بازگشت از تهران بدون توقف
روند مهاجرتها در کشورمان، طی سالها و دهههای گذشته عموما شامل کوچهای پردامنه و رو به تزاید از روستاها و شهرهای کوچک به سوی شهرهای بزرگ بوده است. اما نمایان شدن مشکلات و نارساییهای انبوه، الگوی مهاجرت معکوس را پیش پای شهروندان ساکن در کلانشهرها گذاشته است. الگویی که علی رغم وجود زمینههای موثر چندان هم رونقی به خود ندیده است.
- برای سالیان و دهههای دراز آمدن به تهران و ساکن شدن در شهری که سیاست و اقتصاد و فرهنگ و ورزش را یکجا و یک کاسه درون خود متمرکز کرده وسوسهای جذاب و پر کشش بود که گروههای پرشماری از مردمان گوشه و کنار کشورمان را با دغدغهها و امیال متنوع به این شهر میکشاند. اما از رهگذر همین مهاجرتهای بی رویه و پرتراکم خیلی زود پایتختِ نشسته بر دامنه البرز به شهری پر از ازدحام و آلودگی و شلوغی بدل شد.
حالا شاید مدت هاست آرزوی سامان دادن به یک زندگی پردرآمد و مرفه و مدرن برای بسیاری از آنها که زادبومشان را رها کردند و با امید دست و پا کردن یک شغل سودآور به این شهر آمدند رنگ باخته است. چرا که هزینههای سرسام آور زندگی در تهران نه تنها گرهای از مشکلات اقتصادی این مردمان باز نکرده بلکه مشکلات دیگری را هم به آن افزوده است. مشکلاتی که کمتر امیدی برای ماندن در این شهر باقی گذاشته است.
درحالی که داشتن مسکن و شغل بهتر و زندگی توام با آرامش و رفاه انگیزههای اصلی برای سرازیر شدن به سوی پایتخت بوده آمارها نشان میدهد ساکنان تهران هزینهای بیش از مردمان دیگر نقاط کشور را صرف تامین مسکن میکنند. آن هم مسکنی که شاید با خواستهها و انتظارات حداقلی آنها هم چندان سازگار نیست. کیفیت مکان زندگی به رغم این هزینههای هنگفت دیگر جایی در ذهنیت بسیاری از شهروندان ساکن تهران ندارد. برای آنها همین که بتوانند سرپناهی در این شهر پر از گرانیهای فزاینده داشته باشند هم خود غنیمتی است.
در کنار مشکل گرانیها و رشد مهار نشدنی قیمتها آسمان تهران هم به رغم بادهای ناموافق آلودگی سوخت کارخانهها و نیروگاههایی که شهر را در چنبره خود گرفته اند مجالی برای تنفس هوای پاک نگذاشته است. البته نمیتوان و نباید تقصیر آلودگیها را فقط به گردن دود کارخانهها انداخت. جمعیت پرشمار ساکنان پایتخت که تردد هر روزه با خودروهایشان آرزوی ترافیک روان را از خیابانهای شهر گرفته خود از سهام داران اصلی آلودگی هوای تهران هستند. این میان گسترش حمل و نقل عمومی هم هر چقدر چشمگیر و پرشتاب بوده باشد باز حریف گشودن گره کور ترافیک نشده است. به ویژه که در سالهای اخیر با انباشته شدن نارساییهای گوناگون و کوتاه ماندن دست مدیران شهری از تامین اعتبارات مورد نیاز، حمل و نقل عمومی هم گرفتار کندی و کمبود و سستی شده است.
علی رغم همه اینها و بسیار بیش از اینها باز تهران پر از آلودگی و ازدحام و شلوغی طی سالیان اخیر شاهد افزوده شدن جمعیتهای دیگری درون پیکره متورم و رنجور خود بوده است. طوری که انگار هرگز نمیتوان نقطه پایانی برای این افزایش جمعیت به دست داد.
محمد سالاری رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای اسلامی شهر تهران درباره اینکه چرا همچنان مهاجرتها به تهران ادامه دارد عدم تحقق سند آمایش سرزمینی را پیش میکشد. او توزیع مزیتهای گوناگون اقتصادی و اجتماعی را در نقاط مختلف کشور نامتوازن میداند:یکی از مهمترین مشکلات کشور ما عدم تحقق سند آمایش سرزمینی است. اجرایی نشدن این سند به این معناست که توزیع عادلانه ثروت و امکانات در اقصی نقاط کشور مبتنی بر ظرفیتهایی که در محدودههای گوناگون کشور وجود دارد نبوده است. از ابتدای پیروزی انقلاب هم همه مسوولان، روسای جمهور و نمایندگان ادوار مختلف مجلس که بر سر کار آمده اند یکی از اولویتها و شعارهایشان این بوده که ما سند آمایش سرزمینی را به سرانجام میرسانیم و براساس این سند برنامه ریزیها را سامان خواهیم داد. ولی هنوز این اتفاق نیفتاده و باعث شده امکانات در کلانشهرها به خصوص در پایتخت تجمیع شود.
محمد سالاری رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای اسلامی شهر تهران درباره اینکه چرا همچنان مهاجرتها به تهران ادامه دارد عدم تحقق سند آمایش سرزمینی را پیش میکشد. او توزیع مزیتهای گوناگون اقتصادی و اجتماعی را در نقاط مختلف کشور نامتوازن میداند:یکی از مهمترین مشکلات کشور ما عدم تحقق سند آمایش سرزمینی است. اجرایی نشدن این سند به این معناست که توزیع عادلانه ثروت و امکانات در اقصی نقاط کشور مبتنی بر ظرفیتهایی که در محدودههای گوناگون کشور وجود دارد نبوده است. از ابتدای پیروزی انقلاب هم همه مسوولان، روسای جمهور و نمایندگان ادوار مختلف مجلس که بر سر کار آمده اند یکی از اولویتها و شعارهایشان این بوده که ما سند آمایش سرزمینی را به سرانجام میرسانیم و براساس این سند برنامه ریزیها را سامان خواهیم داد. ولی هنوز این اتفاق نیفتاده و باعث شده امکانات در کلانشهرها به خصوص در پایتخت تجمیع شود.
بیشتر بخوانید:
شهروندان تهرانی در معرض بیماریهای صعب العلاج قرار گرفتهاند
بنا به تصوری که عضو شورای شهر تهران دارد انباشته شدن برخورداریها در چند کانون شهری عمده و خالی ماندن دست روستاها و شهرهای کوچک از داشتههای ملی عامل اصلی اتفاقاتی است که منجر به افزایش افسارگسیخته جمعیت کلانشهرها شده: تجمیع امکانات اعم از زیرساخت ها، بنگاههای اقتصادی، مراکز آموزشی یا بهداشتی و مجموعهای از اقدامات و خدماتی که در این شهرها اتفاق افتاد باعث شد که ما شاهد هجوم جمعیت از سراسر کشور به این شهرها و کلانشهرها باشیم که همین امر هم عاملی شده تا امروز بیش از هفتاد و پنج درصد جمعیت ما را جامعه شهری تشکیل دهد. علی رغم اینکه بعد از پیروزی انقلاب در روستاها و شهرهای کوچک کشور زیرساختهای خیلی خوبی هم اجرا شده، اما به این دلیل که مبتنی بر سند آمایش سرزمینی نبوده و مسوولان نرفته اند براساس ظرفیتهایی که در محدودههای کشوری وجود دارد صنایع و امکانات مرتبط را ایجاد کنند مردم هم نتوانسته اند نسبت به اشتغال یابی اقدام کنند و مجبور به مهاجرت به تهران یا دیگر کلانشهرها شده اند.
سالاری خبر میدهد روند مهاجرت معکوس از تهران شروع شده، اما هنوز عواملی هستند که مانع از کاهش جمعیت این شهر میشوند: امروز ما شاهد بازگشت جمعیت به صورت ضمنی و نسبی از کلانشهر تهران به خارج از آن هستیم، اما باز هم افزایش جمعیت تهران ادامه دارد. البته رشد جمعیت منفی شده و این رشد مثل گذشته افزاینده نیست، اما همچنان در حال افزایش است. اما چیزی که جای نگرانی دارد این است که بر اساس بررسیها بخش قابل توجهی از این بازگشت جمعیت سهم محدودههای کلانشهری تهران میشود. این طور نیست که این جمعیتها به نقاط دوردست کشور و به همان جایی که موطن این جمعیتها بوده بازگردند. البته طیفهایی به نقاط دور از تهران هم بر میگردند، اما بیشتر به همین محدوده کلانشهری تهران یعنی شهرهای اقماری و کانونهای جمعیتی که در محدوده کلانشهری تهران هستند میروند. چون ما یک محدوده شهر تهران داریم و یک محدوده کلانشهری تهران.
معضلات کلانشهر تهران و حوزههای پیرامونی اش برای رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای اسلامی شهر تهران از چنان اهمیتی برخوردار است که او را وامی دارد تا سقف اختیارات و حوزه دخالتهای مدیران شهری پایتخت را به بالاترین حد خود برساند: باید بدانیم که مجموعه کلانشهری تهران همه سرزمین شهر تهران و شهرهای اقماری و حتی استان البرز و شهرها و روستاهای اطرافش را هم شامل میشود. بحثی که ما همواره در شورای شهر داریم این است که نظام تصمیم گیری ما باید یک نظام یکپارچه و سیاستگزاری واحد برای کل منطقه کلانشهری تهران باشد. اتفاقاتی که امروز در اسلامشهر، هشتگرد، چهاردانگه، پرند، پردیس، رودهن، بومهن و لواسانات میافتد و در کوهها و جنگلها و رودخانهها تغییر کاربریهایی شکل میگیرد و جمعیت افزایی رخ میدهد و ظرفیتهای اکولوژیک از بین میرود تاثیر سوء این اقدامات برای تهران هم هست. چون اغلب جمعیت ساکن در محدوده شهرهای اقماری خدماتشان را از شهر تهران میگیرند. درواقع خدمات آموزشی، درمانی، تفرج گاهی و فرهنگی و مواردی از این قبیل را از شهر تهران دریافت میکنند. پس ما نمیتوانیم بگوییم امروز شورای شهر تهران فقط در محدوده طرح تفصیلی شهر تهران میتواند تصمیم بگیرد.
آنطور که عضو باتجربه شورای شهر تهران مدعی است این شهر امروز به صورت الگویی برای حوزههای پیرامونی اش تبدیل شده و در صورت تداوم غفلت مسوولان شهرهای اطراف پایتخت به زودی هریک به تهرانی دیگر بدل خواهند شد: ما باید مبتنی براینکه این محدوده کلانشهر چه جمعیتی را درون خود گنجانده مبادرت به تصمیم گیری کنیم. به همان میزان هم باید مثلا برای حمل و نقل شهری برنامه ریزی کنیم. تهران و محدودههای اطرافش روی هم تاثیر متقابل دارند. برای همین این نگرانی شکل میگیرد که همه نقاط کانونی اطراف کلانشهرها به تاسی از شهر مادر و در رقابت با شهر مادر مشغول ایجاد بارگذاریهای جدید هستند. چون در این نقاط هنوز میزان ارائه خدمات محدودتر است قطعا زندگی در این نقاط کم هزینهتر خواهد بود و مثلا اجاره خانه ارزانتر است؛ بنابراین بخشی از جمعیت شهرهای بزرگ به نقاط اطراف کلانشهرها برمی گردند.
گفتهها و انذارهای این عضو شورای شهر خبر از وقوع یک فاجعه انسانی در سالهای آینده میدهند. همین که رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای اسلامی شهر تهران آینده را قتلگاهی برای ساکنانش بنامد خود بهترین دلالت برای وضع اسف بار آتی خواهد بود:، اما چیزی که مسلم است براساس مطالعات و آمارها طی دهههای آینده باز شاهد افزایش جمعیت شهری خواهیم بود. به نظر میرسد که در مساله کلانشهرهایی مثل تهران جمعیت پذیری تبدیل به خط قرمز شده است. چون جمعیت ساکن در تهران خیلی فراتر از ظرفیت اکولوژیکی و طبیعی این شهر است. اگر هم جمعیتی بیش از این وارد این شهر شود تهران تبدیل به قتلگاهی برای مردم خواهد شد. ظاهر قضیه این است که ساکنان تهران یک زندگی مدرن و مرفه دارند و شاغل هستند و شانی برای خودشان قائل هستند که پایتخت نشین شده اند. اما واقعیت این است که این امراضی که نتیجه آلودگی هوا و کاهش سرانههای خدماتی است در شهری مثل تهران در حال رکورد زدن است.
بنا به تصوری که عضو شورای شهر تهران دارد انباشته شدن برخورداریها در چند کانون شهری عمده و خالی ماندن دست روستاها و شهرهای کوچک از داشتههای ملی عامل اصلی اتفاقاتی است که منجر به افزایش افسارگسیخته جمعیت کلانشهرها شده: تجمیع امکانات اعم از زیرساخت ها، بنگاههای اقتصادی، مراکز آموزشی یا بهداشتی و مجموعهای از اقدامات و خدماتی که در این شهرها اتفاق افتاد باعث شد که ما شاهد هجوم جمعیت از سراسر کشور به این شهرها و کلانشهرها باشیم که همین امر هم عاملی شده تا امروز بیش از هفتاد و پنج درصد جمعیت ما را جامعه شهری تشکیل دهد. علی رغم اینکه بعد از پیروزی انقلاب در روستاها و شهرهای کوچک کشور زیرساختهای خیلی خوبی هم اجرا شده، اما به این دلیل که مبتنی بر سند آمایش سرزمینی نبوده و مسوولان نرفته اند براساس ظرفیتهایی که در محدودههای کشوری وجود دارد صنایع و امکانات مرتبط را ایجاد کنند مردم هم نتوانسته اند نسبت به اشتغال یابی اقدام کنند و مجبور به مهاجرت به تهران یا دیگر کلانشهرها شده اند.
سالاری خبر میدهد روند مهاجرت معکوس از تهران شروع شده، اما هنوز عواملی هستند که مانع از کاهش جمعیت این شهر میشوند: امروز ما شاهد بازگشت جمعیت به صورت ضمنی و نسبی از کلانشهر تهران به خارج از آن هستیم، اما باز هم افزایش جمعیت تهران ادامه دارد. البته رشد جمعیت منفی شده و این رشد مثل گذشته افزاینده نیست، اما همچنان در حال افزایش است. اما چیزی که جای نگرانی دارد این است که بر اساس بررسیها بخش قابل توجهی از این بازگشت جمعیت سهم محدودههای کلانشهری تهران میشود. این طور نیست که این جمعیتها به نقاط دوردست کشور و به همان جایی که موطن این جمعیتها بوده بازگردند. البته طیفهایی به نقاط دور از تهران هم بر میگردند، اما بیشتر به همین محدوده کلانشهری تهران یعنی شهرهای اقماری و کانونهای جمعیتی که در محدوده کلانشهری تهران هستند میروند. چون ما یک محدوده شهر تهران داریم و یک محدوده کلانشهری تهران.
معضلات کلانشهر تهران و حوزههای پیرامونی اش برای رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای اسلامی شهر تهران از چنان اهمیتی برخوردار است که او را وامی دارد تا سقف اختیارات و حوزه دخالتهای مدیران شهری پایتخت را به بالاترین حد خود برساند: باید بدانیم که مجموعه کلانشهری تهران همه سرزمین شهر تهران و شهرهای اقماری و حتی استان البرز و شهرها و روستاهای اطرافش را هم شامل میشود. بحثی که ما همواره در شورای شهر داریم این است که نظام تصمیم گیری ما باید یک نظام یکپارچه و سیاستگزاری واحد برای کل منطقه کلانشهری تهران باشد. اتفاقاتی که امروز در اسلامشهر، هشتگرد، چهاردانگه، پرند، پردیس، رودهن، بومهن و لواسانات میافتد و در کوهها و جنگلها و رودخانهها تغییر کاربریهایی شکل میگیرد و جمعیت افزایی رخ میدهد و ظرفیتهای اکولوژیک از بین میرود تاثیر سوء این اقدامات برای تهران هم هست. چون اغلب جمعیت ساکن در محدوده شهرهای اقماری خدماتشان را از شهر تهران میگیرند. درواقع خدمات آموزشی، درمانی، تفرج گاهی و فرهنگی و مواردی از این قبیل را از شهر تهران دریافت میکنند. پس ما نمیتوانیم بگوییم امروز شورای شهر تهران فقط در محدوده طرح تفصیلی شهر تهران میتواند تصمیم بگیرد.
آنطور که عضو باتجربه شورای شهر تهران مدعی است این شهر امروز به صورت الگویی برای حوزههای پیرامونی اش تبدیل شده و در صورت تداوم غفلت مسوولان شهرهای اطراف پایتخت به زودی هریک به تهرانی دیگر بدل خواهند شد: ما باید مبتنی براینکه این محدوده کلانشهر چه جمعیتی را درون خود گنجانده مبادرت به تصمیم گیری کنیم. به همان میزان هم باید مثلا برای حمل و نقل شهری برنامه ریزی کنیم. تهران و محدودههای اطرافش روی هم تاثیر متقابل دارند. برای همین این نگرانی شکل میگیرد که همه نقاط کانونی اطراف کلانشهرها به تاسی از شهر مادر و در رقابت با شهر مادر مشغول ایجاد بارگذاریهای جدید هستند. چون در این نقاط هنوز میزان ارائه خدمات محدودتر است قطعا زندگی در این نقاط کم هزینهتر خواهد بود و مثلا اجاره خانه ارزانتر است؛ بنابراین بخشی از جمعیت شهرهای بزرگ به نقاط اطراف کلانشهرها برمی گردند.
گفتهها و انذارهای این عضو شورای شهر خبر از وقوع یک فاجعه انسانی در سالهای آینده میدهند. همین که رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورای اسلامی شهر تهران آینده را قتلگاهی برای ساکنانش بنامد خود بهترین دلالت برای وضع اسف بار آتی خواهد بود:، اما چیزی که مسلم است براساس مطالعات و آمارها طی دهههای آینده باز شاهد افزایش جمعیت شهری خواهیم بود. به نظر میرسد که در مساله کلانشهرهایی مثل تهران جمعیت پذیری تبدیل به خط قرمز شده است. چون جمعیت ساکن در تهران خیلی فراتر از ظرفیت اکولوژیکی و طبیعی این شهر است. اگر هم جمعیتی بیش از این وارد این شهر شود تهران تبدیل به قتلگاهی برای مردم خواهد شد. ظاهر قضیه این است که ساکنان تهران یک زندگی مدرن و مرفه دارند و شاغل هستند و شانی برای خودشان قائل هستند که پایتخت نشین شده اند. اما واقعیت این است که این امراضی که نتیجه آلودگی هوا و کاهش سرانههای خدماتی است در شهری مثل تهران در حال رکورد زدن است.
ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *