صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

دلِ«شیر»خون شده بود/ جهان‌پهلوان رفتنی نیست

۱۷ دی ۱۳۹۹ - ۰۰:۰۱:۰۱
کد خبر: ۶۹۰۴۹۹
امروز بار دیگر سالروز مرگ جهان پهلوان تختی فرا رسیده است، مردی که به اذعان بسیاری از بزرگان مختص به زمان خود نبود بلکه الگویی برای تمام نسل‌هاست.
- باز هم یک ١٧ دی دیگر رسید، امسال هم مانند هر سال عده‌ای می‌آیند، فاتحه‌ای می‌خوانند و می‌روند؛ می‌روند تا سال آینده؛ تا سال آینده که این دور تسلسل را تکرار کنند‌؛ تکراری به بلندای نیم قرن. غافل از اینکه راه تختی خالی از رهرو شده است؛ راهی که بوی مردانگی و جوانمردی می‌داد.
در پس تمام این آمد و شدها هیچ کس بخاطر ندارد فلسفه زندگی جهان پهلوان چه بود‌؛ کسی بخاطر نمی‌آورد دل شیر از چه خون شده بود.
 
مربیان در باشگاه­‌ها، معلمان در کلاس‌های درس و پدران به فرزندانشان مرام تختی را توصیه می‌کنند، اما از آموزه­‌های اخلاقی او چندان نیاموخته‌ایم که به دیگری بیاموزیم.
 
هنوز هم که هنوز است، داستان مرگِ رازآلود جهان پهلوان نقل محافل ورزشی و غیرورزشی است؛ چه شد؟ چه بر سر جهان پهلوان آمد؟ چه شد که «دلِ شیر» خون شده بود؟ دلی که هیچ‌کس غیر از خدا تاب و توان لرزاندنش را نداشت...
 
هر چه درباره این بزرگمرد تاریخ ایران بگوییم و بنویسیم، چیز تازه‌ای نخواهد بود، چرا که درباره غلامرضا تختی بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند.
 
هنوز پس از گذشت بیش از نیم قرن مردم در کوچه و خیابان‌ها از قهرمانی‌ها و جوانمردی‌های تختی به نیکی یاد می‌کنند و برای ایرانیان اسطوره و اسوه فتوت و جوانمردی است؛ هنوز که هنوز است همرزمانش یاد و نام او را در میادین جهانی زنده نگه می‌دارند و از او به نیکی یاد می‌کنند، اما براستی رمز اینهمه محبوبیت و جاودانگی در چه بود؟ آیا چیزی به غیر از مردم‌داری بود؟
 
برای تختی مرثیه نباید خواند؛ تختی نه از دست رفته و نه از دست رفتنی است. در سوگ تختی نباید گریست؛ او زنده است، برای همه زمان‌ها و همه مکان‌ها.
 
آنچه هر سال در میانه‌های دیماه به یاد و نام تختی گفته می‌شود در نفسِ خود، مرورِ ناب‌ترین ابعاد وجود انسان است و حیف که همه این تکریم نه در سالروز تولد اوست که در سالمرگ اوست.
 
آن شب واقعه در هتل آتلانتیک، همان هتلی که تختی را در آنجا از دنیا رفت، چه گذشت؟ کسی نمی‌داند؛ شواهد و اظهارنظر‌ها هر کدام چیزی را می‌گفتند و کسی نمی‌دانست جهان پهلوان خودکشی کرده یا او را کشته‌اند. هنوز باور این مسئله برای کسانی که آن واقعه را دهان به دهان می‌شنوند و مستندات این مرگ را بررسی می‌کنند، سخت است. مخصوصاً برای نسل امروز؛ باوری سخت و جانکاه است که چگونه شد تنها جهان پهلوان کشورشان این گونه به مرگ لبخند زد.

از تختی بسیار نوشته‌اند و بی‌گمان بعد‌ها هم فراوان خواهند نوشت. در ۱۷ دی ماه سال ۴۶ وقتی جنازه او را در هتل آتلانتیک یافتند رژیم حاکم فضای ویژه‌ای را برای افشای حقایق مرگ تختی ایجاد کرده بود و اجازه انتشار مطالب واقعی را نمی‌داد.

خبرنگاری که چند سال پیش به دیدن ساعدی مدیر هتل آتلانتیک می‌رود که هتلش امروز به هتل اطلس تغییر نام پیدا کرده است می‌نویسد:

«بعد از ۴۱ سال که به سراغ آقای ساعدی مدیر هتل رفتم با تماس تلفنی که با وی گرفتم نمی‌گذارد حرفم تمام شود با تندی می‌گوید "آن چیزی که آخر می‌خواهید بدانید الان به شما می‌گویم، تختی را آوردم اینجا کشتمش؛ شما بعد از ۴۱ سال دنبال چه می‌گردید، پسرش بابک نتوانست به حقیقت دست یابد، رفت خارج از کشور شما‌ها تا کی می‌خواهید راجع به مرگ تختی کنکاش کنید "البته باید به عصبانیت ساعد حق داد چرا که او به این خاطر چندین بار راهی زندان شده است.»

حسین عرب یکی از هم دوره‌های وی در جام جهانی هلسینکی فنلاند می‌گوید:

«این اواخر تختی از لحاظ مالی در مضیقه بود. بار‌ها می‌دیدم که مردم از او تقاضا‌هایی دارند که با توجه به بی حرمتی‌های دستگاه به او، نمی‌تواند کاری انجام دهد و از این بابت رنج می‌برد. دو روز قبل از فاجعه به منزل ما آمد، لحن سخنانش عوض شده بود؛ ساعت‌ها حرف زدیم. موقعی که از من جدا شد حالت خداحافظی گرفته بود، ولی نگفت در منزل نیست و در هتل زندگی می‌کند. من نگران شدم.»

«مدوید کشتی‌گیر معروف شوروی هنگام حضور در آرامگاه تختی به گریه افتاد و گفت: در تمام طول مدتی که کشتی گرفته‌ام شجاع‌تر، خوش خلق‌تر و مهربان‌تر از تختی ندیدم. هنگامی که در کشورم خبر مرگ تختی را با عنوان خودکشی شنیدم باور نکردم، چون می‌دانستم او با رژیم شاه مخالف بود و لذا برای ما یقین بود که او را کشته‌اند.»

حسین شاه‌حسینی هم که با جهان پهلوان تختی روابط نزدیکی داشت، ضمن تکذیب صحبت‌های خدادادیان خبرنگار حوادث روزنامه کیهان مبنی بر اینکه در موقع حمل جسد، سر تختی به موزاییک‌های کف اتاق هتل خورده است، می‌گوید: «اگر قضیه به فرض هم راست باشد پس چرا پشت سرش خونی بود و یک حفره عمیق داشت. من خودم با دست محل ضربه را لمس کردم».

مطالبی که آن زمان نوشته می‌شد حاکی از این بود که به دلیل اختلاف خانوادگی خودکشی کرده است، ولی مطالبی که بعد عنوان شد نشان می‌داد که تختی را کشته‌اند. هرچند که پزشکی قانونی در گزارش خود هیچ گونه آثار ضرب و جرح ذکر نکرده بود.

کیهان آن زمان می‌نویسد: «تختی حدود ساعت ۱۱ از خانه خارج می‌شود و به هتل آتلانتیک می‌رود. مدیر هتل در این باره می‌گوید: «علت آمدنش را پنهان کرد فقط گفت: "دیر وقت است و الان موقع رفتن به خانه نیست." ساعت ۸ صبح ۱۷ دی که وارد هتل شدم چشمم به اتومبیل بنز سبز رنگ نمره شیراز تختی افتاد که یک چرخش پنچر بود. مستخدم را به اتاقش فرستادم جوابی نداد. تلفن زدم جواب نداد. مجبور شدم به کلانتری اطلاع بدهم».

سه نامه در اتاق تختی پیدا شد که در یکی از آن‌ها نوشته بود "خانه قلهک را به خواهرانم واگذارید، مدال‌هایم را به پسرم بابک می‌بخشم، اما چون بابک صغیر است آن‌ها را به موزه امام رضا بسپارید" نامه دیگر مربوط به وصیت نامه بود.

مدیر هتل گفت: «عصر همان روز که تختی وارد هتل شد از اتاق بیرون آمد و کاغذ و مداد خواست. قبل از مرگ بدهی‌ها و طلبش را نوشته بود، ۵ هزار تومان بدهی و هزار تومان طلب داشت».

اینطور که از شواهد و قراین پیداست این آخرین دست خطی است که به صورت سند موجود است و سایر نوشته‌ها که از دست نوشته‌های تختی در روزنامه به چاپ رسید حاوی سند مستندی نیست.

ناصر محمدی یکی از هم دوره ای‌های تختی می‌گوید: «.. هراسان به ابن بابویه رفتم. مشغول شستن او بودند، فریاد زدم چرا او را کشتید؟ او به کسی بدی نکرده بود. از حالت طبیعی خارج شده بودم و مرتب فریاد می‌زدم. ساواکی‌ها همه جا پر بودند. جسد تختی را روی سنگ غسالخانه با سینه شکافته دیدم و مرده شور به نام حاج میرزا مراد اهل دولت آباد مشغول شستن او بود. سرش را که بلند کرد از پشت سرش خونابه روی سنگ دیدم بعدها، همین مرده شور را هم که به همه می‌گفت تختی را کشتند، چون پشت سرش شکسته بود، برای اینکه صدایش را خفه کنند سر به نیست کردند».

کلید دار هتل آتلانتیک می‌گوید: «شب مرگ مرحوم تختی اتفاقی از جلو اتاق شماره ۲۳ هتل رد شدم که متوجه سر و صدایی از اتاق ۲۳ شدم که چندان جدی نگرفتم و رد شدم».

*وقتی «جهان پهلوان تختی» در ترکیه غوغا به پا کرد

عصمت آتلی کشتی گیر شاخص ترکیه، جمعاً سه بار با تختی مبارزه کرد؛ دو کشتی را باخت و یک بار برد. پیروزی اش بر تختی در فینال المپیک ۱۹۶۰ رم بسیار پر سر و صدا بود، اما دو سال بعد در مسابقات جهانی سال ۱۹۶۲ تولیدو آمریکا خیلی راحت مغلوب تختی شد و از دور مسابقات کنار رفت.

قهرمان سرشناس ترکیه و دارنده مدال طلای المپیک می‌گوید: «من تصور می‌کردم حداقل بتوانم با تختی مساوی کنم، اما صادقانه می‌گویم که در این کشتی، پهلوان بزرگ شما، با قدرت فراوان امتیاز‌های زیادی از من گرفت و با امتیاز ۰-۱۳ شکستم داد. این سخت‌ترین کشتی من و مهم‌ترین باخت ام طی سال‌ها مبارزه در میدان‌های بین المللی بود که هیچ وقت آن را فراموش نمی‌کنم.

عصمت آتلی، خاطرات جالب توجهی از تختی دارد:

«در سال‌های دور، تختی به همراه تیم کشتی ایران به شهر «آدانا» آمده بود. او در آن زمان از شهرت زیادی برخوردار بود و در ترکیه می‌گفتند کسی قادر نیست تختی را شکست دهد. «بکربوکر» قهرمان مشهور ترک اعلام کرد که می‌تواند تختی را با فن «لنگ» مغلوب کند، اما از شما چه پنهان که هنوز سه دقیقه از کشتی این دو نگذشته بود که قهرمان ترک با ضربه فنی باخت و به علت فشاری که به او وارد شده بود، برای معالجه به بیمارستان فرستاده شد!

حریف دوم تختی در این سفر، «مصطفی کورت» بود که ایرانی‌ها او را خوب می‌شناسند. کورت هم ادعا داشت که فقط او قادر است تختی را شکست دهد، وقتی کشتی این دو آغاز شد، مصطفی کورت در دستان تختی، همچون یک بچه اسیر بود و نتوانست بیش از یک دقیقه مقاومت کند؛ تختی با این دو پیروزی بزرگ، در ترکیه غوغا کرد!

در سال ۱۹۵۸ همراه تیم ملی ترکیه برای شرکت در دو دیدار دوستانه با تیم ملی ایران، به تهران آمدم، تختی، ابتدا «محمدعلی یاخچی» که یکی از قهرمانان کشتی‌های سنتی ترکیه بود را ضربه فنی کرد.

من تصور می‌کردم حداقل بتوانم با تختی مساوی کنم، اما صادقانه می‌گویم که در این کشتی، پهلوان بزرگ شما، با قدرت فراوان امتیاز‌های زیادی از من گرفت و با امتیاز ۱۳ بر صفر شکستم داد. این سخت‌ترین کشتی من و مهم‌ترین باخت ام طی سال‌ها مبارزه در میدان‌های بین المللی بود که هیچ وقت آن را فراموش نمی‌کنم.

در سال ۱۹۶۲ در مسابقات جهانی تولیدو، حتی به الکساندر مدوید که مدال طلا گرفت با یک خاک بازنده شدم، ولی خوب می‌دانستم که هیچگاه نمی‌توانم در برابر قدرت و تکنیک تختی مقاوم باشم و کشتی را در تولیدو آمریکا با نتیجه ۳ بر یک به وی واگذار کردم.

عصمت آتلی در مورد خصوصیات اخلاقی تختی می‌گوید:

«تختی، قهرمانی بود که شاید مثل او، دو یا سه نفر دیگر نیامده باشند. از همه مهمتر، او انسانی والا بود، خصوصیات اخلاقی و صمیمیت او را در هیچ کشتی گیر دیگری ندیده ام».

با تمام این تفاسیر تاریخ نشان داده است که جهان پهلوان از دل و دیده مردم رفتنی نیست؛ راز جاودانگی تختی هم چیزی نیست به غیر از اخلاق‌مداری و مردم‌داری.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *