خارجی روسیه و انقطاع از غرب نمی‌شود، بلکه دست این کشور را در تنظیم روابط با کشور‌های اروپایی نیز پرتر از گذشته می‌کند و در هر صورت، به نفع روسیه خواهد بود که روابط پایدار و عمیقی با کشور‌های حوزه جنوبی و شرقی خود داشته باشد.

بر اساس نظریات اندیشمندان اوراسیانیست، حرکت توسعه از خط افقی غربی- شرقی به خط عمودی شمالی- جنوبی تغییر جهت داده است و نبض ژئوپلتیکی قدرت در فضای کنونی روابط بین‌الملل بر این پایه می‌تپد؛ از این‌روست که برای مثال، دوگین روسیه را تشویق می‌کند که به جای توجه مفرط به کشور‌های غربی، به کشور‌های جنوبی خود بنگرد.
 
از منظر این متفکران، آنچه می‌تواند قدرت تمایز بخش برای روسیه در مقابل قدرت‌های دیگر ایجاد کند توجه بیشتر به ایران، هند و افغانستان است. گرایش‌های ملی‌گرا از این ادبیات و اندیشه تاثیر پذیرفته‌اند.
 
از جمله دو حزب مهم ملی‌گرایان در روسیه یعنی حزب لیبرال دموکرات به رهبری ولادیمیر ژیرنفسکی و حزب کمونیست فدراسیون روسیه به رهبری گنادی زیوگانف بر جنبه‌های ژئوپلتیکی نواوراسیانیسم تأکید داشتند.
 
ژیرنفسکی در کتابش «آخرین پیشروی به سمت جنوب» بر هویت آسیاسی روسیه تأکید و تصریح کرده است که موفقیت آینده روسیه در کشور‌های اسلامی جنوب رقم خواهد خورد و نه در غرب زیوگانف نیز در کتابش «جغرافیای پیروزی مبانی ژئوپلتیک روسی» به اهمیت هویت اوراسیایی روسیه توجه می‌کند و باور دارد که صرف نظر از دستگاه سیاسی حاکم بر این کشور، آینده روسیه مستقل و افتخار‌آفرین در چهارچوب توجه به منطقه آسیا رقم خواهد خورد.
 
همان گونه که اشاره شد، احزابی که بر پایه «ملی‌گرایی روسی» بنیان نهاده شده‌اند همواره از بخش یا بخش‌هایی از این تفکر متأثر بوده‌اند. مهم‌ترین بخش همپوشان در همه این نحله‌ها را می‌توان «ضرورت توجه به مؤلفه‌های شرقی قدرت» و «لزوم تقابل با غرب» دانست.

در بسیاری از ادوار تاریخ سیاست خارجی روسیه، آسیا اولویت دوم را در دستور کار سیاست خارجی این کشور داشته است؛ اما پس از هجمه اندیشه اوراسیانیسم به تفکرات اوروآتلانتیستی کوزیروف و روی کار آمدن یوگنی پریماکوف، آسیا و شرق به اولویت اول سیاست خارجی روسیه تبدیل شدند.
 
در این دوره بود که روابط روسیه با کشور‌هایی نظیر ایران، هند، ترکیه و چین مورد توجه جدی قرار گرفت و دستور کار «اوراسیای بزرگ» به عنوان یکی از دکترین‌های جدی سیاست خارجی در کشور روسیه تبدیل شد.
 
برخی از متفکران روس از این چرخش با عنوان «ثقل‌گرایی بزرگ به سوی شرق» تغییر کرده‌اند؛ چرخشی که بعد‌ها در سال ۲۰۱۴ و پس از وقایع اوکراین به پارادایم غالب در سیاست خارجی روسیه تبدیل شد.
 
با روی کار آمدن اندیشه‌های متمایل به دولت‌گرایی و اوراسیانیسم و رشد اهمیت آسیا در ماتریس سیاست خارجی روسیه، ایران نیز اهمیت ویژه‌ای یافت. پریماکوف بار‌ها سفر‌های سری و آشکار به ایران داشت و به اذعان دوگین، وی یکی از اصلی‌ترین طرفداران تعمیق رابطه با ایران در چهارچوب نگرش اوراسیاگرایانه بود. (دوگین ۲۰۱۷)
 
در اندیشه سایر اوراسیانیست‌ها، مسئله «مجاورت‌ها» ایران با روسیه تاثیر بسیار مهمی بر منافع روسیه در مناطق جنوبی گذاشته است و ایران در هندسه ادراکی اندیشمندان اوراسیانیسم کمک شایانی به تشخیص جایگاه و نقش ایران در الگو‌های تجویزی این مکتب فکری در حوزه عملی سیاست خارجی خواهد کرد.

دوگین، به عنوان یک اوراسیاگرای محافظه‌کار، برای ایران نقش قابل توجهی قائل است و ایران را کشوری توصیف می‌کند که باید روسیه به دنبال اتحاد راهبردی با آن باشد.
 
او تعریفی ژئوپلتیکی از مفهوم اوراسیاگرایی ارائه می‌دهد و باور دارد که اساساً جهان به چهار حوزه تمدنی قابل تفکیک است؛ آمریکا اروپا- آفریقا- اقیانوسیه، و اوراسیا، دوگین می‌گوید روسیه باید بکوشد در نقش مرکز جهان اوراسیایی، اتحاد‌های ژنوپلتیکی مختلفی را در قابل دایره‌های هم مرکز با سایر حوزه‌های تمدنی ایجاد کند در حوزه تمدنی اروپا- آفریقا روسیه باید تلاش کند با آلمان متحد شود.
 
در نظریات دوگین، آلمان دارای جایگاه خاصی است و با عنوان قلب اروپا معرفی می‌شود و بر اساس نظریه ژئوپلتیکی «مرکزیت»، بر سایر مناطق اروپای مرکزی و ایتالیا مسلط خواهد شد. ب راساس نواوراسیانیسم دوگین، روسیه در آسیا، با توجه به نظریات پان_آسیانیسم ژاپنی (و نیز سابقه مفوق محور برلین_ رم_ توکیو در جنگ جهانی دوم) باید تلاش کند که با ژاپن متحد شود. دوگین، اما در جهان اسلام «ایران اسلامی» را برگزیده و پایداری اخلاقی آن را تمجید و تحسین کرده است.
 
از نظر او، ایران یکی از معدود قدرت‌های واقعی مخالف با «جهانی‌سازی آمریکایی» است و از آن دعوت می‌کند که کل جهان عرب و نیز پاکستان و افغانستان تحت چتر رهبری خود متحد سازد.
 
دو گین اتحاد چهارگانه روسیه_آلمان_ ژاپن_ ایران را که امکان تقابل با تالاسرکراسی‌ها با حاکمیت قدرت‌های بحری را در پهنه آمریکا، اروپا، آسیا و جهان اسلام «ایالات متحده آمریکا_ بریتانیا_ ترکیه) دارند، با عنوان «کنفدراسیون فضا‌های بزرگ» یاد می‌کند و باور دارد که این متحدان هر یک امپراتوری‌هایی هستند که بر حوزه تمدنی خود سلطه دارند.
 
از نظر دوگین، اتحاد با این محور‌ها در بلندمدت می‌تواند باعث هم‌افزایی در قدرت روسیه شود و هژمونی طلبی مخرب آمریکا را خاتمه بخشد.
 
انتهای پیام/ 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *