صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

«شاید پیش از اذان صبح» در صدر فروش نمایشگاه مجازی کتاب

۰۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۵:۳۹:۱۷
کد خبر: ۶۹۵۴۴۶
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
کتاب «شاید پیش از اذان صبح» نوشته احمد یوسف‌زده، در نمایشگاه مجازی کتاب تهران با استقبال بسیار خوبی روبرو شده و با اختلاف در صدر فروش سوره مهر ایستاده‌است.

- کتاب «شاید پیش از اذان صبح» که پیش از این با استقبال مخاطبان در مدت کمی به چاپ چهارم رسید، در نمایشگاه مجازی کتاب تهران هم مورد اقبال قرار گرفته و به زودی چاپ دهم این اثر، به دست مخاطبان می‌رسد. این کتاب اثری در وصف سردار دل‌ها، حاج قاسم سلیمانی به قلم شیوا و توانای نویسنده «آن بیست و سه نفر» و «اردوگاه اطفال» و شامل خاطرات و دلنوشته‌هایی برای آن شهید عزیز است.

کتاب «شاید پیش از اذان صبح» اثری در وصف سردار دل‌ها، حاج قاسم سلیمانی به قلم شیوا و توانای نویسنده «آن بیست و سه نفر» و «اردوگاه اطفال» و شامل خاطرات و دلنوشته‌هایی برای آن شهید عزیز است.

یوسف زاده در ابتدای کتاب با عرض ارادت به فرمانده‌اش در زمان دفاع مقدس این‌گونه نوشته‌است: «سال‌هایی که می‌جنگید، دعای خیر و نگاه ترسانم دنبالش بود که جانش از بلا دور باشد. خودش اما، نگاهش جایی دیگر بود و سرانجام خداوند او را که می‌جنگید، بر ما که نشسته بودیم با پاداش شهادت برتری داد. در دلنوشته‌هایم برای حاج قاسم، ترجیح دادم مستقیم با خودش حرف بزنم، چون گمان نمی‌کنم مُرده باشد.

این کتاب را به دو مرد تقدیم می‌کنم: به شهید حسین پورجعفری که شانه‌به‌شانه قاسم تا نفس آخر رفت، و به یار سفرکرده‌ام زنده‌یاد محمد صالحی یکی از آن بیست‌وسه نفر که وقتی خبر انفجار در فرودگاه بغداد را شنید بیمار بود و به‌سختی می‌توانست حرف بزند، اما همه سعی خودش را کرد که به من بگوید: «احمد... برای... حاج قاسم... بنویس!»

در بخشی از کتاب می‌خوانیم: «سلام حاجی. تصمیم دارم این نوشته‌ها را یک روز در قالب کتابی چاپ کنم، شاید هم بماند برای بعد از مرگم که لابد یک مرگ لوس و بی‌مزه خواهد بود، نه مثل مرگ شما سرخ و طوفانی و جریان‌ساز. بالاخره فرق است میان یک‌لاقبایی مثل من که در خانه نشسته‌ام و مجاهدی مثل تو که چهل سال پوتین از پا درنیاورده ای. الان هشت ماه از آن نیمه‌شب غریب و آن صبح وحشتناک که انگشت و انگشترت صفحات مجازی را درنوردید، می‌گذرد. قبل از شنیدن آن خبر، فقط یک بار غمی به این کمرشکنی و مردافکنی را تجربه کرده بودم. توی آسایشگاه ۳ اردوگاه موصل نشسته بودیم داشتیم با دوستم علی هادی قرآن حفظ می‌کردیم. فرشید فتاحی اسیر خوزستانی بغض‌کرده و اشک‌بار آمد داخل و خبر فوت امام را که در روزنامه عراقی خوانده بود، آورد...».

گفتنی است این کتاب در ۱۷۰ صفحه و با شمارگان ۲۵۰۰ نسخه چاپ شده‌است.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *