«عقل مستعار» منتشر شد/مبانی مناقشه در مطالعات تکمیلی دین و ادب
- کتاب «عقل مستعار» نوشته احمد وضیعی در مورد مبانی مناقشه در مطالعات تکمیلی دین و ادب به دست مخاطبان رسید.
نویسنده با این مقدمه کتاب را آغاز کردهاست: ایده اولیه «عقلِ مُستعار» را که ایده مناقشه برانگیزی در مطالعات تکمیلی «دین» و «ادب» بود، با سید مرتضی آوینی در میان گذاشتم. تبسم شیرینی بر لبانش نقش بست. گفتوگوی ما تقریباً ۴۵ دقیقه به طول انجامید و مقرر شد، بعد از اتمام هر فصل، تصویرِ نسخهای از آن را برایش ارسال کنم. فروردین ۱۳۷۲، درحالیکه هنوز فصل اول را به پایان نرسانده بودم، خبر ناگهانی شهادت او به یکباره مرا زمینگیر کرد. احساس کردم دیگر انگیزهای برای ادامه کار ندارم. دو سال تمام این احساس با من بود.
وی ادامه میدهد: پاییز ۱۳۷۴، وقتی به استخدام رادیو درآمدم، نفسِ تغییر حوزه کار از بنیاد پژوهشهای اسلامی به صدا و سیمای مرکز خراسان رضوی خودبهخود روحیهام را نیز تغییر داد. دوباره «عقلِ مُستعار» را به دست گرفتم. اولین سیاهه کار را، که خالی از ایراد نبود، برای مطالعه به سیدجواد رسولی، مدیر وقت انتشارات آهنگ قلم، دادم. او بدون کمترین چشمداشت، با بزرگواری تمام، «متن» را با دقتی ستودنی خواند و ویرایش کرد. حاصل کار او مرا به بازنویسی مجدد واداشت.
وضیعی درباره نمایه و فرهنگ اعلام اشخاص و همچنین ویراستاری اثر اینگونه مینویسد: در حین بازنویسی بود که متوجه شدم صرفِ آوردنِ نمایه اشخاص در پایانِ کتاب، در صورتی که خواننده نیاز به کسبِ آگاهی مختصری از شرح حالِ برخی شخصیتهای بزرگِ نامبرده در متن داشته باشد، از مطالعه و تحقیق کفایت نمیکند. از سوی دیگر، کاملاً مشخص بود که بدونِ آوردن آنها، یعنی بیانِ مختصری از شرح حالها، نیز متن یک چیز کم دارد. این خلأ و مشکل را با مهندس محمدتقی پاینده، ارزیابِ ارشدِ رادیو، در میان گذاشتم.
او گفت: «تنها راه چاره این است که، علاوه بر نمایه اشخاص، یک بخشِ دیگر به متن اضافه شود با عنوانِ فرهنگِ اعلامِ اشخاص.» دیدم درست میگوید. فرهنگِ اعلامِ اشخاص میتواند این خلأ را پُر کند. با اینکه میدانستم این کار «خلاف قاعده کتابنویسی» است، قبول کردم. او نیز، بدون اینکه از وی خواسته باشم، با گشادهرویی تمام، پیشنهاد داد حاضر است زحماتِ فراهم آوردنِ این اعلام را، که اکنون ضمیمه متن است، عهدهدار شود.
من سکوت کردم و او بلافاصله دست به کار شد. پس از اتمام کار، استاد ارجمندم، جناب آقای محمدجواد کامیابی آبکوه (ویراستار وقت انتشارات علمی ـ فرهنگی)، از راه رسید و پیشنهاد داد که دوست دارد متن را ویرایش حرفهای کند؛ و اینچنین بود که، به کمک خدا و دوستان، «عقل مستعار» به خوانش و ویرایش حرفهای و نهایی رسید. اکنون که این سطور را مینویسم چهره درخشان شهید سیدمرتضی آوینی، با همان تبسم شیرین، جلوی چشمم هست.